mahsa
 
mahsa
Design by : NazTarin

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 25545
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمّ صل علی محّمد و آل محّمد و عجّل الفرجّهم

« راز صلوات »

 امام صادق علیه السلام:

اِنَّ مِن تَمامِ الصَّومِ اِعطاءُ الزَّکاةِ یَعنى الفِطرَة کَما اَنَّ الصَّلوةَ عَلَى النَّبِى (ص) مِن تَمامِ الصَّلوةِ؛

تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است.

وسائل الشیعه، ج 6، ص 221

حضرت رسول (ص):

در معراج،ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هردستی هزار هزار انگشت و هر انگشتی هزار بند دارد. آن ملک گفت: من حساب دانه های قطرات باران را میدانم که چند تا درصحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تاحال را میدانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم. رسول خدا (ص) فرمود: چیست؟ عرض کرد: هرگاه جماعتی از امّت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب آن صلوات عاجزم.

حضرت رسول (ص):

هرکس بر من صلوات بفرستد ولی برآل من صلوات نفرستد، بوی بهشت به اونخواهد رسید، درحالی که بوی بهشت از راه پانصد ساله استشمام می شود.

 حضرت رسول (ص):

سه کس در روز رستاخیز، آن روزی که سایه ای جز سایه خداوند نخواهد بود، درزیرعرش الهی خواهند بود.

عرض شد: ای رسول خدا!آنهاچه کسانی هستند؟ فرمود: آن که اندوه غمّ زده ای از امّت مرا برطرف سازد، کسی که سنت مرا زنده نماید و آنکه فراوان بر من درود فرستد.

 امام صادق علیه السلام:

أثقَلُ ما یوضَعُ فی المیزانِ یَومَ القیامَةِ الصَّلاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ اهل بَیتِهِ.

سنگین ترین چیزی که روز قیامت در ترازوی اعمال قرار داده می شود صلوات بر محمد و اهل بیت اوست.

وسائل الشیعه، ج 7، ص 197

حضرت رسول (ص):

هرکس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، برخدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد،در همان روز یا همان شب.

حضرت رسول (ص):

روز قیامت، من پیش میزان اعمال هستم، یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب هایش) باشد، من صلوات هایی راکه برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش میگذارم تا آن که کفه حسناتش سنگین ترگردد.

 امام صادق علیه السلام:

ما مِن عَمَلٍ أفضَلَ يَومَ الجُمُعَةِ مِنَ الصَّلوةِ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ.

در روز جمعه هيچ عملى برتر از صلوات بر محمد و خاندان او (ع) نيست.

الخصال - ص394

حضرت رسول(ص):

هرکس برمن زیاد صلوات بفرستد ازتلخی مرگ وجان کندن ایمن گردد و هرکس بگوید: اللهم صل علی محمدوآل محمد،خدابه ثواب هفتادودو شهید عنایت فرماید و ازگناهان بیرون می آید مانند روزی که ازمادرمتولد شده است.

صلوات: بهترین هدیه از طرف خداوندبرای انسان است.

صلوات: تحفه ای ازبهشت است.

صلوات: روح راجلا میدهد.

صلوات: عطری است که دهان انسان راخوشبو می کند.

صلوات: نوری دربهشت است.

صلوات: نور پل صراط است.

صلوات: شفیع انسان است.

صلوات: ذکرالهی است.

صلوات: موجب کمال نماز می شود.

صلوات: موجب کمال دعاواستجابت آن میشود.

صلوات: موجب تقرّب انسان است.

صلوات: رمز دیدن پیامبر درخواب است.

صلوات: سپری درمقابل آتش جهنم است.

صلوات: انیس انسان درعالم برزخ وقیامت است.

صلوات: جوازعبورانسان به بهشت است.

صلوات: انسان رادرسه عالم بیمه می کند.

صلوات: برترین عمل درروزقیامت است.

صلوات: سنگین ترین چیزی است که درقیامت برمیزان عرضه می شود.

صلوات: آتش جهنم راخاموش می کند.

صلوات: زینت نمازاست.

صلوات: گناهان راازبین می برد.

صلوات: فقر و نفاق را از بین می برد.

صلوات: بهترین داروی معنوی است.

 

« اللهمّ صل علی المصطفی محّمد والمرتضی علی والبتول فاطمة والسّبطین الحسن والحسین وصل علی الامام زین العابدین علی والباقرمحمدوالصادق جعفروالکاظم موسی والرضاعلی والتقی محمدوالنقی علی والزکی العسکری الحسن وصل علی الامام الهادی المهدی صاحب العصروالزمان وخلیفة الرحمان قاطع البرهان وسیدالانس والجان صلوات الله وسلامه علیهم اجمعین ».

                                                                                  التماس دعا


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط mahsa

 

اللهمّ صل علی محّمد و آل محّمد و عجّل الفرجّهم

« سوره های قرآن کریم »

 

» سوره های قرآن :

1- كدام سوره به  مادر قرآن  معروف است؟
ج: سورۀ  ( حمد ) به مادر قرآن معروف است.
2- چند سورۀ با  الحمدلله  شروع مي شود؟
ج: پنج سورۀ با  الحمد الله  شروع مي‌شود. ( 1- حمد 2- انعام 3- كهف 4- سبأ 5-  فاطر ) .
3- كدام سورۀ قرآن تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره‌های قرآن است؟
ج: سورۀ ( تكوير ) تعداد كلماتش برابر با تعداد سوره‌های قرآن است.
4- نام چه تعداد از سوره‌های قرآن يك حرفي است؟
ج: نام سوره‌های ( ق- ص- ن )  يك حرفی است.
5- سوره‌ای كه هم نام يكی از فروع دين  است چه نام دارد؟
ج: سورۀ ( حج ) .
6: چند سوره با ( اِنّا ) شروع مي‌شود؟
ج: چهار سوره با  اِنّا  آغاز مي‌شود: ( 1- فتح 2- نوح 3- قدر4- كوثر ) .  
7- كدام سوره به سورۀ  امام حسين ـ عليه السلام معروف است؟
ج: سورۀ ( فجر ) به سوره امام حسين ـ عليه السلام ـ معروف است.
8-  سوره‌ای كه تعداد آياتش برابر با تعداد  چهارده معصوم ـ عليه السلام مي‌باشد چه نام دارد؟
ج: سوره ( صف ) تعداد آياتش برابر با تعداد چهارده معصوم ـ عليه السلام ـ است.
كدام سوره همنام يكی از شهرهای ايران است؟
ج: سوره ( نور ) همنام شهرستان نور در استان مازندران است.
10- سوره‌هايی كه به مسبّحات مشهور هستند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( اسراء - حديد - حشر- صف – جمعه -‌ تغابن- اعلی )  به مسبّحات مشهور هستند.
11-  چه تعداد از سوره‌های قرآن مكی و چه تعداد از آن‌ها مدنی هستند؟
ج: 86(  سوره مكی و 28 سوره مدنی ) است.
12- كداميك از سوره‌های قرآن همنام  قبيله پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم - است؟
ج: سورۀ : ( قريش ) همنام قبيله حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ است.
13- كدام سوره به قلب قرآن معروف است؟
ج: سورۀ ( يس )  به قلب قرآن معروف است.
14- سور‌ه‌ای كه پنج بار كلمه الله در آن آمده است چه نام دارد؟
ج: در سورۀ ( حج ) پنج بار كلمۀ الله آمده است.
15:  كدام سوره قرآن كريم است كه غير از (بسم الله الرحمن الرحيم) حرف ميم در آن به كار نرفته است؟
ج: در سورۀ ( كوثر ) به غير از بسم الله الرحمن الرحيم حرف ميم نمی ‌باشد.
16- چه تعداد از سوره‌هاي قرآن با  اِذا‌  شروع مي‌شود؟
ج: سوره‌های: (واقعه – منافقون – تكوير- انفطار- انشقاق – نصر - زلزال)  با اذا شروع مي‌شوند .
17- كدام سوره به نسب نامه خداوند مشهور است؟
ج: سوره ( اخلاص ) به نسب نامه خداوند معروف است.
18- سوره‌هايی كه به عزائم مشهور هستند كدامند؟
ج: سوره‌ها ( سجده - فصلت - نجم - علق )  به عزائم مشهور هستند.
19-  كدام سورۀ همنام يكی از دانشمندان است؟
ج: سورۀ(  لقمان ) .
20-  سوره‌اي كه غير ازبسم الله الرحمن الرحيم تنها يك كسره در آن به كار برده شده است چه نام دارد؟
ج: سوره‌ای كه غير از بسم الله الرحمن الرحيم تنها يك كسره در آن به كاربرده شده است سوره ( توحيد ) است.
21-  كدام سوره تعداد آياتش برابر با تعداد ركعات نمازهاي يوميه است؟
ج: سوره ( طارق ) تعداد آياتش برابر با تعداد ركعات نمازهای يوميه است.
22- چه تعداد از سوره‌هاي قرآن اول اسمشان حرف الف مي‌باشد؟
ج: چهارده سوره است:  كه اول اسمشان حرف الف مي‌باشد:(1- آل عمران-2-  احزاب 3- اخلاص 4-  اعراف 5-  اعلی 6- انفال7- انبياء 8-  انعام 9-  انشقاق 10-  احقاف 11-  اسرائيل 12 -  ابراهيم 13- انشراح 14- انفطار) .
23-  چند سوره با  يا ايها النّبی  آغاز مي‌شود؟
ج: سه سوره با ( ايها النبی ) شورع مي‌شوند:(1- احزاب 2-  طلاق 3- تحريم ) .

24: سوره‌هايی كه حضرت محّمد ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ فرمودند: آن سوره‌ها مرا پير كردند كدامند؟
ج: سوره‌های : (هود- واقعه- مرسلات- نبأ ) ميی باشد.
25: . كداميك از سوره‌هاي قرآن همنام يكي از جنگ‌های پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ است؟
ج: سوره ( احزاب ) همنام يكي از جنگ‌های حضرت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ مي‌باشد.
26- در كدام سوره ماجرای هلاكت ‌بار فرعون و يارانش بيان شده است؟
ج: ماجرای فرعون و يارانش در سوره ( يونس ) بيان شده است .
27-  كدام سوره قرآن همنام يكی از فلزات است؟
ج: سوره ( حديد ) به معنای آهن است .
28: چه تعداد از سوره‌های قرآن سجده واجب دارد؟
ج: سوره‌های : (سجده -  فصّلت - نجم - علق) سجده واجب دارند.
29: كداميك از سوره‌های قرآن همنام يكی از اصول دين است؟
ج: سورۀ ( توحيد ) همنام يكی از اصول دين مي‌باشد.
30- تعداد كلمات كدام سوره برابر با تعداد چهارده معصوم ـ عليه السلام ـ می‌باشد؟
ج: تعداد كلمات سوره ( العصر ) برابر با تعداد چهارده معصوم ـ عليهم السلام ـ مي‌باشد.
 31- نام چه تعداد از سوره‌هاي قرآن اول اسمشان حرف ميم مي‌باشد؟
ج: پانزده سورۀ قرآن اول اسم‌شان حرف ميم مي‌باشد.(1-  مائده2-  مدثر، 3- منافقون 4 -  مؤمن  5- مطففين  6- مرسلات 7- معارج 8- مجادله 9- مؤمنون 10- ماعون 11- مريم  12- محمّد  13- ملك  14- ممتحنه 15- مزمّل) .
32- كداميك از سوره‌هاي قرآن  به زبان بندگان  نازل شده است؟
ج: سوره ( حمد ) به زبان بندگان نازل شده است .
33- كدام سورۀ است كه در آغاز آن به دو ميوه سوگند خورده شده است؟
ج: سورۀ ( تين ) .
34- كدام سوره است كه قرآن كريم در آن خلاصه شده است؟
ج: قرآن كريم در سوره ( حمد ) خلاصه شده است .
35- كدام سورة قرآن بسم الله الرحمن الرحيم ندارد؟
ج: سوره ( توبه ) .
36- كدام سوره به عروس قرآن معروف است؟
ج: سورۀ ( الرحمن ) به عروس قرآن معروف است.
37- سوره‌هايي كه به حامدات معروفند چه نام دارند؟
ج: سوره‌های : ( انعام- فاتحة الكتاب - كهف - سبأ - فاطر )‌ به حامدات مشهور هستند.
38-  كدام سورۀ است كه معادل يك سوم قرآن است؟
ج: سورۀ ( توحيد ) معادل يك سوم قرآن است.
39. چند يك از سوره‌هاي قرآن با صيغه قسم  شروع مي‌شود؟
ج: سوره‌های : (عصر- عاديات - ‌تين - ضحی- شمس – بلد - ‌فجر- طارق - بروج - نازعات - مرسلات- قيامت- ‌نجم- طور- ذاريات- صافات- ن- ص- ق - ليل) .
40- نام چند يك از سوره‌ها  نقطه  ندارد؟
ج: اسامی سوره‌های بی ‌نقطه عبارتند از: ( حمد -‌ رعد - طور - روم - مسد).
41- كدام يك از سوره‌هاي بزرگ قرآن به ‌طور كامل يك جا نازل شده است؟
ج: سوره ( مرسلات ) به صورت يك جا و كامل نازل شده است.
42- كدام سوره به ناقه صالح  معروف است؟
ج: سوره (شمس ) به ناقه صالح معروف است.
43- سوره‌هايی كه به  حواميم  معروفند چه نام دراند؟
ج: سوره‌های: ( زخرف - حم - ‌المؤمن - سجده - ‌حمعسق - احقاف - جاثيه - دخان ) به حواميم مشهور هستند.
44- چه تعداد از سوره‌های قرآن تعداد آياتشان برابر با تعداد امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ می‌باشد؟
ج: سوره‌های( طلاق - تحريم ) تعداد آياتشان برابر با تعداد امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ می‌باشد.
45- كداميك از سوره‌هاي قرآن هم نام يكی از روزهای هفته است؟
ج: سورۀ ( جمعه ) .
46- چه تعداد از سوره‌های كوچك قرآن يك جا نازل شده است؟
ج: سوره‌ها ی( كوثر - نصر -‌ لهب - اخلاص ) به صورت كامل و يك جا نازل شده‌اند.
47- چند سوره قرآن با كلمه  قل  آغاز مي‌شود؟
ج: پنج سوره با كلمه قل آغاز مي‌شوند:(جن - كافرون - اخلاص- فلق - ناس) .
48- كدام سوره قرآن دو بسم الله الرحمن الرحيم دارد؟
ج: سوره ( نمل ) دو بسم الله الرحمن الرحيم دارد .
49- كدام سوره قرآن ده نام دارد؟
ج: سوره ( حمد ) .
50- چه تعداد از سوره‌های قرآن با  حروف مقطعه  آغاز مي‌شوند؟
ج: تعداد ( 29 سوره قرآن با حروف مقطعه ) آغاز می شوند .
51- كدام سوره  دومرتبه  بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ نازل شده است؟
ج: سورۀ (  حمد ) دو مرتبه بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ نازل شده يك بار در مدينه و يك بار در مكه .
52- كدام سوره با قسم شروع می‌شود و با حمد تمام مي‌شود؟
ج: سورۀ ( صافات ) با قسم شروع شده و با حمد تمام می‌شود.
53- كدام سوره به نام موجود زنده‌ای است كه با چشم ديده نمی‌شود؟
ج: سورۀ ( جن ) .
54- كدام سوره است كه هم در آيه اولش و هم در آيه آخرش كلمۀ الله آمده است؟
ج: سورۀ ( زمر ) هم در آيه اولش و هم در آيۀ آخرش كلمۀ الله آمده است.
55- سوره‌ای را نام ببريد كه نام يكی از ميوه‌هاست؟
ج: سوره‌ای كه به نام يكي از ميوه‌ها است سورۀ ( تين ) است.
56- چه تعدا از سوره‌های قرآن تعداد آياتشان برابر با تعداد پنج‌ تن آل عبا ـ عليهم السلام ـ است؟
ج: چهار سوره تعداد آياتشان برابر با تعداد پنج تن آل عبا ـ عليهم السلام ـ است: (1- فلق 2- لهب 3- فيل 4- قدر) .
57- كداميك از سوره‌ها با دعا ختم می‌شود؟
ج: سوره ( بقره ) با دعا ختم می‌شود.
58- كدام سوره است كه  يك دوازدهم قرآن  را در خود جای داده است؟
ج: سوره‌ای كه يك دوازدهم قرآن را در خود جای داده است سوره ( بقره ) است.
59-  كداميك از سوره‌های قرآن هم نام يكی از كشورها است؟
ج: سورۀ (روم ) هم نام يك كشور است.
60- در كدام سوره افراد عيب‌جو مورد انتقاد قرار گرفته‌اند؟
ج: در سورۀ ( هُمَزه ) از افراد عيب‌جو انتقاد شده است.
61- كدام سورۀ قرآن است كه در تمام آياتش كلمۀ الله آمده است؟
ج: كلمۀ الله در تمام آيات سورۀ ( مجادله ) آمده است.
62- كدام سوره به  ريحانة القرآن  معروف است؟
ج: سورۀ ( يس ) به ريحانة القرآن معروف است .
63- كدام سورۀ قرآن است كه حرف  فاء  در آن نيست؟
ج: سورۀ ( حمد) .
64- در كدام سوره كلمه  الله  چهل بار آمده است؟
ج: در سورۀ ( مجادله ) چهل بار كلمه  الله  ذكر شده است.
65- كدام سوره هم نام يكی از ( اعياد اسلامی ) است؟
ج: سورۀ ( جمعه ) .
66- كدام سوره  دوجزء و نيم كل قرآن  را در خود جای داده است؟
ج: سورۀ ( بقره ) دو جزء و نيم كل قرآن را در خود جای داده است.
67- در سورۀ تكوير كلمه  اِذا  چند بار تكرار شده است؟
ج: در سوره تكوير كلمه اِذا ( 12 بار ) آمده است.
68- كدام سوره قرآن است كه اولش ستايش، وسطش اخلاص و آخرش نيايش است؟
ج: سورۀ ( حمد ) .
69- چند سوره با  الر  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( يونس-هود- يوسف-‌ ابراهيم - حجر) .
70- كدام سوره است كه آن را سورۀ ( حبيب نجّار ) نيز می نامند؟
ج: سوره‌ای كه آن را حبيب نجّار می‌نامند سورۀ ( يس ) است.
71- سوره‌هايی كه به نام  قيامت  هستند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( رعد- ‌قيامه - واقعه - قارعه - ‌نبأ - زلزال - جاثيه - ‌تغابن - حشر) .
72- سوره‌هايی كه به معوذتين  معروفند چه نام دارند؟
ج: سوره‌های  ( فلق - ناس ) به  معوذتين  معروفند.
73- در كدام سوره  دو سجدۀ مستحبی  قرار دارد؟
ج: سورۀ (‌ حج ) دو سجدۀ مستحبی دارد .
74-  نام دو سوره در قرآن است كه اگر برعكس بخوانيم به همان صورت خوانده می‌شود آن دو سوره كدامند؟
ج: سوره‌های: ( ليل - تبت ) .
75- كدام سورۀ قرآن به  المصابيح  معروف است؟
ج: سورۀ ( فصّلت ) به المصابيح نيز معروف است.
76- سوره‌ای كه به ملائكه  نيز منسوب است چه نام دارد؟
ج: سورۀ ( فاطر) به ملائكه منسوب است.
77- كدام سوره است كه خداوند از تمام نعمت‌های بهشتی در آن نام برده امّا به احترام حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از (حورالعين ) نام نبرده است؟
ج: سورۀ ( انسان ).
78- نام كدام سوره است كه اگر حرف اول آن را برداريم نام اولين امام شيعيان مي‌شود؟
ج: سورۀ( اعلی ) كه اگر حرف اول آن الف را برداريم می‌شود: علی  .
79- كدام سوره است كه اگر نامش برعكس كنيم نام نوعی از سبزيجات مي‌شود؟
ج: سورۀ ( ملك ).
80- نام كدام سوره است كه اگر حرف اولش را برداريم نام يكی ديگر از سوره‌های قرآن می‌شود؟
ج: سورۀ ( محّمد ) ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ كه اگر حرف اولش را برداريم می‌شود: حمد .
81- سوره‌هايی كه نام آنها از اولين كلمۀهمان سوره گرفته شده است كدامند؟
ج: سوره‌های: ( تبت - ليل -‌ شمس - عصر - قارعه - عبس و.... )
82- نام چند سوره را ببريد كه از صفات خداوند متعال باشند؟
ج: سوره‌های: ( فاطر- نور- رحمن- اعلی و ...) از صفات خداوند می‌باشد.
83- نام كدام سورۀ قرآن است كه اگر حرف اولش را برداريم نام يكی از شهرهای عربستان می شود؟
ج: سورۀ ( سجده ) اگر حرف اولش را برداريم می‌شود: جده .
84- چند سوره با كلمه ( الم ) آغاز می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( انشراح - فيل ) با كلمۀ اَلَم شروع می‌شوند.
85- كدام سورۀ به  السبع المثانی نيز معروف است؟
ج: سورۀ ( حمد ) به  سورۀ المثاني  معروف است.
86- به كدام سوره  العقود  نيز گفته مي‌‌شود؟
ج: سورۀ ( مائده ) .
87- به كدام سوره  موسی و فرعون  هم می‌گويند؟
ج: به سورۀ ( قصص )  موسی و فرعون  هم می‌گويند.
88- كدام سوره به  فسطاط القرآن  معروف است؟
ج: سورۀ ( بقره ) به  فسطاط القرآن معروف است.
89- چند سوره با  تبارك الذی آغاز می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( فرقان - ملك ) با  تبارك الذی آغاز می‌شوند.
90- سوره‌هايی را كه با  ايها الذين آمنوا  آغاز می‌شوند نام ببريد؟
ج: سوره‌های: ( ممتحنه - حجرات - مائده ) با  يا ايها الذين آمنوا  آغاز می‌شوند.
91-  يكی از نام‌های ديگر اين سوره المضاجع  می‌باشد اين سوره چه نام دارد؟
ج: المضاجع نام ديگر سورۀ ( سجده ) است.
92- سوره‌هايی كه با اين آيه  فسبح باسم ربك العظيم  ختم می‌شوند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( حاقه - واقعه ) با آيۀ فسبح باسم ربك العظيم ختم می‌شوند.
93- سوره‌های مدنی طی چند سالی نازل شده‌اند؟
ج: سوره‌های مدنی ( طی 10 سال ) نازل شدند.
94- در كدام سورۀ قرآن كريم داستان  فضيل عياض  بيان شده است؟
ج: داستان   فضيل عياض در سورۀ ( حديد آيۀ 17 ) آمده است.
95- چند سوره با كلمه  هَل  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های:  ( دهر - غاشيه ) با كلمه هَل  شروع می‌شوند .
96- سوره‌هايی كه به  طواسين  معروفند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( شعرا - نمل - قصص ) به  طواسين  معروفند.
97- سوره‌هايی كه به  زهروان  معروفند كدامند؟
ج: سوره‌ها ی: ( بقره - آل عمران ) به  زهروان  معروف هستند.
98- سوره‌های:  مكی طی چند سال نازل شده‌اند؟
ج: سوره‌های  مكی  طی ( 13 سال ) نازل شده‌اند.
99- سوره‌هايی كه به  عتاق  معروفند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( اسری - ‌كهف - ‌مريم - طه - انبياء ) به  عتاق  معروفند.
100- چه تعداد از سوره‌های قرآن با كلمۀ  قَد  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( مجادله - مؤمنون ) با كلمه  قد  شروع می‌شوند.
101-  سوره‌ای كه دربارۀ روزگار است چه نام دارد؟‌
ج: سوره‌ای كه در بارۀ روزگار است سوره ( دهر ) است.
102- كدام سوره قرآن منسوب به  اولين پيشوای شيعيان امام علی ـ عليه السلام ـ است؟
ج: سورۀ ( عاديات ) منسوب به   حضرت علی ـ عليه السلام ـ است.
103-  سوره‌هايی را كه به نام زمان‌هايی از شب و روز هستند كدامند؟
ج: سوره‌های: ( فلق  به معنای صبح) و ( ليل  به معنای شب) و ( فجر  به معنای سپيده ‌دم ) .
104- كدام سوره به  بنی اسرائيل  منسوب است؟
ج: سورۀ ( اسری ) به بنی اسرائيل  نيز معروف است.
105- چه تعداد از سوره‌های قرآن در  جزء 30  قرار دارند؟
ج:( 37 سوره )  قرآن در جزء 30 قرار دارند .
106-  سوره‌هايی كه توصيه شده در  نماز جمعه  خوانده شوند چه نام دارند؟
ج: سوره هايی كه توصيه شده در نماز جمعه خوانده شوند عبارتند از: ( منافقون - جمعه ) .
107- سوره‌ای كه تمام آياتش با حرف  دال  ختم می‌شوند كدام است؟
ج: سوره‌ای كه تمام آياتش با حرف  دال  تمام می‌شود ( اخلاص ) است.
108- نام ديگر كدام سوره قرآن  النساء القصری  يعنی نساء كوتاه  می‌باشد؟
ج: سوره‌ای كه به  نساء كوتاه  نيز معروف است ( طلاق ) می ‌باشد .
109- كدام سوره در شأن  اهل‌بيت ـ عليه السلام ـ  نازل شده است؟
ج: سوره‌ای كه درشأن اهل البيت عليهم السلام نازل شده است سورۀ ( دهر ) است.
110- كدام سوره قرآن است كه تمام آياتش با حرف  راء ختم می‌شوند؟
ج: سوره‌ای كه تمام آياتش با حرف راء ختم می‌شوند ( كوثر ) می‌باشد .
111- در كدام سورۀ قرآن راجع به آفرينش انسان سخن به ميان آمده است؟
ج: در سورۀ ( حجرآيۀ 26 ) راجع به آفرينش انسان  اشاره شده است .
112- در كدام سوره به اوّلين قبلۀ مسلمين  بيت المقدس اشاره شده است؟
ج: راجع به اولين  قبلۀ مسلمين درسورۀ ( اسراء ) اشاره شده است .
113- نام كدام يك از سوره‌های قرآن است كه اگر آن را برعكس كنيم يكی از واجبات نماز می‌شود؟
ج: سورۀ ( تين ) كه بر عكس آن می‌شود نيّت .
114- در كدام سورۀ قرآن نام  پنج نوع عذاب الهی در يك خط آمده است؟
ج: سورۀ ( اعراف آيه 133 ) .
115- كدام سوره  سورۀ اخلاق و ادب  است؟
ج: سورۀ ( حجرات ) سورۀ اخلاق و ادب است .
116- در كدام سورۀ  حكم اسيران جنگی بيان شده است؟
ج: حكم اسيران جنگی در سورۀ ( نساء ) بيان شده است .
117- در كدام سوره خداوند به پيامبر ـ صلی الله عليه و اله و سلّم ـ  دستور قرائت و تلاوت قرآن  را م ‌دهد؟
ج: سوره ( علق ) .
118- چند سوره با  طسم  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( قصص - شعراء ) با  طسم  آغاز می‌شوند.
119- نام كدام سوره‌ها از  دو حرف  تشكيل شده‌اند؟
ج: نام سوره‌های: ( حج - طه - يس - صفّ -‌ جنّ - عمّ ) از دو حرف تشكيل شده است.
120- الدين  نام ديگر كدام يك از سوره‌ها ی قرآن است؟
ج: سورۀ ( ماعون ) .
121- در كدام سوره به  قوانين مربوط به ازدواج  اشاره شده است؟
ج: در سورۀ ( نساء )  قوانين ازدواج  اشاره شده است.
122- نام كدام سوره است كه اگر آن را برعكس كنيم  نام يك پرنده می‌شود؟
ج:سورۀ ( روم ) می‌باشد كه بر عكس آن می‌شود  مور .
123- در كدام سورۀ قرآن به مطالعه در  اسرار آفرينش  سفارش شده است؟
ج: سورۀ ( حجر ) .
124- چند سوره با  تسبيح  آغاز می‌شوند؟
ج: سوره‌هايی كه با تسبيح شروع مي‌شوند عبارتند از: ( اسری - اعلی - جمعه -‌ تغابن - صف - ‌حديد - حشر ) .
125-  داستان  گوساله پرستي بنی اسرائيل  در كدام سوره بيان شده است؟
ج: اين داستان در سورۀ ( طه ) بيان شده است.
126- قانون ارث  در كدام سوره بيان شده است؟
ج: قانون ارث  در سورۀ ( نساء ) بيان شده است.
127- نام كدام سوره است كه اگر حرف اولش را برداريم  يكی از نام‌های پسران  می‌شود؟
ج: سورۀ مورد نظر ( توحيد ) می‌باشد كه اگر حرف اولش را برداريم می‌شود  وحيد .
128-  در كدام سوره به داستان  شب تاريخی هجرت پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ از مكه به مدينه اشاره شده‌است؟
ج: سورۀ ( انفال ).
129- چند سوره با كلمه  وَيْل  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های: (مطففين - همزه ) با كلمۀ  ويل  آغاز می‌شوند.
130- در كدام سورۀ قرآن  بيست و هفت صفت از صفات الهی ذكر شده است؟
ج: در سورۀ ( حديد )  بيست و هفت صفت از صفات الهی بيان شده است.
131- در كدام سوره  سرگذشت آدم ـ عليه السلام ـ و حوا در بهشت و هبوط آنان  بيان شده است؟
ج: سورۀ ( طه ) .
132- نام چه تعداد از سوره‌ها از  يك حرف  تشكيل شده است؟
ج: سوره‌ها ی: ( ص- ق - ن ) .
133- در كدام سوره به موضوع  اطاعت از رهبری اشاره شده است؟
ج: سورۀ ( نساء ) .
134-الانسان  و  الابرار  نام‌های كدام سوره هستند؟
ج: سورۀ ( دهر ) .
135- سوره‌ای كه تمام آياتش با  سین  ختم می‌شود كدام است؟
ج: سورۀ ( ناس ) تمام آياتش با  سین  ختم می‌شود.
136- الغافر  به كدام سورۀ گفته می‌شود؟
ج: به سورۀ ( مؤمن )  الغافر  نيز گفته مي‌شود.
137- چند سوره با حروف  الم  شروع می‌شوند و اين سوره‌ها كدامند؟
ج: سوره‌های: ( بقره- عنكبوت- آل عمران -‌ روم - لقمان - سجده ) .
138- به كدام سوره تبارك نيز گفته می‌شود؟
ج: به سورۀ ( ملك ) تبارك هم گفته می‌شود.
139- در كدام سوره راجع به  داستان جنگ بدر اشاره شده است؟
ج: در سورۀ ( انفال ) راجع به  جنگ بدر  اشار شده است.
140- نام كدام سوره است كه اگر حرف اولش را برداريم  نام يكی از فلزات  می‌شود؟
ج: سوره مورد نظر سورۀ ( شمس ) می‌باشد كه اگر حرف اول آن را برداريم می‌شود  مس .
141- چه تعداد از سوره‌های قرآن با كلمۀ  يا ايها الناس  شروع می‌‌شوند؟
ج: سوره‌ها ی: ( نساء - حج ) با كلمۀ  يا ايها الناس  آغاز می‌شود.
142- القتال  به كدام سوره اطلاق مي‌شود؟
ج: به سورۀ ( محمد )  القتال  اطلاق می‌شود.
143- در كدام سوره به  داستان قارون  اشاره شده است؟
ج: در سورۀ ( قصص ) به داستان  قارون  اشاره شده است.
144- نام‌های ديگر سوره توبه كدامند؟
ج: نام‌های ديگر اين سوره عبارتند از: ( العذاب-‌ الفاضحه - البحوث- الحافره - برائه و ...)

145- در كدام سورۀ قرآن خداوند متعال به پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و اله و سلّم ـ دستور داده‌اند كه از شرّ وسوسه ‌گران به خدا پناه ببرد؟
ج: سورۀ ( ناس ) .
146- الشريعه  نام ديگر كدام سوره است؟
ج: الشريعه  نام ديگر سورۀ ( جاثيه ) است.
147- نام كدام سوره است كه اگر آن را برعكس بخوانيم به معنای قدرت و توان  می‌شود؟
ج: سورۀ ( قمر ) می‌باشد كه برعكس آن می‌شود  رمق .
148- سوره‌ای كه تمام آياتش با  یاء ختم می‌شود چه نام دارد؟
ج: سورۀ ( ليل )  تمام آياتش با حرف  یاء ختم می‌شود .
149- در كدام سوره قرآن به موضوع  سجده كردن فرشتگان به آدم ـ عليه السلام ـ اشاره شده است؟
ج: درسورۀ ( ص ) به اين موضوع اشاره شده است .
150- اقتربت الساعه  نام ديگر كدام سوره است؟
ج: سورۀ ( قمر ) .
151- چه تعداد از سوره‌های قرآن با  حم  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های: ( مؤمن - فصلت - زخرف - دخان - جاثيه - احقاف ) با  حم شروع می‌شوند.
152- نام كدام سوره است كه اگر از آن طرف بخوانيم به معنی  راز ‌ می‌شود.
ج: سوره مورد نظر(  زمر ) می‌باشد كه برعكس آن میشود (رمز ) .
153- الباسقات  نام ديگر كدام سوره است؟
ج: الباسقات  نام ديگر سورة ( ق ) مي‌باشد.
154- چند سوره با كلمه  اقْتَرَبَ  شروع می‌شوند؟
ج: سوره‌های ( قمر- انبياء ) .

  التماس دع

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط mahsa

ر پایه قرآن، هشدار دادن به ناباوران (کفار) از عذابی که در روز رستاخیز انتظار آن‌ها را می‌کشد، یکی از نقش‌های اصلی محمد می‌باشد.[۸۲] گاهی قرآن، صراحتاً به روز رستاخیز اشاره نمی‌کند ولی نمونه‌هایی از داستان قوم‌های محو و نابود شده آورده و همعصران محمد را از عذاب‌های همانند برحذر می‌دارد. (آیه ۴۱:۱۳ تا ۴۱:۱۶).[۸۳] محمد نه تنها به کسانی که وحی خدا را انکار می‌کنند هشدار می‌دهد، بلکه وعده‌های نیکویی به کسانی که از اهریمن دوری می‌ورزند، به سخن خدا گوش فراداده و از خدا فرمانبرداری می‌کنند، می‌دهد.[۸۴] ماموریت محمد هم‌چنین دربرگیرنده تبلیغ یکتاپرستی می‌باشد: قرآن از محمد می‌خواهد که به اظهار و تمجید نام پروردگارش بپردازد و به او دستور می‌دهد که از پرستش بتها و یا نسبت دادن الوهیت به هر چیزی بجز خدا دوری بورزد.[۸۳].

موضوع آیات نخستین قرآن وظیفه انسان در برابر آفریننده خویش، رستاخیز مردگان، داوری پایانی خدا به همراه توصیف روشن عذاب‌های دوزخ و لذات و نعمات بهشت، و نشانه‌های خدا در همگی عرصه‌های زندگی انسان می‌باشد. تکالیف مذهبی که در این زمان از باورمندان خواسته شده بود اندک بودند: باور به خدا، درخواست برای بخشش گناهان، خواندن نمازهای مکرر، کمک به دیگران به‌ویژه نیازمندان، رد کردن تقلب و دوستی مال جهان (که در زندگی بازرگانی مکه، امری پراهمیت به شمار می‌رفت)، عفت و پاکدامنی و زنده به گور نکردن فرزندان دختر.[۸۵] آیات نخستین قرآن با پافشاری روی جنبه‌های اخلاقی آغاز و سپس به گونه فزآینده‌ای به انتقاد از خدایان مکه و بت پرستی پرداخت.[۸۵].

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

قرآن در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانی معرفی کرده و نزول کتاب آسمانی را پس از خود رد می‌کند[۵]:

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(سوره انعام-۱۱۵). [۶] یعنی: و سخن پروردگارت [: قرآن] در حال راستی و عدالت، تمام شده‌است، و هیچ تغییر دهنده‌ای (حتی خدا) برای کلمات او نیست، و او بسی شنوای بسیار دانا است.[۷]

محمد صادقی تهرانی در تفسیر ترجمان فرقان آورده‌است:[۸]

«

عبارت «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً»، آیات صدق و عدلِ آسمانی را که راهنمای راستی و عدالت است با نزول قرآن پایان یافته معرفی کرد. در نتیجه آنچه را که پس از قرآن به نام کتاب آسمانی خوانده شود کذب و ظلم خوانده‌است. عبارت «و هو السّمیع العلیم» اشاره به این است که پروردگار، یاوه‏گوئی‌ها و گزافگویی‌های مدعیان کتابِ آسمانی پس از قرآن را می‌‏شنود و به انحراف و عجز آنان آگاه است.

 »

همچنین، محمد حسین طباطبایی می‌گوید:[۹]

«

مراد از تمامیت کلمه - و خدا بهتر می‏داند - این است که این کلمه یعنی ظهور دعوت اسلامی با نبوت محمد (صلی‏‌الله‏‌علیه‏‌وآله‌‏وسلّم‏) و نزول قرآن که مافوق همه کتابهای آسمانی است پس از آنکه روزگاری دراز در مسیر تدریجی نبوتی پس از نبوت دیگر و شریعتی پس از شریعت دیگر سیر می‏کرد به مرتبه ثبوت رسیده در قرارگاه تحقق قرار گرفت.

 »

قرآن در جایی دیگر می گوید: اتْلُ ما أُوحِی إِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً. [۱۰] یعنی: آنچه را که از کتاب پروردگارت، سویت وحی شده (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ تبدیل کننده‌ای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.[۱۱]

آیه فوق با لفظ «لن» که در زبان عربی برای نفی ابدی استعمال می‏‌شود ابدیت قرآن را اثبات می‌کند و آن را تا انقراض بشریت به طور انحصار، هادی و پناه ره گم کردگان معرفی نموده‌است. به علاوه در سوره فصّلت، سخن از حاکمیت و غلبه کلّی قرآن بر عموم کتب پیامبران است:[۱۲]

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ (۴۱) لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (۴۲). [۱۳] یعنی: کسانی که به این یادواره [: قرآن] -چون بدیشان رسید- کفر ورزیدند(به کیفر خود می‌رسند) و براستی این کتابی است عزیز [: چیره(علیه معارضان)] (۴۱). از پیش رویش و از پشت (سرش) باطل سویش نیاید؛ فرو فرستاده‌ای پیاپی از حکیمی بسی ستوده‌است (۴۲). [۱۴]

در سوره نحل، قرآن با تبیان کل شی‏ء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَی‏ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمِین‏. [۱۵] یعنی: این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است (۸۹).[۱۶]

و با عبارت دیگر: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَی‏ء. [۱۷] یعنی: ما هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم (۳۸).[۱۸]

و نیز: وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِین‏. [۱۹] یعنی: و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر ثبت است(۵۹).[۲۰]

علی بن ابی طالب نیز با اشاره به خاتمیت قرآن [۲۱] می‌فرماید: کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ. [۲۲] یعنی: کتاب خدا در برابر شما است، این کتاب گوینده‌ای است که هیچگاه از تکلم باز نمی‏‌ایستد (تا انقراض جهان رهبر آدمیان است[۲۳]) و خانه‌ای است که پایه‌هایش ویران ناشدنی است و عزت و عظمتی است (برای انسانیت) و غلبه و سیطره‌ای است بر عموم کتب که هیچگاه یارانش مغلوب و منکوب نمی‏‌گردند.

و نیز: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی. [۲۴] یعنی: این بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هرگز هیچکس به کتاب و قانوان دیگری نیاز ندارد و به جز قرآن قانون دیگری نیست که نیازمندیهای دینی و روحانی را رفع کند.[۲۵][۲۶]

و نیز: بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ... لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَب. [۲۷] یعنی: بر شما باد که فقط[۲۸] به کتاب الله (قرآن) تمسّک جوئید که پیوندی است متین و ناگسستنی میان خدا و بندگان. نوری است که حقایق را آشکار می‌کند، کجی در آن نیست تا نیازی به تصحیح داشته باشد. انحرافی در آن راه ندارد تا مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد.}}.[۲۹]

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی و [۴]


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

چه کسی از پل صراط به سلامت می گذرد؟

 
 
 

بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد! اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!

 
 
     
 
 

 

   
 
 

چه کسی از پل صراط به سلامت می گذرد؟

 
 
 
 
 
     
 
   
 

بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد! اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید! چیزی دستگیرتان شد؟!

قرآن کریم ضمن آیات راجع به جهنّم می فرماید:

«وَ إن مِنکُم وارِدُها کانَ علی ربِّک حتماً مَقضیَّا ، ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذرُ الظَّالِمینَ فیها جِثیَّا» ؛(مریم ، ۷۱ و ۷۲)

«همه ی شما [بدون استثنا] وارد جهنّم می شوید؛ این فرمانی است قطعی از جانب پروردگارتان. آنگاه آن ها را که تقوا پیشه کردن از آن نجات می دهیم و ظالمان را در حالی که به زانو درآمده اند در آن باقی می گذاریم».

البتّه فرموده اند، مراد از «ورود» در این آیه، نزدیک شدن است نه داخل شدن. چنان که درباره ی حضرت موسی علیه السلام فرموده است:

«... وَ لَمَّا وَرَدَ ما، مَدیَنَ»؛(قصص ، ۲۳)

«... هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید».

منظور اینکه در این آیه می بینیم که تنها گروه متّقیان، اهل نجات از آتشند. صراط، پلی است که از روی جهنّم کشیده است و همه باید از روی آن عبور کنند.

آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد!

اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!

چیزی دستگیرتان شد؟!

جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه ۷۱) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم.

مطمئناً بهت شما بیشتر خواهد شد وقتی بدانید حتی انبیاء و اولیای الهی نیز مشمول این آیه می شوند. حال چرا و چگونه؟

اصل ماجرا را از زبان علامه ذوالفنون حسن زاده آملی بشنوید:

"رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خویش در مسجد نشسته بود، و صدای سقوط هولناکی شنیدند، پس از آن در هراس شدند. آن حضرت فرمود: آیا می دانید این صدا از چیست ؟

گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: سنگی هفتاد سال از بالای جهنم افکنده شده اکنون به قعر آن رسیده است و از سقوط آن این صدا پدید آمد، هنوز کلمات آن حضرت به پایان نرسیده بود که فغان و فریاد بر مردن منافقی از منافقان مدینه بر آمد و عمر وی هفتاد سال بود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: الله اکبر، صحابه فهمیدند که این سنگ همان منافق بود، و او از زمانی که خدایش خلق کرد به جهنم فرو می رفت ، پس هنگام مردن در قعر جهنم قرار گرفت خدای تعالی فرمود: منافقان در درجه پایین دوزخند .

جهنم باطنی از دنیا است!

از حدیث شریف معلوم می شود که جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه ۷۱) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم .

انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می گوید، دارد از صراط عبور می کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت

یعنی چنگال های دنیا در ما فرو نرفت و در دامش نیفتادیم ، و وابستگی های آن به دامن ما نچسبید، و افتادن آن منافق در جهنم به این معناست که حالات وی ملکات رذیله شده ، و رسیدن به قعر جهنم صورت تمکن آن هاست . و علم صحابه به آن واقعه هولناک شگفت آور به تصرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش های آن ها بوده به گونه ای که تمثل ملکات آن منافق را به صورت آن صدای هولناک شنیدند.

تنها گروه متّقیان به سلامت عبور می کنند. شهوات دنیا همان جهنّم است و صراط دین، روی این شهوات کشیده شده است. ما در حال حرکت در صراط دین هستیم این صراط بسیار باریک است؛ چه کسی می تواند به سلامت عبور کند؟ انسان باید مراقب باشد حتّی مردمک چشمش هم برخلاف رضای خدا حرکت نکند که او می داند:«یعلَمُ خائنَةَ الأعینِ و ما تُخفِی الصُّدور»؛(غافر ، ۱۹)

انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می گوید، دارد از صراط عبور می کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

ضجه های جهنم از اهل ریا

 
 
 

یکی از جاهای بسیار دردناک برای انسان ها، دوزخ است. در باب نار و دوزخ نکاتی تبیین شده است که انسان وحشت می کند.

 
 
     
 
 

 

   
 
 

ضجه های جهنم از اهل ریا

 
 
 
 
 
     
 
   
 

یکی از جاهای بسیار دردناک برای انسان ها، دوزخ است. در باب نار و دوزخ نکاتی تبیین شده است که انسان وحشت می کند.

سیدرضی، آن که نهج البلاغه را جمع آوری کرده است، چه نکته بسیار عجیبی را راجع به جهنم بیان می فرمایند. ایشان می فرمایند: هر موقع آیات و روایات جهنم را مرور کردم، گرچه حقایقش بیش از آن است که انسان می خواند، اما نبود که بدنم نلرزد، حتی گاه به واسطه آن خواندن، مدهوش می شدم!

نه تنها ایشان، بلکه بسیاری از اولیاء الهی، بزرگان و اعاظم بیان کرده اند: وقتی خصوصیات جهنم و اهل نار را می خواندند و می شنیدند، طاقت نمی آوردند.

آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی فرمودند: من کمتر راجع به جهنم مطالعه دارم. سؤال کردند: چطور؟ فرمودند: این مطالب به قدری وحشتناک است که می ترسم مرور حالات جهنم، من را دچار وحشت کند!

عجیب است یک قسمی هستند که اهل جهنم از دست آن ها ناله می زنند. دیگران از آتش جهنم هراسناک هستند و آن ها که در آتش جهنم رفته اند، ضجه ها، ناله ها و فغان ها دارند.

یکی از مطالبی که راجع به شیاطین جن بیان کرده اند، این است که آنها می سوزند، اما خودشان عاملان عذاب در جهنم هستند.

در روایات بیان می شود: اگر کوچک ترین ضجه های اهل جهنم به گوش اهل تقوا در بهشت پروردگار عالم بخورد، مدهوش می شوند؛ یعنی بقدری ضجه های وحشتناکی در جهنم هست که با اینکه اهل جنت نمی بینند در جهنم چه خبر است، اما وقتی آنها را می شنوند، مدهوش می شوند!

مسبب فریاد آتش جهنم!

اما عجیب است در روایات داریم، جهنم با این حال وحشتناکش، از یک قشر ناله می زند و ضجه می کند و آن اهل ریا هستند. حال بد ریاکاران عالم عامل می شود که هم جهنم و هم آنهایی که خود در جهنم هستند و ضجه می زنند، به واسطه این اهل ریا، ضجه مضاعفی داشته باشند.

پیغمبر اکرم(ص) بیان می فرمایند: «ان النار و اهلها یعجون من اهل الریاء»(۱) به درستی که دوزخ و اهل دوزخ از اهل ریا ضجه می زنند و فریاد برمی آورند «یعجون» یعنی فریادی از عمق وجود؛ لذا «ان النار و اهلها یعجون» یعنی آتش و اهل آتش از عمق وجودشان ناله می زنند.

«فقیل یا رسول الله و کیف تعج النار» از حضرت سؤال شد: یا رسول الله! ناله و فریاد و فغان جهنم چگونه است؟ چطور آتش عذاب الهی، ضجه و فریاد می زند؟ یا به تعبیر دیگر، مگر اهل نار چه کرده اند که عامل برای فریاد و فغان جهنم می شوند؟

«قال من حر النار یعذبون بها» خیلی دردناک است! این روایت به تعبیر آیت الله قاضی آن عارف بزرگوار، یکی از روایات سخت است نبی مکرم(ص) می فرمایند: به خاطر حرارت بیش ازحد عذاب اهل ریا، آتش جهنم داد می زند! دیدید گاهی وزنه بردارها برای اینکه نفسی بگیرند، فریادی می زنند و فغانی سرمی دهند تا آن وزنه را بردارند. بعضی از بزرگان در این زمینه هم همان تمثیل را زدند و گفتند: مثلش، مثل کسی است که بخواهد وزنه سنگینی را بلند کند، نمی تواند، تلاش می کند و آخر فریادی می زند.

می فرمایند: آتش جهنم و اهلش آن هم جهنم، با آن توصیفاتی که کردیم و این مطالبی که از اول بحث تا به اینجا عرض کردیم که بعضی ها گفتند: حتی نمی توانند روایاتش را بخوانند به فریاد در می آیند و ناله و فغان سر می دهند از اهل ریا.

ظاهراً جهنم باید برای اهل ریا بیشترین حرارت و بیشترین قوت و قدرتش را خرج کند. لذا جهنم به صدا و فریاد درمی آید که باید در حرارت خودش، تولید مضاعف کند.

عذاب معذب!

حرارت جهنم چیست؟ در این زمینه فقط نکته ای را عرض می کنم، گفته اند: اگر قطره ای از آتش جهنم بر آسمان ها و زمین بریزد، همه چیز ذوب می شود. حال، چیست آن آتش که یک قطره اش آسمان ها و زمین را ذوب می کند؟! معلوم می شود قدرت بسیار عجیبی در سوزاندن دارد که یک قطره اش این گونه است. حالا اگر انسان دراین آتش بیفتد، چه از او می ماند؟!

در این زمینه روایاتی در نزهت النواظر مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قمی وجود دارد که می فرمایند: فردی که در جهنم است، هفتاد سال معذب است و طول می کشد بالا بیاید. تازه وقتی بالا می آید، دوباره یک ضربه می زنند و مجدد هفتاد سال معذب است

آن وقت این جهنم خودش از اهل ریا، آن هم به خاطر گرمای آتشی که ریاکاران با آن عذاب می شوند، به ناله و فریاد درمی آید! چقدر ریا بد است.

برای همین است که انسان باید در همه اعمال خود مراقب باشد و ببیند جدی برای خداست یا خیر. اگر برای خداست، اگر عالم ببینند، عیبی ندارد اما اگر برای غیر خداست، شریکی در عمل خود قرار داده و باید بترسد از این که به عذابی معذب شود که آن عذاب به آن، معذب می شود؛ یعنی به آتش جهنمی معذب می شود که آن آتش جهنم از عذاب او معذب می شود. آن چیست که آتش جهنم هم صدایش درمی آید؟! بیچاره کننده است! هلاک آور است! با انسان چه می کند؟! برای همین به ما گفتند مواظبت کنید.

حالت چهره ریاکار در قیامت

شقوق ریا تبیین شده است که یک مورد آن شهرت طلبی است. پیغمبر اکرم (ص) بیان فرمودند: «من قرأ القرآن یرید به السمع و التماس شیء لقی الله عز و جل یوم القیامه و وجهه مظلم لیس علیه لحم و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»(۲) این روایت یکی از حالات ریا را تبیین می کند حضرت فرمودند: هر کس برای شهرت طلبی و اینکه آوازه اش به گوش دیگران برسد و برای به دست آوردن چیزی (یعنی خدای ناکرده دین و قرآن به عنوان ممر درآمد او باشند)، قرآن بخواند، وقتی روز قیامت به دیدار پرودگار عالم می آید، صورتش گوشت ندارد (یعنی یک اسکلت خالی است).

پس دلیل این که جهنم از این اهل ریا ناله می زند، این است: چون وقتی عمل برای غیرخدا شد، ولو به صورت ظاهر، زیبا هم باشد، اثر وضعی آن در اهل حقیقت که جهنم اهل خودش را می شناسد این است که آن صدای خوش، دیگر خوش نیست و برای همین است که جهنم هم به صدا درمی آید.

در باب حشر انسان ها در قیامت، حالات مختلفی وجود دارد. یکی به چهره خود انسان می آید؛ یعنی معلوم است او انسان طاهر، پاک و الهی بوده است. چهره یکی، چهره انسان است، اما دو شاخ در روی سر دارد که در روایات توضیح داده اند که چه خصلتی باعث شده اینطور شوند بعضی هم هستند که با اینکه چهره انسانی دارند اما پوزه شان، مثل پوزه سگ است اولیاء خدا روایات و مطالبی را برای ما تشریح کردند و اوصافی را در این باره گفتند که وحشتناک است! یکی هم همین است که پیامبر(ص) می فرمایند: بدن ریاکار گوشت دارد، حرکت می کند اما صورتش گوشت ندارد؛ یعنی استخوان خالص و اسکلت است!

شهرت؛ دردناکترین لحظه اولیاء

بعد حضرت در ادامه می فرمایند: «و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»، همین طور که این شخص ریاکار دارد می آید، قرآن کریم مدام پس گردن او می زند؛ چون قرآن را با صدای خوش ولی برای ریا خواند که به دیگران بگوید: ببینید من هم هستم! انسان باید خیلی مواظب باشد.

آن قدر قرآن پس گردنش می زند تا اینکه در آتش جهنم داخل شود به نظر بعضی از بزرگان و اولیاء خدا، اولین ضجه ای که زده می شود، همین جاست که جهنم ناله می زند!

آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی، نکته بسیار عالی را بیان فرمودند. ایشان فرمودند: موقعی که خدا می خواهد اولیائش را امتحان کند، گاهی آنها را به شهرت مبتلا می کند. لذا دردناکترین لحظه برای اولیاء خدا همان لحظه شهرت است.

آنها به قدری مخفی بودن و عشق بازی با پروردگار عالم را دوست دارند که می خواهند تمام اعمالشان بین خودشان و خدای خودشان باشد، طوری که هیچ احدی از حال آنها باخبر نباشد؛ یعنی یک عشق بازی حقیقی بین خودشان و پروردگارشان دارند. لذا آن لحظه ای که مشهور می گردند، چنان ناله و فغان می کنند ولو ابتلا و امتحان الهی است که از هیچ چیز دیگر ناله و فغان نمی کنند؛ چون می ترسند یک موقعی همان شهرت عامل برای ریا شود!

هشداری برای اهل مسجد!

روایت دیگری راجع به حالات اهل ریا در دوزخ بیان می کنند که انسان به شدت وحشت می کند. پیامبر عظیم الشان(ص) می فرمایند: «انه یأمر الله عز و جل بر جال الی النار فیقول لمالک قل للنار لا تحرقی لهم أقداماً فقد کانوا یمشون الی المساجد و لاتحرقی لهم أیدیاً فقد کانوا یرفعونها الی بالدعاء فیقول مالک یا أشقیاء فما کان حالکم فیقولون کنا نعمل لغیر الله فقیل لنا خدوا ثوابکم ممن عملتم له»(۳) این روایت توصیفی برای ما مسجدی هاست. بسیار وحشتناک و دردآور است! باید مواظبت و دقت کنیم

می فرمایند: وقتی افرادی را به آتش می افکنند، امر پروردگار به مالک دوزخ این است که به این آتش بگو: پاهای اینها را نسوزاند؛ چون با این پاها به مسجد می رفتند، دست هایشان را هم نسوزاند، چون اینها دست هایشان را به سوی من برای دعا بالا می بردند، زبان آنها را هم نسوزاند چون با آن قرآن را بسیار تلاوت می کردند

مدام اینها را می گوید، نهایتاً آتش تعجب می کند که خدایا! این را آوردی اما می گویی پایشان را نسوزانم، دستشان را نسوزانم و...!

لذا نوع سوختن آن ها متفاوت است. صاحب جهنم به آن خطاب می کند: ای اشقیاء! چه کردید؟ شما چه حالی داشتید؟ چرا ذوالجلال و الاکرام این طور امر می کند که پاهای شما را نسوزانم، دستانتان را نسوزانم، زبانتان را نسوزانم و...؟! این چه حالی است؟!

می گویند: «کنا نعمل لغیر الله» ما عمل کردیم برای غیر خدا. «فقیل لنا خذوا ثوابکم ممن عملتم له» پس به ما گفته شد: ثوابتان را از آن کسی بگیرید که برایش عمل کردید!

پس آنها را به دردناکترین عذاب، عذاب می کنند. عذاب آنها از طریق مقعد است. آنها به عذابی دچار می شوند که ناله و فغان بسیاری می زنند، بعد سالم می شوند اما مجدد به عذاب دچار می شوند و چنان فریادی می زنند که بیان کردند اهل جهنم از حال اینها به صدا درمی آیند. یعنی با این که خود آنها هم دارند عذاب می شوند اما از فریاد این ها به فریاد درمی آیند. این چه فریادی است؟!

شاخصه بارز ریاکار

یکی از علامات اهل ریا این است: اهل ریا در خلوت نسبت به اعمال سست هستند. در مقابل دیگران نماز می خوانند، آن هم چه نمازی! اما در خلوت... به جای این که ضجه، ناله، فغان و خدا خدایشان در خلوت بیش از موقعی که در عموم است باشد، برعکس است.

اما اولیاء الهی این طور نیستند. اولیاء الهی در موقع خلوت چون کسانی که مادر مرده اند، ناله و فغان دارند! من این نوع افراد را دیده بودم. گرچه سعی می کردند مخفی از ما باشد، اما ما آنها را پنهانی در دل شب دیده بودیم که چه فغان می کردند!

یک موقعی ما با آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی از مشهدالرضا می آمدیم، در بین راه دو امامزاده را ایشان امامزاده ها را خیلی دوست داشتند زیارت کردیم، تا به قدمگاه رسیدیم. شب بود، ایشان فرمودند: شما اینجا باشید، من می روم.

من آقا را دنبال کردم. این پیرمرد، این چهار پاره استخوان، مثل آن کسی که فرزندی از دست داده است، چنان حال فغانی داشت و ضجه هایی در آن دل بیابان می زد که گویی دارند او را قطعه قطعه می کنند. حال ایشان، تغییر حال در من به وجود آورد و به اینکه سعی می کردم خودم را کنترل کنم، فریادی زدم و ایشان متوجه حضورم شدند. مردان خدا این گونه هستند، چه حال خوشی دارند.

اما از علامات ریاکار این است که در خلوت این طور نیست. عوض این که دل شب قیام کند، اهل نماز شب خیزی و خلوت با خدا باشد، اما این طور نیست. در حالی که خلوت با خدا و عشق بازی با پروردگار عالم برای اهل تقوا بسیار زیبا است!

 

پس یک شاخصه ریا این است. هر کس می تواند در درون خو


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

چگونه بهترین باشیم؟

 
 
 

هر کسی می خواهد بهترین باشد، هر چند که گاه درباره مصداق آن به خطا و اشتباه می رود و یا روش دست یابی آن را نمی شناسد و نمی داند و به بیراهه می رود، اما هیچ کس تردید ندارد که می خواهد بهترین باشد؛ زیرا کمال خواهی و کمال جویی در انسان امری فطری است؛ چنانکه نقص گریزی در او امری طبیعی و فطری می باشد و تلاش انسان جز برای رهایی از نقص و رسیدن به کمال نیست.

 
 
     
 
 

 

 

 

 

 

   
 
 

چگونه بهترین باشیم؟

 
 
 
 
 
     
 
   
 

هر کسی می خواهد بهترین باشد، هر چند که گاه درباره مصداق آن به خطا و اشتباه می رود و یا روش دست یابی آن را نمی شناسد و نمی داند و به بیراهه می رود، اما هیچ کس تردید ندارد که می خواهد بهترین باشد؛ زیرا کمال خواهی و کمال جویی در انسان امری فطری است؛ چنانکه نقص گریزی در او امری طبیعی و فطری می باشد و تلاش انسان جز برای رهایی از نقص و رسیدن به کمال نیست.

اما همگی از خود می پرسند چگونه می توانیم بهترین باشیم؟ چه خوب می شد که در همه چیز بهترین بودیم؟ حال اگر نمی شود در همه چیز بهترین بود، در چه چیزی بهترین باشیم؟ هر کسی براساس شاکله شخصیتی، بینش ها و نگرش ها و فلسفه زندگی خود، پاسخی به این پرسش ها می دهد. برخی ها بهترین را در امور کمالی، چیزی می دانند که دیگری آن را یا امر کمالی نمی داند یا کمال برتر و مهمتری را می شناسد که در پی آن می رود.

نویسنده براساس اصل و قاعده قرآنی پیروی و اطاعت از اسوه حسنه، به سراغ پیامبر گرامی(ص) رفته است تا پاسخ آن حضرت(ص) را در این باره جویا شود.

کمال جویی فطری انسان، موتور حرکت

انسان همان گونه که در ظاهر همانند گیاه و جانور، رشد و نمو می کند و حرکت رو به جلویی دارد، در باطن نیز رودی خروشان در حال جریان است که هیچ آرامش و سکونی ندارد و حتی اگر جسم، خسته نشود و یا از حرکت و تلاش بازایستد و نیازمند استراحت و سکون باشد، درون هرگز از حرکت خروشان خود باز نمی ایستد؛ چرا که حرکت جوهری در ذات انسان، اجازه دمی سکون و بی تحرکی را به او نمی دهد؛ زیرا موتوری بسیار نیرومند در جوهر ذات آدمی است که سوخت و انگیزه آن را کمال جویی قرار داده است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان آفریده الهی است که مسئولیت خلافت را به عهده دارد و به عنوان جانشین، مکلف و مامور است تا بر ما سوی الله پروردگاری کند. البته رسیدن به کمال و تمام این مسئولیت نیازمند تحقق شرایط مسئولیت است؛ زیرا می بایست از توانایی خلافت برآید تا این مسئولیت بطور کامل و تمام برعهده او گذاشته شود.

خداوند در آیات ۳۰ و ۳۱ سوره بقره بیان می کند که این ظرفیت خلافت الهی به شکل استعداد در ذات انسان به ودیعت نهاده شده است و انسان می بایست تنها از طریق عبودیت، این استعداد و توان را به فعلیت برساند و به شکل نیرو از آن استفاده کند.

از نظر قرآن ، فعلیت یابی این توان و استعداد، به این است که انسان، اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خویش را فعال سازد و متاله شود تا در مقام ربانی خلافت را به عهده گیرد. (آل عمران، آیه ۷۹) لذا انگیزه ای چون خدایی شدن در انسان وجود دارد که این امید ربانی شدن، موتور حرکت انسان از قوه به سوی فعل است؛ چرا که انسان می خواهد صفات الهی را در خود تحقق بخشد و متخلق به اخلاق الهی شود. از این تلاش و حرکت بی امان انسانی به اشکال گوناگون تعبیر می شود؛ چرا که نام هایی چون عبودیت، تقرب، ملاقات و مانند آن بیانگر همین معناست.

خداوند در آیاتی از جمله در آیه۶ سوره انشقاق می فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان! حقا که تو به سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.

در این آیه خداوند به صراحت و روشنی از حرکت و تلاش بی پایان انسانی خبر می دهد که جز به ملاقات الهی ختم نمی شود، هر چند که این ملاقات ممکن است به دو شکل ملاقات با تمام اسمای الهی یا تنها با اسمای جلالی انجام گیرد که در این صورت گرفتار دوزخ جلال الهی خواهد شد.

حرکت جوهری بیانگر این معناست که انسان، کمال خواه و کمال جو است و هنگامی که به خود می نگرد نقص فقری را در خود می یابد و می کوشد تا به هر شکلی از آن رهایی یابد و با انصاف به کمالات و اتصال به کمال مطلق، خود را به مقام غنای بالغیر برساند؛ زیرا می داند که غنای او هرگز بالذات نخواهد بود. (فاطر، آیه۱۵؛ محمد، آیه۳۸)

این تلاش و حرکت به دو شکل ظاهری و باطنی و نیز اختیاری و غیراختیاری در حال تحقق است؛ اما انسان از این اختیار به سبب وجود اراده برخوردار است که خود مسیر کمالی را انتخاب کند و از میان راه ها، راه راست و صراط مستقیم را برگزیند یا راه های دیگری را بپیماید که بسیاری از آنها به صفات جلال خدایی ختم می شود یا نقص را همچنان در ذات حفظ می کند یا حتی کوره راه های فطری کمال را می بندد و کورسوی آن را به تاریکی ظلمت نقص پیوند می زند و سرمایه وجودی خویش را نیز بر باد می دهد و در ظلمات فقر مطلق و نقص کامل می ماند.

به هر حال، حرکت جوهری در ذات انسان مهم ترین عامل و موتوری است که انسان را به حرکت وامی دارد و اجازه نمی دهد تا دمی سکون و آرامش داشته باشد.

اشتباه و خطا در مصداق کمالی و راه رسیدن

پس هر انسانی بطور فطری، کمال خواه و کمال جو است. این مطلب را هر چند که از طریق آموزه های قرآنی که حجت برای ماست اثبات می کنیم، ولی از نظر عقلانی و فلسفی نیز اثبات شده و حرکت جوهری ملاصدرایی در حکمت متعالیه نیز در مقام اثبات این معناست.

از نظر فلسفی این کمال مطلقی که انسان به سوی آن در حرکت است، واجب الوجود بالذات و از نظر مکتب وحی، خداوند است. در این مکتب خداوند به عنوان کمال مطلق، مقصد نهایی حرکت کمال جویی انسان است و انسان می خواهد با تخلق به صفات الهی، متاله (خدایی) شود.

به هر حال، هر انسانی خواهان تخلق به صفات کمالی است. اما گاه در تبیین مصداق کمال یا مقصد به اشتباه و خطا می رود و گاه امری را که کمالی نیست به عنوان کمال تلقی می کند و به سوی آن می رود و گاه دیگر درباره روش رسیدن به کمال دچار اشتباه می شود.

ریشه این اختلاف را می بایست در اختلاف در قدرت فهم و درک، معرفت و شناخت، بینش و نگرش و فلسفه زندگی هر کسی جست وجو کرد. البته همه انسان ها به طور فطری از یک سطح طبیعی از فهم و درک برخوردار هستند که کلیات حق و کمال را به ایشان نشان می دهد، ولی انسان ها به سبب تعلیم و تربیت نادرست (نوح، آیه ۲۷) یا عناد و لجاجت (نمل، آیه ۱۴) و یا گناه نفاق و مانند آن، راه های شناختی و سلامت فطری خود را می بندند و ابزارها و منابع شناختی خود را کور می کنند و قدرت تشخیص حق از باطل و کمال از نقص را برخود سد می کنند. (بقره، آیات ۸تا ۱۲ و آیات دیگر)

کسی که سلامت فطری و شناختی خود را از دست داده نمی تواند کمال را بشناسد و امر ضد کمالی را به عنوان کمال می جوید چنین شخصی دنیا و مادیات را کمال می داند و به تقویت جسم می پردازد و ورزش های حرفه ای را برای تقویت دنیا و جسم برمی گزیند و تجارت دنیا را بر تجارت آخرت ترجیح می دهد.

پیامبر(ص) اسوه نیک کمال

از آن جایی که کمال جویی در فطرت انسان نهادینه شده هرکسی به سوی کمال گرایش دارد، اما چنانکه گفته شد به عللی چون هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، انسان به گمراهی می رود و از نظر شناختی دچار مشکل می شود. در اینجاست که راهنمایی خاص از سوی خداوند غیر از عقل و فطرت به انسان شده تا مسیر درست را بیابد و میان کمال و ضد کمال تفکیک قائل شود.

هر انسانی اگر تقوای عقلانی و فطری و الهامات تقوایی را مراعات کند، قدرت تشخیص او باقی می ماند و حتی افزایش می یابد و دارای قدرت فرقان و جداسازی و نیز بصیرت و بینایی خاص و علم شهودی می شود. (بقره، آیه ۲۸۲؛ انفال، آیه ۲۹، طلاق، آیه ۳، شمس، آیات ۷ و ۸)

همین تقوای عقلانی است که زمینه ساز بهره مندی از هدایت وحیانی و رسیدن به کمال و رستگاری انسان می شود. (بقره، آیات ۲ تا ۵) دراین صورت است که می تواند با تعقل تن به تعبدی دهد که او را مستقیم به کمال رهنمون می شود. این گونه است که اطاعت محض از پیامبر (احزاب، آیه ۶) و قوانین اسلام را عین عقلانیت می شمارد و می کوشد تا ایشان را اسوء نیک خود برای رسیدن به کمالی قرار دهد که حرکت جوهری ذات او بدان سمت و سو در تلاش و کدح است. (احزاب، آیه ۲۱؛ انشقاق، آیه ۶)

این گرایش عقلانی به تعبد وحیانی از خدا و پیامبر و اسلام از آن روست که می خواهد به کمال برسد؛ چرا که پیامبر (ص) را مصداق کسی می داند که به کمال مطلق رسیده و حقیقت کمال مطلق را درک کرده است. (نجم، آیات ۷ تا ۹)

راه های رسیدن به کمالات و بهترین ها

انسان مومن برپایه شناخت عقلانی که از پیامبر (ص) و اسلام دارد، خود را موظف می داند تا برای شناخت مفاهیم و مصادیق کمالی به آن حضرت (ص) مراجعه و از او پیروی و اطاعت کند و او را اسوه و الگوی فکری و رفتاری خویش قرار دهد.

با مراجعه به آموزه های وحیانی پیامبر(ص) می توان این کمالات و مصادیق آن را شناخت و در مسیری که مشخص می کند بدان رسید. هرچند که تمام زندگی پیامبر (ص) و قرآن، برای بیان این مسائل آمده و حتی امامان معصوم (ع) برای تبیین آن، زندگی خویش را وقف کرده اند.

اما در این میان برخی از جوامع الکلم یا کلمات کلیدی و قواعد کلی از پیامبر(ص) وارد شده است که پی گیری آن می تواند مسیر را به شکل واضح مشخص کند و آدمی را درمیان هزاران دستور و راه، به راه مستقیم رهنمون سازد.

از جمله این دستورالعمل ها و راهنمایی ها، سخنانی است که پیامبر(ص) به وصی خود امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است. در این دستورالعمل، آن حضرت(ص) شش راه مشخص را در پیش روی مولی الموحدین (ع) می گشاید تا آن را بپیماید هرچند که تنها باشد و همگان در مسیرهای دیگری حرکت کنند.

۱ اشتغال به واجبات: واجبات به معنای امور بسیار مهمی است که مصلحت و منفعت اصلی بشر در آن قرار دارد؛ چنانکه محرمات اموری است که لازم است انسان برای رهایی از مضرات و مفاسدی که در آن است، از آن امور پرهیز کند. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، همه احکام اسلامی براساس مصالح وضع و معین است. البته شاید ما ا


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

علت آفرینش انسان و هدف از زندگی

 
 
 

با اندکی دقت می توان فهمید، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر بگیریم همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد، به عباتی دیگر به زندگی ما “جهتو “معنی” می دهد. لذا اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدف های متفاوتی را دنبال می کنند، هرقدر این هدف والاتر و ارجمندتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد، بنابراین سعادت و کمال انسان در گرو “شناخت هدف” و آگاهی از “فلسفه حیات” است اما معمولا آن قدر سرگرم به کارهای روزمره و ظواهر زندگی و کامیابی های مادی می شود که وی را از توجه به این مسئله اساسی باز می دارد.

 
 
     
 
 

 

   
 
 

علت آفرینش انسان و هدف از زندگی

 
 
 
 
 
     
 
   
 

مقدمه

فلسفه حیات” یا “هدف زندگی” از مسائل مهم انسان شناسی و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند دریابد که “هدف از حیات چیست” و پاسخی مناسب برای این پرسش نداشته باشد زندگی را پوچ و بی معنی خواهد یافت. همه فعالیت های آگاهانه و ناآگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی از زندگی روشن باشد. هدف فرد از کار کردن، تحصیل علم، توالد و تناسل و حتی غذا خوردن، ادامه زندگی است و هدف از زندگی و ادامه آن، پایه نگرش و جهان بینی او محسوب می شود.

با اندکی دقت می توان فهمید، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر بگیریم همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد، به عباتی دیگر به زندگی ما “جهت” و “معنی” می دهد. لذا اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدف های متفاوتی را دنبال می کنند، هرقدر این هدف والاتر و ارجمندتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد، بنابراین سعادت و کمال انسان در گرو “شناخت هدف” و آگاهی از “فلسفه حیات” است اما معمولا آن قدر سرگرم به کارهای روزمره و ظواهر زندگی و کامیابی های مادی می شود که وی را از توجه به این مسئله اساسی باز می دارد. چه بسیار افرادی که سال ها در این دنیا زندگی می کنند اما هرگز به این اساسی ترین مسئله خود نمی اندیشند یا نسبت به آن بی اعتنا هستند که اگر حتی لحظه ای به طور جدی این مسئله برای آنها مطرح شود، تحول و تحرک عمیقی را برایشان به ارمغان خواهد آورد.(۱)

هدف از خلقت انسان(۲)

هدف از خلقت انسان چیست؟ هرگاه با این پرسش روبرو شویم دو معنا به ذهن ما خطور می کند:

الف) هدفی که شامل خالق می شود.

ب) غایت و غرض، شامل خالق نشده بلکه در برگیرنده مخلوق است.

پاسخ به معنای اول (هدف فاعل)

آیا خالق دارای هدف و غرض است؟ آیا برای خالق انگیزه و محرکی وجود داشته تا انسان را بیافریند؟ آیا می توان مانند اشاعره هیچ هدفی را برای خدا در نظر نگیریم؟ یا همچون معتزله خدا را فاعل بالقصد دانسته که استکمال ذات می کند؟

آر ی، این امری است که خلقت نمی تواند به این معنا هدف داشته باشد، زیرا که هدف به معنی انگیزه، یعنی عامل فاعل و محرک فاعل، چیزی است که موجب می شود، کننده، کاری را انجام دهد و اگر آن نباشد، فاعل از انجام آن امتناع می کند. ما به این معنا درباره خدا نمی توانیم قائل به هدف و غرض بشویم زیرا هدفی که برانگیزاننده فاعل است معنایش این است که طبعا فاعل در کار خود می خواهد به آن برسد و استکمال ذات نماید و این مستلزم نقص فاعل است یعنی به این نحو هدف داشتن تنها در فاعل های بالقوه و در مخلوقات صادق است و در خالق راه پیدا نمی کند.(۳) حال برای اینکه مطلب فوق به صورت عقلانی و با دلایل متقن بیان شود در ذیل آن از برهان وجوب و امکان (برهان سینوی) که در نمط چهارم کتاب اشارات ابوعلی سینا ذکر شده و خود، آن را بهترین برهان در اثبات وجود خدا دانسته است (زیرا در آن، تنها یک محاسبه عقلی ما را به نتیجه می رساند) استفاده می کنیم.

برهان وجوب و امکان (برهان سینوی()۴:)

مضمون برهان چنین است: وقتی در موجودات نظر می کنیم، می توانیم بگوییم که هرموجودی بنا به فرض عقلی، از یکی از دو قسم ممکن و واجب خارج نیست، یعنی هر موجودی بنا به تقسیم عقلی یا ممکن الوجود است و یا واجب الوجود. اگر واجب الوجود باشد که مدعای ما (یعنی نیاز جهان به یک علت یا فاعل واجب الوجود) ثابت می شود و اگر ممکن الوجود باشد، لا محاله باید به واجب الوجودی منتهی شود تا بتواند موجود شود، زیرا می دانیم که ممکن الوجود از ناحیه خود ایجاب نمی کند که موجود یا معدوم باشد.بنابراین بود و نبود یک ذات ممکن وابسته به علتی خارج از اوست. با بودن او این ذات ممکن، به مرحله وجوب می رسد و موجود می شود و بدون آن معدوم می گردد.حال اگر این علت را بررسی کنیم، درمی یابیم که یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود، درصورت اول، مدعای ما ثابت است و در حالت دوم محتاج به علت دیگری است که آن علت دوم هم یا وجب الوجود است و یا ممکن الوجود، اگر ممکن الوجود باشد، حاجت به سومی می افتد و ... اما سرانجام باید به یک علت یا فاعل واجب الوجود منتهی شود و گرنه سلسله ممکنات هرگز به درجه وجوب و در نتیجه به مرتبه وجود نمی رسد. سپس وجوب زنجیره ممکنات باید از ناحیه موجودی باشد که وجوب او ذاتی است و از ناحیه موجود دیگری نمی باشد و آن پروردگار عالمیان است.

وقتی ما به صورت عقلانی پذیرفتیم که در عالم امکان واجب الوجودی هست که، سرسلسله علت هاست و وجودش قائم به غیر نیست این امر، مسلم می شود که او همان بی نیاز مطلق است زیراهرگونه نیاز برابر است با ممکن الوجود بودن.پس واجب الوجود یعنی رب العالمین همان منبع فیض است که افاضه او با اختیار است. چه بسا کسانی که خداوند را از جهت افاضه با خورشید و یا چشمه جوشان مقایسه می کنند، ایشان راه را به غلط رفته اند زیرا هیچ یک از این دو (خورشید و چشمه جوشان) در افاضه خود مختار نیستند و فقط ذات اقدس الله است که چنین خصوصیتی را داراست یعنی منبع فیض با اختیار است.

از آنچه که گذشت می توان چنین نتیجه گرفت که معنای اول (هدف زائد بر ذات خالق یکتا) کاملا باطل و بی اساس است زیرا قائل شدن غرض برای رب العالمین منتهی به پذیرفتن نقص در ذات او شده و این امر خلاف واجب الوجود بودنش می باشد.

پاسخ به معنای دوم (هدف فعل)

می دانیم هر عملی که خالی از هدف باشد پوچ و باطل است و از طرفی دیگر بر ما ثابت گردید که نمی توان هدفی زائد بر ذات پروردگار در نظر گرفت، پس هدف از آفرینش شامل فعل خدا که همان انسان است می گردد حال قبل از اینکه به بیان هدف فعل بپردازیم توضیحات زیر را بیان می کنیم:

می دانیم همواره کلمه حق در مقابل باطل قرار گرفته است و در میان عامه مردم به دو معنای اصلی به کار می رود.

۱) حق به معنای آنچه که در عالم خارج تحقق دارد یعنی آنچه هست و واقعیت دارد

۲) حق به معنای آنچه باید باشد.

وقتی در علوم عینی می گوییم حق، ناظر به معنای اول است و زمانی که در حقوق و ادیان و اخلاق از آن سخن می گوییم به معنای دوم یعنی آنچه باید باشد، است.

به طور خلاصه حق به معنای اول مربوط به انسان و جهان (هر دو) می باشد و حق به معنای دوم فقط درباره انسان است، چون “باید و نباید” مربوط به اختیار و انسان می شود، لذا علوم طبیعی میدانش انسان و جهان و دایره علوم حقوقی انسان است و بس.(۵)

اما قرآن کریم کلمه حق را در معنایی به غیر از این دو معنایی که از نظرتان گذشت به کار می برد. سوره آل عمران آیه ۱۹۱:

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ...

ـ ترجمه:

آنانکه خدا را یاد می کنند در حال ایستاده و نشسته و خفتن، دائم اندیشه می کنند در آفرینش آسمان ها و زمین و گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای ...

این جهان را، این آسمان ها و زمین را باطل نیافرید ه ای و بر حق آفریده ای یعنی چه؟ آیا قرآن می خواهد بگوید که انسان های اندیشمند تفکر می کنند و می گویند آسمان و زمین واقعیت عینی است؟ آیا معنای دیگر مدنظر است؟ تکلیف و باید و نباید مربوط به آسمان و زمین است؟! یا باید و نباید مربوط به خداست؟ این حق و باطل چیست؟ آری معنای سوم آن هدفدار بودن است و یا بهتر بگوییم حق در معنای سوم یعنی یک واقعیت ساماندار و هدفدار.(۶)

   
   

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

موعود در ادیان مختلف؛ از هندو تا اسلام

 
 
 
 
 
   
 
 
   

اعتقاد به موعود و منجی که سرانجام روزی با آمدنش دنیا را پر از عدل می کند مورد اتفاق تمامی ادیان است و هر دین و مکتبی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از آخرین موعود سخن گفته است.

   
   

 

     

اعتقاد به موعود و منجی که سرانجام روزی با آمدنش دنیا را پر از عدل می کند مورد اتفاق تمامی ادیان است و هر دین و مکتبی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از آخرین موعود سخن گفته است.

از آنجا که انسان در کنار رسیدن به امکانات رفاهی و مادی به دنبال کسب معنویت و اتصال به یک منبع کمال است نمی تواند به مساله آخرالزمان و ظهور فردی از نوع انسان به عنوان نجات بخش و منجی معتقد نباشد که این مساله به وضوح در بین ادیان مختلف مشاهده می شود.

اعتقاد به موعود در آیین هندو و کتب هندو

در آیین هندو از موعود آخرالزمان به نام «آواتارای دهم» یا دهمین آواتارا، یاد می شود. در کیش هندو، در کتاب «پورانا»، شرح مفصلی درباره دوران آخر عصر کالی یعنی آخرین دوره پیش از ظهور دهمین آواتارای ویشنو، آمده است. مقصود از عصر کالی نیز آخرالزمان است.

درکتاب «دید» از کتابهای مقدس دینی نزد هندیان چنین آمده است:پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا می شود که پیشوای خلق باشد و نام وی «منصور» باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد، برآید...

در کتاب «باسک» از دیگر کتاب های مقدس هندیان آمده است: دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان که پیشوای فرشتگان، پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمین ها و کوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگ تر کسی به دنیا نیاید.

در کتاب «وشن جوک» یکی دیگر از کتب مقدس هندیان نیز آمده است: در اواخر، دنیا به کسی بگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد و خلق را زنده کند.

موعود در آیین بودایی

موعود و منجی آخرالزمان در دین بودایی نیز «بودای پنجم»است و آمدنش را بشارت داده و بوداییان منتظر ظهورش هستند.

موعود در آیین زرتشت

منجی یا موعود آخرالزمان، در جهان بینی و معادشناسی زرتشتی، جایگاهی ویژه دارد که او را «سوشیانت» یا «سوشیانس» به معنی «فرد سود رساننده» و «نجات دهنده و پیشوای دین» می خوانند. در «جاماسب نامه» که دربردارنده پرسش های گشتاسب شاه از جاماسب است و او پیشگویی های زرتشت را برای گشتاسب نقل می کند، چنین آمده است: سوشیانس، دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر، هم گفتار و هم کردار گرداند.

در کتاب «زند» که در آن نیز پیشگویی شده، شوسیانس، نژاد دیوان و اهریمنان را ریشه کن می سازد، آمده است: ای سپیتامان زرتشت! چون زمان سر رود، این دشمنان مانند بن درختی که یک شب سرد زمستانی که برسد و به یک شب برگ بیفکند، تباه شوند. هنگام گرگان به سر رسد و هنگام میشان اندر آید.

موعود در آیین یهود

آثار و کتب دینی یهود نیز به طور مکرر به موعود اشاره کرده و آمدنش را نوید داده اند. در اسفار تورات و برخی از کتابهای دیگر آن، مربوط به برخی پیامبران بنی اسرائیل، نوید ظهور رهبری بزرگ به نام «مسیح» یا ماشیح به زبان عبری و به معنای «مسح شده» را داده است. با توجه به اینکه یهودیان به حضرت عیسی مسیح (ع) ایمان نیاوردند و بلکه کمر به کشتن او بسته بودند؛ این مسیح یا ماشیح غیر از عیسی مسیح مورد نظر و انتظار مسیحیان ـ و نیز مسلمانان ـ است.

از این رو، مسیح موعود یهودیان هنوز به دنیا نیامده است. او که بر اساس باور یهودیان فرزندی از نسل داود و یـا فرزند منتخب داود است، درآخرالزمان پدید خواهد آمد و با سیطره بر جهان، پادشاه جهان و جهانیان خواهد شد و به عدل و داد پادشاهی و حکمرانی خواهد کرد. همه ستمگران و شریران را نابود کند، فقیران وصالحان را رهایی بخشیده ، وارث زمین خواهد کرد. آنگاه است که گستره زمین از آن یهودیان خواهد بود.

با توجه به قومیت گرایی و نژادپرستی شدید یهودیان و تنها بر حق دانستن دین خود و نیز صاحب حق مطلق دانستن نژاد یهودی، روشن می شود که مراد آنها از صالحان وارث زمین ـ تصریح شده در کتب دینی شان ـ یا یهودی الاصل هستند و یا غیر یهودی به دین یهود درآمده ، نه عموم صالحان در برگیرنده صالحان امتها و دین های دیگر.

موعود در آیین مسیحت/ اتفاق نظر اسلام و مسیحیت در رجعت حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان

آیین مسیحیت نیز به آینده جهان و انسان، نگاه خوشبینانه داشته، ظهور موعودی را که همان عیسی مسیح (ع) باشد، نوید داده است. ظهور دوم یا بازگشت دوباره حضرت عیسی مسیح (ع) برای نجات جهانیان و ایجاد یک دنیای پرشکوه، از اعتقادات جدی مسیحیان است. از این رو، اگر درباره سرانجام کار حضرت مسیح (ع) پس از ظهور نخست و اعلام رسالت و تبلیغ دینش میان مسلمانان و مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد، در اصل در ظهور دوم آن حضرت اتفاق نظر دارند.

بر این اساس، عیسی (ع) دوباره ظهور خواهد کرد و به تصریح عبارات عهد جدید (یا اناجیل چهارگانه و برخی متون فرعی وابسته به آن)، با حاکمان ستمکار خواهد جنگید و پس از نابود کردن آنها بشر را به ساحل نجات و رستگاری رسانیده و به زندگی آرمانی اش جامـه عمل خواهد پوشانید. به همین دلیل، مسیحیان منتظر ظهورش باید آماده باشند و زمینه های ظهور آن حضرت را فراهم کنند.

در انجیل لوقا در این زمینه چنین آمده است: کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند... پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید «پسر انسان» می آید. ظهور دوم حضرت عیسی (ع) با پیدایش یک سلسله حوادث طبیعی، زمینی، آسمانی، سیاسی و اجتماعی همراه خواهد بود.

پسر انسان هنگامی می آید که بشریت با مشکلات و مصایب فراوانی دست به گریبان است: ...و در آفتاب وماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت از برای امت ها روی خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا و امواجش؛ و دلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود؛ زیـرا قـوات آسمان متزلزل خواهد شد و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید.

موعود در آیین اسلام

اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین از ادیان آسمانی، به مسأله مهدی موعود بیش از سایر ادیان اهمیت داده و در تبیین مسائل مربوط به آن اهتمام خاصی ورزیده است. بر اساس جایگاه مهم مهدی(عج) موعود در اسلام است که همه مسلمانان از هر گروه و فرقه ای بر این مساله اتفاق دارند که در آخرالزّمان حضرت مهدی (عج) خروج می کند؛ و بر این مساله نیز اتفاق نظر دارند که آن حضرت از نسل حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) است و نامش نام پیامبر(ص) است.

علاوه بر آیات فراوانی که بر مسئله مهدویت در اسلام و ظهور حضرت مهدی (ع) دلالت می کند، روایات شیعه و سنی در این زمینه، بسیار زیاد و به حد تواتر رسیده است، به گونه ای که کسی نمی تواند درباره درستی آنها تردید به خود راه دهد. در اینجا مساله مهدی موعود در نگاه اسلام را در دو مذهب مهم و محوری آن یعنی سنی و شیعه پی می گیریم و دیدگاه این دو مذهب اسلامی درباره این مساله را به طور فشرده بیان می کنیم.

مهدی(عج) موعود در مذهب اهل سنت

در کتابهای اهل سنت و جماعت آنقدر روایات درباره مهدی موعود (عج ) وجود دارد که عقیده به آن حضرت از ضروریات دینی مذهبی آنان به شمار آمده است. بـه عنوان مثال، درباره اصل موضوع ظهور مصلح جهانی و حضرت مهدی (ع)، ۶۵۷ حدیث در کتب آنان از قبیل صحیح بخاری، سنن ابن ماجه، سنن ابن داود، سنن ترمذی، منتخب کنز العمّال ، مسند احمد بن حنبل، ینابیع المودهٔ، الصواعق المحرقه و غیر آن نقل شده است.

کتابهایی که اهل سنت درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند و یا روایات مربوط به ایشان را جمع آوری کرده اند، بسیار است. کتاب منتخب الاثـر، بیش از ۶۰ کتاب معتبر اهل سنت را، که به این موضوع پرداخته اند نام می برد، که برخی از عالمان مشهور و بلند آوازه و نیز اکابر اهل سنت،از جمله احمد بن داود، ابن ماجه، ترمذی، بخاری، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، ابن عساکر، کسائی، ابن اثیر، حاکم، ابن جوزی و شارح معتزلی در این باب سخن گفته اند.

با وجود اینکه اهل سنت به اصل امامت ـ مانند شیعه ـ اعتقاد ندارند، ولی به خاطر زیادی روایات معتبر مربوط به ظهور حضرت مهدی (عـج ) و تواتر آنها، اعتقاد به ظهور مهدی نامی از نسل فاطمه (س) از اعتقادات ضروری اهل سنت به شمار آمده است و لذا انکار مهدی موعود(عج) را موجب خروج از دین می دانند.

«سفارینی»از عالمان بزرگ سنی مذهب در کتاب «عقیده» می نویسد: ایمان به خروج مهدی واجب است و این مطلب نزد اهل علم مقرر و در کتب عقاید اهل سنت و جماعت مدون اسـت. همچنین «قاضی شوکانی» مؤلف کتاب «نیل الاوطار» نیز گوید: پنجاه حدیث درباره مهدی قابل توجه است و این احادیث بدون شک متواترند.

مهدی(عج) موعود در مذهب تشیع

اندیشه مهدویت و مسأله مهدی موعود(عج) در مذهب تشیع به دو دلیل از جایگاه برتر و حساسیت و جذابیت بیشتری برخوردار است: یکی به دلیل اصالت مسأله امامت و جایگاه اعتقادی آن، که در فرهنگ دینی اعتقادی شیعه، تداوم رسالت است و دوم اینکه طرح مسأله مهدویت در شیعه از صراحت، شفافیت و جامعیت بسیار بـیشتری برخوردار است به طوری که همه ابعاد آن و زوایای شخصیتی حضرت مهدی (عـج) و چگونگی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام توسط آن حضرت به خوبی روشن شده و هیچ گونه ابهامی در آن وجود ندارد.

پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع ) می فرماید: پس از من دوازده امام خواهد آمد، اول آنها تو هستی ای علی و آخر ایشان «قائم» همان کسی که به لطف خدای متعال بر همه شرق و غرب جهان پیروز می شود.

امام جواد (ع) نیز در روایتی خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنی درباره حضرت مهدی (ع) می فرماید: ای ابوالقاسم! قائم ما همان مهدی است که لازم است در غیبت او انتظارش را بکشند و در هنگام ظهورش اطاعتش کنند. او سومین از فرزندان من است.

درباره حتمی بودن ظهورش، رسول خدا (ص) می فرماید: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی کند تا مردی از اهل بیتم که نامش نام من است بیاید و زمین را پس از آن که از ستمگری و بیداد پر شده بود، از عدل و داد پر کند.

سخن قائم آل محمد(عج) در هنگام ظهور

روایات درباره حضرت مهدی (عـج) بسیار است و در منابع شیعه نیز مانند اهل سنت ـ و بلکه بهتر و بیشتر از آنها ـ روایات بی شماری که به قول علامه طباطبائی تعداد آنها از ۳ هزار روایت بیشتر است از پیامبر (ص) و ائمه (ع) نقل شده اسـت.

بنا بر روایت نقل شده از امام جعفر صادق (ع)، چون حضرت مهدی (ع ) به در آید به مسجد الحرام رود و رو به کعبه و پشت به مقام ابراهیم بایستد و دو رکعت نماز گذارد و آنگاه فریاد برآورد: ای مردمان! منم یادگار آدم ، یادگار نوح، یادگار ابراهیم، یادگار اسماعیل ... منم یادگار موسی ، عیسی ، محمد(ص )... منم یادگار پیامبران ، منم وارث آدم ، گزیده نوح ، خلاصه ابراهیم و عصاره محمد(ص )، منم صاحب قرآن و زنده کننده سنت ... فریاد مرا پاسخ گویید، من شما را از همه چیز آگاه می کنم ، آنچه می دانید و آنچه نمی دانید... هر کس کتابهای آسمانی را می شناسد گوش فرا دهد... آنگاه به خواندن کتابهای آسمانی می پردازد و صحیفه آدم و شیث و نوح و ابراهیم (ع ) را می خواند و هم تورات و انجیل و زبور را... و سپس قرآن کریم را.

از تمامی منابع و روایات موجود در ادیان مختلف در می یابیم که مسأله موعود در گذر زمان نه تنها رنگ نمی بازد، بلکه به مرور به عنوان یک اندیشه و باور ضروری و غیرقابل انکار جلوه گر شده و جایگاه خود را پیدا می کند.

 

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد