mahsa
 
mahsa
Design by : NazTarin

ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 25545
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



ر پایه قرآن، هشدار دادن به ناباوران (کفار) از عذابی که در روز رستاخیز انتظار آن‌ها را می‌کشد، یکی از نقش‌های اصلی محمد می‌باشد.[۸۲] گاهی قرآن، صراحتاً به روز رستاخیز اشاره نمی‌کند ولی نمونه‌هایی از داستان قوم‌های محو و نابود شده آورده و همعصران محمد را از عذاب‌های همانند برحذر می‌دارد. (آیه ۴۱:۱۳ تا ۴۱:۱۶).[۸۳] محمد نه تنها به کسانی که وحی خدا را انکار می‌کنند هشدار می‌دهد، بلکه وعده‌های نیکویی به کسانی که از اهریمن دوری می‌ورزند، به سخن خدا گوش فراداده و از خدا فرمانبرداری می‌کنند، می‌دهد.[۸۴] ماموریت محمد هم‌چنین دربرگیرنده تبلیغ یکتاپرستی می‌باشد: قرآن از محمد می‌خواهد که به اظهار و تمجید نام پروردگارش بپردازد و به او دستور می‌دهد که از پرستش بتها و یا نسبت دادن الوهیت به هر چیزی بجز خدا دوری بورزد.[۸۳].

موضوع آیات نخستین قرآن وظیفه انسان در برابر آفریننده خویش، رستاخیز مردگان، داوری پایانی خدا به همراه توصیف روشن عذاب‌های دوزخ و لذات و نعمات بهشت، و نشانه‌های خدا در همگی عرصه‌های زندگی انسان می‌باشد. تکالیف مذهبی که در این زمان از باورمندان خواسته شده بود اندک بودند: باور به خدا، درخواست برای بخشش گناهان، خواندن نمازهای مکرر، کمک به دیگران به‌ویژه نیازمندان، رد کردن تقلب و دوستی مال جهان (که در زندگی بازرگانی مکه، امری پراهمیت به شمار می‌رفت)، عفت و پاکدامنی و زنده به گور نکردن فرزندان دختر.[۸۵] آیات نخستین قرآن با پافشاری روی جنبه‌های اخلاقی آغاز و سپس به گونه فزآینده‌ای به انتقاد از خدایان مکه و بت پرستی پرداخت.[۸۵].

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

قرآن در چند آیه، خود را خاتم کتب آسمانی معرفی کرده و نزول کتاب آسمانی را پس از خود رد می‌کند[۵]:

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ(سوره انعام-۱۱۵). [۶] یعنی: و سخن پروردگارت [: قرآن] در حال راستی و عدالت، تمام شده‌است، و هیچ تغییر دهنده‌ای (حتی خدا) برای کلمات او نیست، و او بسی شنوای بسیار دانا است.[۷]

محمد صادقی تهرانی در تفسیر ترجمان فرقان آورده‌است:[۸]

«

عبارت «و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً»، آیات صدق و عدلِ آسمانی را که راهنمای راستی و عدالت است با نزول قرآن پایان یافته معرفی کرد. در نتیجه آنچه را که پس از قرآن به نام کتاب آسمانی خوانده شود کذب و ظلم خوانده‌است. عبارت «و هو السّمیع العلیم» اشاره به این است که پروردگار، یاوه‏گوئی‌ها و گزافگویی‌های مدعیان کتابِ آسمانی پس از قرآن را می‌‏شنود و به انحراف و عجز آنان آگاه است.

 »

همچنین، محمد حسین طباطبایی می‌گوید:[۹]

«

مراد از تمامیت کلمه - و خدا بهتر می‏داند - این است که این کلمه یعنی ظهور دعوت اسلامی با نبوت محمد (صلی‏‌الله‏‌علیه‏‌وآله‌‏وسلّم‏) و نزول قرآن که مافوق همه کتابهای آسمانی است پس از آنکه روزگاری دراز در مسیر تدریجی نبوتی پس از نبوت دیگر و شریعتی پس از شریعت دیگر سیر می‏کرد به مرتبه ثبوت رسیده در قرارگاه تحقق قرار گرفت.

 »

قرآن در جایی دیگر می گوید: اتْلُ ما أُوحِی إِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً. [۱۰] یعنی: آنچه را که از کتاب پروردگارت، سویت وحی شده (برایشان) بخوان و پیروی کن. کلمات آن [: خدا و قرآن] را هیچ تبدیل کننده‌ای نیست. جز او [: خدا و کتابش] هرگز پایگاه و پناهگاهی (وحیانی) نتوانی یافت.[۱۱]

آیه فوق با لفظ «لن» که در زبان عربی برای نفی ابدی استعمال می‏‌شود ابدیت قرآن را اثبات می‌کند و آن را تا انقراض بشریت به طور انحصار، هادی و پناه ره گم کردگان معرفی نموده‌است. به علاوه در سوره فصّلت، سخن از حاکمیت و غلبه کلّی قرآن بر عموم کتب پیامبران است:[۱۲]

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ (۴۱) لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (۴۲). [۱۳] یعنی: کسانی که به این یادواره [: قرآن] -چون بدیشان رسید- کفر ورزیدند(به کیفر خود می‌رسند) و براستی این کتابی است عزیز [: چیره(علیه معارضان)] (۴۱). از پیش رویش و از پشت (سرش) باطل سویش نیاید؛ فرو فرستاده‌ای پیاپی از حکیمی بسی ستوده‌است (۴۲). [۱۴]

در سوره نحل، قرآن با تبیان کل شی‏ء بودن توصیف شده: نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَی‏ءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَةً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمِین‏. [۱۵] یعنی: این کتابی را به تدریج بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است (۸۹).[۱۶]

و با عبارت دیگر: ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَی‏ء. [۱۷] یعنی: ما هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم (۳۸).[۱۸]

و نیز: وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِین‏. [۱۹] یعنی: و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر ثبت است(۵۹).[۲۰]

علی بن ابی طالب نیز با اشاره به خاتمیت قرآن [۲۱] می‌فرماید: کِتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکُمْ نَاطِقٌ لَا یعْیا لِسَانُهُ وَ بَیتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ. [۲۲] یعنی: کتاب خدا در برابر شما است، این کتاب گوینده‌ای است که هیچگاه از تکلم باز نمی‏‌ایستد (تا انقراض جهان رهبر آدمیان است[۲۳]) و خانه‌ای است که پایه‌هایش ویران ناشدنی است و عزت و عظمتی است (برای انسانیت) و غلبه و سیطره‌ای است بر عموم کتب که هیچگاه یارانش مغلوب و منکوب نمی‏‌گردند.

و نیز: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًی. [۲۴] یعنی: این بدانید که پس از تابش انوار هدایت قرآن هرگز هیچکس به کتاب و قانوان دیگری نیاز ندارد و به جز قرآن قانون دیگری نیست که نیازمندیهای دینی و روحانی را رفع کند.[۲۵][۲۶]

و نیز: بِکِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ... لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَب. [۲۷] یعنی: بر شما باد که فقط[۲۸] به کتاب الله (قرآن) تمسّک جوئید که پیوندی است متین و ناگسستنی میان خدا و بندگان. نوری است که حقایق را آشکار می‌کند، کجی در آن نیست تا نیازی به تصحیح داشته باشد. انحرافی در آن راه ندارد تا مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد.}}.[۲۹]

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

اسامی قرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی که قرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهل اسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله:کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور، روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی و [۴]


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

چه کسی از پل صراط به سلامت می گذرد؟

 
 
 

بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد! اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!

 
 
     
 
 

 

   
 
 

چه کسی از پل صراط به سلامت می گذرد؟

 
 
 
 
 
     
 
   
 

بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد! اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید! چیزی دستگیرتان شد؟!

قرآن کریم ضمن آیات راجع به جهنّم می فرماید:

«وَ إن مِنکُم وارِدُها کانَ علی ربِّک حتماً مَقضیَّا ، ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوا و نَذرُ الظَّالِمینَ فیها جِثیَّا» ؛(مریم ، ۷۱ و ۷۲)

«همه ی شما [بدون استثنا] وارد جهنّم می شوید؛ این فرمانی است قطعی از جانب پروردگارتان. آنگاه آن ها را که تقوا پیشه کردن از آن نجات می دهیم و ظالمان را در حالی که به زانو درآمده اند در آن باقی می گذاریم».

البتّه فرموده اند، مراد از «ورود» در این آیه، نزدیک شدن است نه داخل شدن. چنان که درباره ی حضرت موسی علیه السلام فرموده است:

«... وَ لَمَّا وَرَدَ ما، مَدیَنَ»؛(قصص ، ۲۳)

«... هنگامی که موسی کنار آب مدین رسید».

منظور اینکه در این آیه می بینیم که تنها گروه متّقیان، اهل نجات از آتشند. صراط، پلی است که از روی جهنّم کشیده است و همه باید از روی آن عبور کنند.

آری بنا بر نص صریح قرآن همه ما روزی وارد جهنم خواهیم شد!

اگر باور ندارید همین الآن قرآن را باز کنید، آیه ۷۱ سوره مبارکه مریم را با دقت بخوانید!

چیزی دستگیرتان شد؟!

جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه ۷۱) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم.

مطمئناً بهت شما بیشتر خواهد شد وقتی بدانید حتی انبیاء و اولیای الهی نیز مشمول این آیه می شوند. حال چرا و چگونه؟

اصل ماجرا را از زبان علامه ذوالفنون حسن زاده آملی بشنوید:

"رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحاب خویش در مسجد نشسته بود، و صدای سقوط هولناکی شنیدند، پس از آن در هراس شدند. آن حضرت فرمود: آیا می دانید این صدا از چیست ؟

گفتند: خدا و رسولش بهتر می دانند. فرمود: سنگی هفتاد سال از بالای جهنم افکنده شده اکنون به قعر آن رسیده است و از سقوط آن این صدا پدید آمد، هنوز کلمات آن حضرت به پایان نرسیده بود که فغان و فریاد بر مردن منافقی از منافقان مدینه بر آمد و عمر وی هفتاد سال بود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: الله اکبر، صحابه فهمیدند که این سنگ همان منافق بود، و او از زمانی که خدایش خلق کرد به جهنم فرو می رفت ، پس هنگام مردن در قعر جهنم قرار گرفت خدای تعالی فرمود: منافقان در درجه پایین دوزخند .

جهنم باطنی از دنیا است!

از حدیث شریف معلوم می شود که جهنم باطن دنیاست ، و مراد از ورود بر آتش در قول حق تعالی ؛ "وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَی رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا" (مریم، آیه ۷۱) و مراد ورود بر دنیاست ، و لذا وقتی از آن حضرت در شمول آیه نسبت به ایشان صلی اله علیه و آله می پرسند، فرمود: " جزناها و هی خامدة " ما از آن در حال خاموشی عبور کردیم .

انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می گوید، دارد از صراط عبور می کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت

یعنی چنگال های دنیا در ما فرو نرفت و در دامش نیفتادیم ، و وابستگی های آن به دامن ما نچسبید، و افتادن آن منافق در جهنم به این معناست که حالات وی ملکات رذیله شده ، و رسیدن به قعر جهنم صورت تمکن آن هاست . و علم صحابه به آن واقعه هولناک شگفت آور به تصرف رسول خدا صلی الله علیه و آله در گوش های آن ها بوده به گونه ای که تمثل ملکات آن منافق را به صورت آن صدای هولناک شنیدند.

تنها گروه متّقیان به سلامت عبور می کنند. شهوات دنیا همان جهنّم است و صراط دین، روی این شهوات کشیده شده است. ما در حال حرکت در صراط دین هستیم این صراط بسیار باریک است؛ چه کسی می تواند به سلامت عبور کند؟ انسان باید مراقب باشد حتّی مردمک چشمش هم برخلاف رضای خدا حرکت نکند که او می داند:«یعلَمُ خائنَةَ الأعینِ و ما تُخفِی الصُّدور»؛(غافر ، ۱۹)

انسان باید هنگام نگاه کردن متوجّه باشد که دارد از صراط دین، از روی شهوات عبور می کند. اگر این چشم به نگاه بدی آلوده شد، آن روز آتش خواهد گرفت. وقتی سخن می گوید، دارد از صراط عبور می کند. اگر این زبان به دروغ و غیبت و... آلوده شد، در آن روز، هنگام عبور، آتش خواهد گرفت.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

ضجه های جهنم از اهل ریا

 
 
 

یکی از جاهای بسیار دردناک برای انسان ها، دوزخ است. در باب نار و دوزخ نکاتی تبیین شده است که انسان وحشت می کند.

 
 
     
 
 

 

   
 
 

ضجه های جهنم از اهل ریا

 
 
 
 
 
     
 
   
 

یکی از جاهای بسیار دردناک برای انسان ها، دوزخ است. در باب نار و دوزخ نکاتی تبیین شده است که انسان وحشت می کند.

سیدرضی، آن که نهج البلاغه را جمع آوری کرده است، چه نکته بسیار عجیبی را راجع به جهنم بیان می فرمایند. ایشان می فرمایند: هر موقع آیات و روایات جهنم را مرور کردم، گرچه حقایقش بیش از آن است که انسان می خواند، اما نبود که بدنم نلرزد، حتی گاه به واسطه آن خواندن، مدهوش می شدم!

نه تنها ایشان، بلکه بسیاری از اولیاء الهی، بزرگان و اعاظم بیان کرده اند: وقتی خصوصیات جهنم و اهل نار را می خواندند و می شنیدند، طاقت نمی آوردند.

آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی فرمودند: من کمتر راجع به جهنم مطالعه دارم. سؤال کردند: چطور؟ فرمودند: این مطالب به قدری وحشتناک است که می ترسم مرور حالات جهنم، من را دچار وحشت کند!

عجیب است یک قسمی هستند که اهل جهنم از دست آن ها ناله می زنند. دیگران از آتش جهنم هراسناک هستند و آن ها که در آتش جهنم رفته اند، ضجه ها، ناله ها و فغان ها دارند.

یکی از مطالبی که راجع به شیاطین جن بیان کرده اند، این است که آنها می سوزند، اما خودشان عاملان عذاب در جهنم هستند.

در روایات بیان می شود: اگر کوچک ترین ضجه های اهل جهنم به گوش اهل تقوا در بهشت پروردگار عالم بخورد، مدهوش می شوند؛ یعنی بقدری ضجه های وحشتناکی در جهنم هست که با اینکه اهل جنت نمی بینند در جهنم چه خبر است، اما وقتی آنها را می شنوند، مدهوش می شوند!

مسبب فریاد آتش جهنم!

اما عجیب است در روایات داریم، جهنم با این حال وحشتناکش، از یک قشر ناله می زند و ضجه می کند و آن اهل ریا هستند. حال بد ریاکاران عالم عامل می شود که هم جهنم و هم آنهایی که خود در جهنم هستند و ضجه می زنند، به واسطه این اهل ریا، ضجه مضاعفی داشته باشند.

پیغمبر اکرم(ص) بیان می فرمایند: «ان النار و اهلها یعجون من اهل الریاء»(۱) به درستی که دوزخ و اهل دوزخ از اهل ریا ضجه می زنند و فریاد برمی آورند «یعجون» یعنی فریادی از عمق وجود؛ لذا «ان النار و اهلها یعجون» یعنی آتش و اهل آتش از عمق وجودشان ناله می زنند.

«فقیل یا رسول الله و کیف تعج النار» از حضرت سؤال شد: یا رسول الله! ناله و فریاد و فغان جهنم چگونه است؟ چطور آتش عذاب الهی، ضجه و فریاد می زند؟ یا به تعبیر دیگر، مگر اهل نار چه کرده اند که عامل برای فریاد و فغان جهنم می شوند؟

«قال من حر النار یعذبون بها» خیلی دردناک است! این روایت به تعبیر آیت الله قاضی آن عارف بزرگوار، یکی از روایات سخت است نبی مکرم(ص) می فرمایند: به خاطر حرارت بیش ازحد عذاب اهل ریا، آتش جهنم داد می زند! دیدید گاهی وزنه بردارها برای اینکه نفسی بگیرند، فریادی می زنند و فغانی سرمی دهند تا آن وزنه را بردارند. بعضی از بزرگان در این زمینه هم همان تمثیل را زدند و گفتند: مثلش، مثل کسی است که بخواهد وزنه سنگینی را بلند کند، نمی تواند، تلاش می کند و آخر فریادی می زند.

می فرمایند: آتش جهنم و اهلش آن هم جهنم، با آن توصیفاتی که کردیم و این مطالبی که از اول بحث تا به اینجا عرض کردیم که بعضی ها گفتند: حتی نمی توانند روایاتش را بخوانند به فریاد در می آیند و ناله و فغان سر می دهند از اهل ریا.

ظاهراً جهنم باید برای اهل ریا بیشترین حرارت و بیشترین قوت و قدرتش را خرج کند. لذا جهنم به صدا و فریاد درمی آید که باید در حرارت خودش، تولید مضاعف کند.

عذاب معذب!

حرارت جهنم چیست؟ در این زمینه فقط نکته ای را عرض می کنم، گفته اند: اگر قطره ای از آتش جهنم بر آسمان ها و زمین بریزد، همه چیز ذوب می شود. حال، چیست آن آتش که یک قطره اش آسمان ها و زمین را ذوب می کند؟! معلوم می شود قدرت بسیار عجیبی در سوزاندن دارد که یک قطره اش این گونه است. حالا اگر انسان دراین آتش بیفتد، چه از او می ماند؟!

در این زمینه روایاتی در نزهت النواظر مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قمی وجود دارد که می فرمایند: فردی که در جهنم است، هفتاد سال معذب است و طول می کشد بالا بیاید. تازه وقتی بالا می آید، دوباره یک ضربه می زنند و مجدد هفتاد سال معذب است

آن وقت این جهنم خودش از اهل ریا، آن هم به خاطر گرمای آتشی که ریاکاران با آن عذاب می شوند، به ناله و فریاد درمی آید! چقدر ریا بد است.

برای همین است که انسان باید در همه اعمال خود مراقب باشد و ببیند جدی برای خداست یا خیر. اگر برای خداست، اگر عالم ببینند، عیبی ندارد اما اگر برای غیر خداست، شریکی در عمل خود قرار داده و باید بترسد از این که به عذابی معذب شود که آن عذاب به آن، معذب می شود؛ یعنی به آتش جهنمی معذب می شود که آن آتش جهنم از عذاب او معذب می شود. آن چیست که آتش جهنم هم صدایش درمی آید؟! بیچاره کننده است! هلاک آور است! با انسان چه می کند؟! برای همین به ما گفتند مواظبت کنید.

حالت چهره ریاکار در قیامت

شقوق ریا تبیین شده است که یک مورد آن شهرت طلبی است. پیغمبر اکرم (ص) بیان فرمودند: «من قرأ القرآن یرید به السمع و التماس شیء لقی الله عز و جل یوم القیامه و وجهه مظلم لیس علیه لحم و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»(۲) این روایت یکی از حالات ریا را تبیین می کند حضرت فرمودند: هر کس برای شهرت طلبی و اینکه آوازه اش به گوش دیگران برسد و برای به دست آوردن چیزی (یعنی خدای ناکرده دین و قرآن به عنوان ممر درآمد او باشند)، قرآن بخواند، وقتی روز قیامت به دیدار پرودگار عالم می آید، صورتش گوشت ندارد (یعنی یک اسکلت خالی است).

پس دلیل این که جهنم از این اهل ریا ناله می زند، این است: چون وقتی عمل برای غیرخدا شد، ولو به صورت ظاهر، زیبا هم باشد، اثر وضعی آن در اهل حقیقت که جهنم اهل خودش را می شناسد این است که آن صدای خوش، دیگر خوش نیست و برای همین است که جهنم هم به صدا درمی آید.

در باب حشر انسان ها در قیامت، حالات مختلفی وجود دارد. یکی به چهره خود انسان می آید؛ یعنی معلوم است او انسان طاهر، پاک و الهی بوده است. چهره یکی، چهره انسان است، اما دو شاخ در روی سر دارد که در روایات توضیح داده اند که چه خصلتی باعث شده اینطور شوند بعضی هم هستند که با اینکه چهره انسانی دارند اما پوزه شان، مثل پوزه سگ است اولیاء خدا روایات و مطالبی را برای ما تشریح کردند و اوصافی را در این باره گفتند که وحشتناک است! یکی هم همین است که پیامبر(ص) می فرمایند: بدن ریاکار گوشت دارد، حرکت می کند اما صورتش گوشت ندارد؛ یعنی استخوان خالص و اسکلت است!

شهرت؛ دردناکترین لحظه اولیاء

بعد حضرت در ادامه می فرمایند: «و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»، همین طور که این شخص ریاکار دارد می آید، قرآن کریم مدام پس گردن او می زند؛ چون قرآن را با صدای خوش ولی برای ریا خواند که به دیگران بگوید: ببینید من هم هستم! انسان باید خیلی مواظب باشد.

آن قدر قرآن پس گردنش می زند تا اینکه در آتش جهنم داخل شود به نظر بعضی از بزرگان و اولیاء خدا، اولین ضجه ای که زده می شود، همین جاست که جهنم ناله می زند!

آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی، نکته بسیار عالی را بیان فرمودند. ایشان فرمودند: موقعی که خدا می خواهد اولیائش را امتحان کند، گاهی آنها را به شهرت مبتلا می کند. لذا دردناکترین لحظه برای اولیاء خدا همان لحظه شهرت است.

آنها به قدری مخفی بودن و عشق بازی با پروردگار عالم را دوست دارند که می خواهند تمام اعمالشان بین خودشان و خدای خودشان باشد، طوری که هیچ احدی از حال آنها باخبر نباشد؛ یعنی یک عشق بازی حقیقی بین خودشان و پروردگارشان دارند. لذا آن لحظه ای که مشهور می گردند، چنان ناله و فغان می کنند ولو ابتلا و امتحان الهی است که از هیچ چیز دیگر ناله و فغان نمی کنند؛ چون می ترسند یک موقعی همان شهرت عامل برای ریا شود!

هشداری برای اهل مسجد!

روایت دیگری راجع به حالات اهل ریا در دوزخ بیان می کنند که انسان به شدت وحشت می کند. پیامبر عظیم الشان(ص) می فرمایند: «انه یأمر الله عز و جل بر جال الی النار فیقول لمالک قل للنار لا تحرقی لهم أقداماً فقد کانوا یمشون الی المساجد و لاتحرقی لهم أیدیاً فقد کانوا یرفعونها الی بالدعاء فیقول مالک یا أشقیاء فما کان حالکم فیقولون کنا نعمل لغیر الله فقیل لنا خدوا ثوابکم ممن عملتم له»(۳) این روایت توصیفی برای ما مسجدی هاست. بسیار وحشتناک و دردآور است! باید مواظبت و دقت کنیم

می فرمایند: وقتی افرادی را به آتش می افکنند، امر پروردگار به مالک دوزخ این است که به این آتش بگو: پاهای اینها را نسوزاند؛ چون با این پاها به مسجد می رفتند، دست هایشان را هم نسوزاند، چون اینها دست هایشان را به سوی من برای دعا بالا می بردند، زبان آنها را هم نسوزاند چون با آن قرآن را بسیار تلاوت می کردند

مدام اینها را می گوید، نهایتاً آتش تعجب می کند که خدایا! این را آوردی اما می گویی پایشان را نسوزانم، دستشان را نسوزانم و...!

لذا نوع سوختن آن ها متفاوت است. صاحب جهنم به آن خطاب می کند: ای اشقیاء! چه کردید؟ شما چه حالی داشتید؟ چرا ذوالجلال و الاکرام این طور امر می کند که پاهای شما را نسوزانم، دستانتان را نسوزانم، زبانتان را نسوزانم و...؟! این چه حالی است؟!

می گویند: «کنا نعمل لغیر الله» ما عمل کردیم برای غیر خدا. «فقیل لنا خذوا ثوابکم ممن عملتم له» پس به ما گفته شد: ثوابتان را از آن کسی بگیرید که برایش عمل کردید!

پس آنها را به دردناکترین عذاب، عذاب می کنند. عذاب آنها از طریق مقعد است. آنها به عذابی دچار می شوند که ناله و فغان بسیاری می زنند، بعد سالم می شوند اما مجدد به عذاب دچار می شوند و چنان فریادی می زنند که بیان کردند اهل جهنم از حال اینها به صدا درمی آیند. یعنی با این که خود آنها هم دارند عذاب می شوند اما از فریاد این ها به فریاد درمی آیند. این چه فریادی است؟!

شاخصه بارز ریاکار

یکی از علامات اهل ریا این است: اهل ریا در خلوت نسبت به اعمال سست هستند. در مقابل دیگران نماز می خوانند، آن هم چه نمازی! اما در خلوت... به جای این که ضجه، ناله، فغان و خدا خدایشان در خلوت بیش از موقعی که در عموم است باشد، برعکس است.

اما اولیاء الهی این طور نیستند. اولیاء الهی در موقع خلوت چون کسانی که مادر مرده اند، ناله و فغان دارند! من این نوع افراد را دیده بودم. گرچه سعی می کردند مخفی از ما باشد، اما ما آنها را پنهانی در دل شب دیده بودیم که چه فغان می کردند!

یک موقعی ما با آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی از مشهدالرضا می آمدیم، در بین راه دو امامزاده را ایشان امامزاده ها را خیلی دوست داشتند زیارت کردیم، تا به قدمگاه رسیدیم. شب بود، ایشان فرمودند: شما اینجا باشید، من می روم.

من آقا را دنبال کردم. این پیرمرد، این چهار پاره استخوان، مثل آن کسی که فرزندی از دست داده است، چنان حال فغانی داشت و ضجه هایی در آن دل بیابان می زد که گویی دارند او را قطعه قطعه می کنند. حال ایشان، تغییر حال در من به وجود آورد و به اینکه سعی می کردم خودم را کنترل کنم، فریادی زدم و ایشان متوجه حضورم شدند. مردان خدا این گونه هستند، چه حال خوشی دارند.

اما از علامات ریاکار این است که در خلوت این طور نیست. عوض این که دل شب قیام کند، اهل نماز شب خیزی و خلوت با خدا باشد، اما این طور نیست. در حالی که خلوت با خدا و عشق بازی با پروردگار عالم برای اهل تقوا بسیار زیبا است!

 

پس یک شاخصه ریا این است. هر کس می تواند در درون خو


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

چگونه بهترین باشیم؟

 
 
 

هر کسی می خواهد بهترین باشد، هر چند که گاه درباره مصداق آن به خطا و اشتباه می رود و یا روش دست یابی آن را نمی شناسد و نمی داند و به بیراهه می رود، اما هیچ کس تردید ندارد که می خواهد بهترین باشد؛ زیرا کمال خواهی و کمال جویی در انسان امری فطری است؛ چنانکه نقص گریزی در او امری طبیعی و فطری می باشد و تلاش انسان جز برای رهایی از نقص و رسیدن به کمال نیست.

 
 
     
 
 

 

 

 

 

 

   
 
 

چگونه بهترین باشیم؟

 
 
 
 
 
     
 
   
 

هر کسی می خواهد بهترین باشد، هر چند که گاه درباره مصداق آن به خطا و اشتباه می رود و یا روش دست یابی آن را نمی شناسد و نمی داند و به بیراهه می رود، اما هیچ کس تردید ندارد که می خواهد بهترین باشد؛ زیرا کمال خواهی و کمال جویی در انسان امری فطری است؛ چنانکه نقص گریزی در او امری طبیعی و فطری می باشد و تلاش انسان جز برای رهایی از نقص و رسیدن به کمال نیست.

اما همگی از خود می پرسند چگونه می توانیم بهترین باشیم؟ چه خوب می شد که در همه چیز بهترین بودیم؟ حال اگر نمی شود در همه چیز بهترین بود، در چه چیزی بهترین باشیم؟ هر کسی براساس شاکله شخصیتی، بینش ها و نگرش ها و فلسفه زندگی خود، پاسخی به این پرسش ها می دهد. برخی ها بهترین را در امور کمالی، چیزی می دانند که دیگری آن را یا امر کمالی نمی داند یا کمال برتر و مهمتری را می شناسد که در پی آن می رود.

نویسنده براساس اصل و قاعده قرآنی پیروی و اطاعت از اسوه حسنه، به سراغ پیامبر گرامی(ص) رفته است تا پاسخ آن حضرت(ص) را در این باره جویا شود.

کمال جویی فطری انسان، موتور حرکت

انسان همان گونه که در ظاهر همانند گیاه و جانور، رشد و نمو می کند و حرکت رو به جلویی دارد، در باطن نیز رودی خروشان در حال جریان است که هیچ آرامش و سکونی ندارد و حتی اگر جسم، خسته نشود و یا از حرکت و تلاش بازایستد و نیازمند استراحت و سکون باشد، درون هرگز از حرکت خروشان خود باز نمی ایستد؛ چرا که حرکت جوهری در ذات انسان، اجازه دمی سکون و بی تحرکی را به او نمی دهد؛ زیرا موتوری بسیار نیرومند در جوهر ذات آدمی است که سوخت و انگیزه آن را کمال جویی قرار داده است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان آفریده الهی است که مسئولیت خلافت را به عهده دارد و به عنوان جانشین، مکلف و مامور است تا بر ما سوی الله پروردگاری کند. البته رسیدن به کمال و تمام این مسئولیت نیازمند تحقق شرایط مسئولیت است؛ زیرا می بایست از توانایی خلافت برآید تا این مسئولیت بطور کامل و تمام برعهده او گذاشته شود.

خداوند در آیات ۳۰ و ۳۱ سوره بقره بیان می کند که این ظرفیت خلافت الهی به شکل استعداد در ذات انسان به ودیعت نهاده شده است و انسان می بایست تنها از طریق عبودیت، این استعداد و توان را به فعلیت برساند و به شکل نیرو از آن استفاده کند.

از نظر قرآن ، فعلیت یابی این توان و استعداد، به این است که انسان، اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خویش را فعال سازد و متاله شود تا در مقام ربانی خلافت را به عهده گیرد. (آل عمران، آیه ۷۹) لذا انگیزه ای چون خدایی شدن در انسان وجود دارد که این امید ربانی شدن، موتور حرکت انسان از قوه به سوی فعل است؛ چرا که انسان می خواهد صفات الهی را در خود تحقق بخشد و متخلق به اخلاق الهی شود. از این تلاش و حرکت بی امان انسانی به اشکال گوناگون تعبیر می شود؛ چرا که نام هایی چون عبودیت، تقرب، ملاقات و مانند آن بیانگر همین معناست.

خداوند در آیاتی از جمله در آیه۶ سوره انشقاق می فرماید: یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه؛ ای انسان! حقا که تو به سوی پروردگار خود بسختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.

در این آیه خداوند به صراحت و روشنی از حرکت و تلاش بی پایان انسانی خبر می دهد که جز به ملاقات الهی ختم نمی شود، هر چند که این ملاقات ممکن است به دو شکل ملاقات با تمام اسمای الهی یا تنها با اسمای جلالی انجام گیرد که در این صورت گرفتار دوزخ جلال الهی خواهد شد.

حرکت جوهری بیانگر این معناست که انسان، کمال خواه و کمال جو است و هنگامی که به خود می نگرد نقص فقری را در خود می یابد و می کوشد تا به هر شکلی از آن رهایی یابد و با انصاف به کمالات و اتصال به کمال مطلق، خود را به مقام غنای بالغیر برساند؛ زیرا می داند که غنای او هرگز بالذات نخواهد بود. (فاطر، آیه۱۵؛ محمد، آیه۳۸)

این تلاش و حرکت به دو شکل ظاهری و باطنی و نیز اختیاری و غیراختیاری در حال تحقق است؛ اما انسان از این اختیار به سبب وجود اراده برخوردار است که خود مسیر کمالی را انتخاب کند و از میان راه ها، راه راست و صراط مستقیم را برگزیند یا راه های دیگری را بپیماید که بسیاری از آنها به صفات جلال خدایی ختم می شود یا نقص را همچنان در ذات حفظ می کند یا حتی کوره راه های فطری کمال را می بندد و کورسوی آن را به تاریکی ظلمت نقص پیوند می زند و سرمایه وجودی خویش را نیز بر باد می دهد و در ظلمات فقر مطلق و نقص کامل می ماند.

به هر حال، حرکت جوهری در ذات انسان مهم ترین عامل و موتوری است که انسان را به حرکت وامی دارد و اجازه نمی دهد تا دمی سکون و آرامش داشته باشد.

اشتباه و خطا در مصداق کمالی و راه رسیدن

پس هر انسانی بطور فطری، کمال خواه و کمال جو است. این مطلب را هر چند که از طریق آموزه های قرآنی که حجت برای ماست اثبات می کنیم، ولی از نظر عقلانی و فلسفی نیز اثبات شده و حرکت جوهری ملاصدرایی در حکمت متعالیه نیز در مقام اثبات این معناست.

از نظر فلسفی این کمال مطلقی که انسان به سوی آن در حرکت است، واجب الوجود بالذات و از نظر مکتب وحی، خداوند است. در این مکتب خداوند به عنوان کمال مطلق، مقصد نهایی حرکت کمال جویی انسان است و انسان می خواهد با تخلق به صفات الهی، متاله (خدایی) شود.

به هر حال، هر انسانی خواهان تخلق به صفات کمالی است. اما گاه در تبیین مصداق کمال یا مقصد به اشتباه و خطا می رود و گاه امری را که کمالی نیست به عنوان کمال تلقی می کند و به سوی آن می رود و گاه دیگر درباره روش رسیدن به کمال دچار اشتباه می شود.

ریشه این اختلاف را می بایست در اختلاف در قدرت فهم و درک، معرفت و شناخت، بینش و نگرش و فلسفه زندگی هر کسی جست وجو کرد. البته همه انسان ها به طور فطری از یک سطح طبیعی از فهم و درک برخوردار هستند که کلیات حق و کمال را به ایشان نشان می دهد، ولی انسان ها به سبب تعلیم و تربیت نادرست (نوح، آیه ۲۷) یا عناد و لجاجت (نمل، آیه ۱۴) و یا گناه نفاق و مانند آن، راه های شناختی و سلامت فطری خود را می بندند و ابزارها و منابع شناختی خود را کور می کنند و قدرت تشخیص حق از باطل و کمال از نقص را برخود سد می کنند. (بقره، آیات ۸تا ۱۲ و آیات دیگر)

کسی که سلامت فطری و شناختی خود را از دست داده نمی تواند کمال را بشناسد و امر ضد کمالی را به عنوان کمال می جوید چنین شخصی دنیا و مادیات را کمال می داند و به تقویت جسم می پردازد و ورزش های حرفه ای را برای تقویت دنیا و جسم برمی گزیند و تجارت دنیا را بر تجارت آخرت ترجیح می دهد.

پیامبر(ص) اسوه نیک کمال

از آن جایی که کمال جویی در فطرت انسان نهادینه شده هرکسی به سوی کمال گرایش دارد، اما چنانکه گفته شد به عللی چون هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، انسان به گمراهی می رود و از نظر شناختی دچار مشکل می شود. در اینجاست که راهنمایی خاص از سوی خداوند غیر از عقل و فطرت به انسان شده تا مسیر درست را بیابد و میان کمال و ضد کمال تفکیک قائل شود.

هر انسانی اگر تقوای عقلانی و فطری و الهامات تقوایی را مراعات کند، قدرت تشخیص او باقی می ماند و حتی افزایش می یابد و دارای قدرت فرقان و جداسازی و نیز بصیرت و بینایی خاص و علم شهودی می شود. (بقره، آیه ۲۸۲؛ انفال، آیه ۲۹، طلاق، آیه ۳، شمس، آیات ۷ و ۸)

همین تقوای عقلانی است که زمینه ساز بهره مندی از هدایت وحیانی و رسیدن به کمال و رستگاری انسان می شود. (بقره، آیات ۲ تا ۵) دراین صورت است که می تواند با تعقل تن به تعبدی دهد که او را مستقیم به کمال رهنمون می شود. این گونه است که اطاعت محض از پیامبر (احزاب، آیه ۶) و قوانین اسلام را عین عقلانیت می شمارد و می کوشد تا ایشان را اسوء نیک خود برای رسیدن به کمالی قرار دهد که حرکت جوهری ذات او بدان سمت و سو در تلاش و کدح است. (احزاب، آیه ۲۱؛ انشقاق، آیه ۶)

این گرایش عقلانی به تعبد وحیانی از خدا و پیامبر و اسلام از آن روست که می خواهد به کمال برسد؛ چرا که پیامبر (ص) را مصداق کسی می داند که به کمال مطلق رسیده و حقیقت کمال مطلق را درک کرده است. (نجم، آیات ۷ تا ۹)

راه های رسیدن به کمالات و بهترین ها

انسان مومن برپایه شناخت عقلانی که از پیامبر (ص) و اسلام دارد، خود را موظف می داند تا برای شناخت مفاهیم و مصادیق کمالی به آن حضرت (ص) مراجعه و از او پیروی و اطاعت کند و او را اسوه و الگوی فکری و رفتاری خویش قرار دهد.

با مراجعه به آموزه های وحیانی پیامبر(ص) می توان این کمالات و مصادیق آن را شناخت و در مسیری که مشخص می کند بدان رسید. هرچند که تمام زندگی پیامبر (ص) و قرآن، برای بیان این مسائل آمده و حتی امامان معصوم (ع) برای تبیین آن، زندگی خویش را وقف کرده اند.

اما در این میان برخی از جوامع الکلم یا کلمات کلیدی و قواعد کلی از پیامبر(ص) وارد شده است که پی گیری آن می تواند مسیر را به شکل واضح مشخص کند و آدمی را درمیان هزاران دستور و راه، به راه مستقیم رهنمون سازد.

از جمله این دستورالعمل ها و راهنمایی ها، سخنانی است که پیامبر(ص) به وصی خود امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است. در این دستورالعمل، آن حضرت(ص) شش راه مشخص را در پیش روی مولی الموحدین (ع) می گشاید تا آن را بپیماید هرچند که تنها باشد و همگان در مسیرهای دیگری حرکت کنند.

۱ اشتغال به واجبات: واجبات به معنای امور بسیار مهمی است که مصلحت و منفعت اصلی بشر در آن قرار دارد؛ چنانکه محرمات اموری است که لازم است انسان برای رهایی از مضرات و مفاسدی که در آن است، از آن امور پرهیز کند. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، همه احکام اسلامی براساس مصالح وضع و معین است. البته شاید ما ا


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

علت آفرینش انسان و هدف از زندگی

 
 
 

با اندکی دقت می توان فهمید، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر بگیریم همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد، به عباتی دیگر به زندگی ما “جهتو “معنی” می دهد. لذا اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدف های متفاوتی را دنبال می کنند، هرقدر این هدف والاتر و ارجمندتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد، بنابراین سعادت و کمال انسان در گرو “شناخت هدف” و آگاهی از “فلسفه حیات” است اما معمولا آن قدر سرگرم به کارهای روزمره و ظواهر زندگی و کامیابی های مادی می شود که وی را از توجه به این مسئله اساسی باز می دارد.

 
 
     
 
 

 

   
 
 

علت آفرینش انسان و هدف از زندگی

 
 
 
 
 
     
 
   
 

مقدمه

فلسفه حیات” یا “هدف زندگی” از مسائل مهم انسان شناسی و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند دریابد که “هدف از حیات چیست” و پاسخی مناسب برای این پرسش نداشته باشد زندگی را پوچ و بی معنی خواهد یافت. همه فعالیت های آگاهانه و ناآگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی از زندگی روشن باشد. هدف فرد از کار کردن، تحصیل علم، توالد و تناسل و حتی غذا خوردن، ادامه زندگی است و هدف از زندگی و ادامه آن، پایه نگرش و جهان بینی او محسوب می شود.

با اندکی دقت می توان فهمید، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر بگیریم همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد، به عباتی دیگر به زندگی ما “جهت” و “معنی” می دهد. لذا اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدف های متفاوتی را دنبال می کنند، هرقدر این هدف والاتر و ارجمندتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد، بنابراین سعادت و کمال انسان در گرو “شناخت هدف” و آگاهی از “فلسفه حیات” است اما معمولا آن قدر سرگرم به کارهای روزمره و ظواهر زندگی و کامیابی های مادی می شود که وی را از توجه به این مسئله اساسی باز می دارد. چه بسیار افرادی که سال ها در این دنیا زندگی می کنند اما هرگز به این اساسی ترین مسئله خود نمی اندیشند یا نسبت به آن بی اعتنا هستند که اگر حتی لحظه ای به طور جدی این مسئله برای آنها مطرح شود، تحول و تحرک عمیقی را برایشان به ارمغان خواهد آورد.(۱)

هدف از خلقت انسان(۲)

هدف از خلقت انسان چیست؟ هرگاه با این پرسش روبرو شویم دو معنا به ذهن ما خطور می کند:

الف) هدفی که شامل خالق می شود.

ب) غایت و غرض، شامل خالق نشده بلکه در برگیرنده مخلوق است.

پاسخ به معنای اول (هدف فاعل)

آیا خالق دارای هدف و غرض است؟ آیا برای خالق انگیزه و محرکی وجود داشته تا انسان را بیافریند؟ آیا می توان مانند اشاعره هیچ هدفی را برای خدا در نظر نگیریم؟ یا همچون معتزله خدا را فاعل بالقصد دانسته که استکمال ذات می کند؟

آر ی، این امری است که خلقت نمی تواند به این معنا هدف داشته باشد، زیرا که هدف به معنی انگیزه، یعنی عامل فاعل و محرک فاعل، چیزی است که موجب می شود، کننده، کاری را انجام دهد و اگر آن نباشد، فاعل از انجام آن امتناع می کند. ما به این معنا درباره خدا نمی توانیم قائل به هدف و غرض بشویم زیرا هدفی که برانگیزاننده فاعل است معنایش این است که طبعا فاعل در کار خود می خواهد به آن برسد و استکمال ذات نماید و این مستلزم نقص فاعل است یعنی به این نحو هدف داشتن تنها در فاعل های بالقوه و در مخلوقات صادق است و در خالق راه پیدا نمی کند.(۳) حال برای اینکه مطلب فوق به صورت عقلانی و با دلایل متقن بیان شود در ذیل آن از برهان وجوب و امکان (برهان سینوی) که در نمط چهارم کتاب اشارات ابوعلی سینا ذکر شده و خود، آن را بهترین برهان در اثبات وجود خدا دانسته است (زیرا در آن، تنها یک محاسبه عقلی ما را به نتیجه می رساند) استفاده می کنیم.

برهان وجوب و امکان (برهان سینوی()۴:)

مضمون برهان چنین است: وقتی در موجودات نظر می کنیم، می توانیم بگوییم که هرموجودی بنا به فرض عقلی، از یکی از دو قسم ممکن و واجب خارج نیست، یعنی هر موجودی بنا به تقسیم عقلی یا ممکن الوجود است و یا واجب الوجود. اگر واجب الوجود باشد که مدعای ما (یعنی نیاز جهان به یک علت یا فاعل واجب الوجود) ثابت می شود و اگر ممکن الوجود باشد، لا محاله باید به واجب الوجودی منتهی شود تا بتواند موجود شود، زیرا می دانیم که ممکن الوجود از ناحیه خود ایجاب نمی کند که موجود یا معدوم باشد.بنابراین بود و نبود یک ذات ممکن وابسته به علتی خارج از اوست. با بودن او این ذات ممکن، به مرحله وجوب می رسد و موجود می شود و بدون آن معدوم می گردد.حال اگر این علت را بررسی کنیم، درمی یابیم که یا واجب الوجود است و یا ممکن الوجود، درصورت اول، مدعای ما ثابت است و در حالت دوم محتاج به علت دیگری است که آن علت دوم هم یا وجب الوجود است و یا ممکن الوجود، اگر ممکن الوجود باشد، حاجت به سومی می افتد و ... اما سرانجام باید به یک علت یا فاعل واجب الوجود منتهی شود و گرنه سلسله ممکنات هرگز به درجه وجوب و در نتیجه به مرتبه وجود نمی رسد. سپس وجوب زنجیره ممکنات باید از ناحیه موجودی باشد که وجوب او ذاتی است و از ناحیه موجود دیگری نمی باشد و آن پروردگار عالمیان است.

وقتی ما به صورت عقلانی پذیرفتیم که در عالم امکان واجب الوجودی هست که، سرسلسله علت هاست و وجودش قائم به غیر نیست این امر، مسلم می شود که او همان بی نیاز مطلق است زیراهرگونه نیاز برابر است با ممکن الوجود بودن.پس واجب الوجود یعنی رب العالمین همان منبع فیض است که افاضه او با اختیار است. چه بسا کسانی که خداوند را از جهت افاضه با خورشید و یا چشمه جوشان مقایسه می کنند، ایشان راه را به غلط رفته اند زیرا هیچ یک از این دو (خورشید و چشمه جوشان) در افاضه خود مختار نیستند و فقط ذات اقدس الله است که چنین خصوصیتی را داراست یعنی منبع فیض با اختیار است.

از آنچه که گذشت می توان چنین نتیجه گرفت که معنای اول (هدف زائد بر ذات خالق یکتا) کاملا باطل و بی اساس است زیرا قائل شدن غرض برای رب العالمین منتهی به پذیرفتن نقص در ذات او شده و این امر خلاف واجب الوجود بودنش می باشد.

پاسخ به معنای دوم (هدف فعل)

می دانیم هر عملی که خالی از هدف باشد پوچ و باطل است و از طرفی دیگر بر ما ثابت گردید که نمی توان هدفی زائد بر ذات پروردگار در نظر گرفت، پس هدف از آفرینش شامل فعل خدا که همان انسان است می گردد حال قبل از اینکه به بیان هدف فعل بپردازیم توضیحات زیر را بیان می کنیم:

می دانیم همواره کلمه حق در مقابل باطل قرار گرفته است و در میان عامه مردم به دو معنای اصلی به کار می رود.

۱) حق به معنای آنچه که در عالم خارج تحقق دارد یعنی آنچه هست و واقعیت دارد

۲) حق به معنای آنچه باید باشد.

وقتی در علوم عینی می گوییم حق، ناظر به معنای اول است و زمانی که در حقوق و ادیان و اخلاق از آن سخن می گوییم به معنای دوم یعنی آنچه باید باشد، است.

به طور خلاصه حق به معنای اول مربوط به انسان و جهان (هر دو) می باشد و حق به معنای دوم فقط درباره انسان است، چون “باید و نباید” مربوط به اختیار و انسان می شود، لذا علوم طبیعی میدانش انسان و جهان و دایره علوم حقوقی انسان است و بس.(۵)

اما قرآن کریم کلمه حق را در معنایی به غیر از این دو معنایی که از نظرتان گذشت به کار می برد. سوره آل عمران آیه ۱۹۱:

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا ...

ـ ترجمه:

آنانکه خدا را یاد می کنند در حال ایستاده و نشسته و خفتن، دائم اندیشه می کنند در آفرینش آسمان ها و زمین و گویند پروردگارا این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای ...

این جهان را، این آسمان ها و زمین را باطل نیافرید ه ای و بر حق آفریده ای یعنی چه؟ آیا قرآن می خواهد بگوید که انسان های اندیشمند تفکر می کنند و می گویند آسمان و زمین واقعیت عینی است؟ آیا معنای دیگر مدنظر است؟ تکلیف و باید و نباید مربوط به آسمان و زمین است؟! یا باید و نباید مربوط به خداست؟ این حق و باطل چیست؟ آری معنای سوم آن هدفدار بودن است و یا بهتر بگوییم حق در معنای سوم یعنی یک واقعیت ساماندار و هدفدار.(۶)

   
   

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

موعود در ادیان مختلف؛ از هندو تا اسلام

 
 
 
 
 
   
 
 
   

اعتقاد به موعود و منجی که سرانجام روزی با آمدنش دنیا را پر از عدل می کند مورد اتفاق تمامی ادیان است و هر دین و مکتبی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از آخرین موعود سخن گفته است.

   
   

 

     

اعتقاد به موعود و منجی که سرانجام روزی با آمدنش دنیا را پر از عدل می کند مورد اتفاق تمامی ادیان است و هر دین و مکتبی متناسب با فرهنگ دینی و ملی خود از آخرین موعود سخن گفته است.

از آنجا که انسان در کنار رسیدن به امکانات رفاهی و مادی به دنبال کسب معنویت و اتصال به یک منبع کمال است نمی تواند به مساله آخرالزمان و ظهور فردی از نوع انسان به عنوان نجات بخش و منجی معتقد نباشد که این مساله به وضوح در بین ادیان مختلف مشاهده می شود.

اعتقاد به موعود در آیین هندو و کتب هندو

در آیین هندو از موعود آخرالزمان به نام «آواتارای دهم» یا دهمین آواتارا، یاد می شود. در کیش هندو، در کتاب «پورانا»، شرح مفصلی درباره دوران آخر عصر کالی یعنی آخرین دوره پیش از ظهور دهمین آواتارای ویشنو، آمده است. مقصود از عصر کالی نیز آخرالزمان است.

درکتاب «دید» از کتابهای مقدس دینی نزد هندیان چنین آمده است:پس از خرابی دنیا، پادشاهی در آخرالزمان پیدا می شود که پیشوای خلق باشد و نام وی «منصور» باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هر چه از خدا خواهد، برآید...

در کتاب «باسک» از دیگر کتاب های مقدس هندیان آمده است: دور دنیا تمام شود به پادشاه عادلی در آخرالزمان که پیشوای فرشتگان، پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد و آنچه در دریا و زمین ها و کوه ها پنهان باشد، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین آنچه باشد خبر دهد و از او بزرگ تر کسی به دنیا نیاید.

در کتاب «وشن جوک» یکی دیگر از کتب مقدس هندیان نیز آمده است: در اواخر، دنیا به کسی بگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد و خلق را زنده کند.

موعود در آیین بودایی

موعود و منجی آخرالزمان در دین بودایی نیز «بودای پنجم»است و آمدنش را بشارت داده و بوداییان منتظر ظهورش هستند.

موعود در آیین زرتشت

منجی یا موعود آخرالزمان، در جهان بینی و معادشناسی زرتشتی، جایگاهی ویژه دارد که او را «سوشیانت» یا «سوشیانس» به معنی «فرد سود رساننده» و «نجات دهنده و پیشوای دین» می خوانند. در «جاماسب نامه» که دربردارنده پرسش های گشتاسب شاه از جاماسب است و او پیشگویی های زرتشت را برای گشتاسب نقل می کند، چنین آمده است: سوشیانس، دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد. ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را همفکر، هم گفتار و هم کردار گرداند.

در کتاب «زند» که در آن نیز پیشگویی شده، شوسیانس، نژاد دیوان و اهریمنان را ریشه کن می سازد، آمده است: ای سپیتامان زرتشت! چون زمان سر رود، این دشمنان مانند بن درختی که یک شب سرد زمستانی که برسد و به یک شب برگ بیفکند، تباه شوند. هنگام گرگان به سر رسد و هنگام میشان اندر آید.

موعود در آیین یهود

آثار و کتب دینی یهود نیز به طور مکرر به موعود اشاره کرده و آمدنش را نوید داده اند. در اسفار تورات و برخی از کتابهای دیگر آن، مربوط به برخی پیامبران بنی اسرائیل، نوید ظهور رهبری بزرگ به نام «مسیح» یا ماشیح به زبان عبری و به معنای «مسح شده» را داده است. با توجه به اینکه یهودیان به حضرت عیسی مسیح (ع) ایمان نیاوردند و بلکه کمر به کشتن او بسته بودند؛ این مسیح یا ماشیح غیر از عیسی مسیح مورد نظر و انتظار مسیحیان ـ و نیز مسلمانان ـ است.

از این رو، مسیح موعود یهودیان هنوز به دنیا نیامده است. او که بر اساس باور یهودیان فرزندی از نسل داود و یـا فرزند منتخب داود است، درآخرالزمان پدید خواهد آمد و با سیطره بر جهان، پادشاه جهان و جهانیان خواهد شد و به عدل و داد پادشاهی و حکمرانی خواهد کرد. همه ستمگران و شریران را نابود کند، فقیران وصالحان را رهایی بخشیده ، وارث زمین خواهد کرد. آنگاه است که گستره زمین از آن یهودیان خواهد بود.

با توجه به قومیت گرایی و نژادپرستی شدید یهودیان و تنها بر حق دانستن دین خود و نیز صاحب حق مطلق دانستن نژاد یهودی، روشن می شود که مراد آنها از صالحان وارث زمین ـ تصریح شده در کتب دینی شان ـ یا یهودی الاصل هستند و یا غیر یهودی به دین یهود درآمده ، نه عموم صالحان در برگیرنده صالحان امتها و دین های دیگر.

موعود در آیین مسیحت/ اتفاق نظر اسلام و مسیحیت در رجعت حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان

آیین مسیحیت نیز به آینده جهان و انسان، نگاه خوشبینانه داشته، ظهور موعودی را که همان عیسی مسیح (ع) باشد، نوید داده است. ظهور دوم یا بازگشت دوباره حضرت عیسی مسیح (ع) برای نجات جهانیان و ایجاد یک دنیای پرشکوه، از اعتقادات جدی مسیحیان است. از این رو، اگر درباره سرانجام کار حضرت مسیح (ع) پس از ظهور نخست و اعلام رسالت و تبلیغ دینش میان مسلمانان و مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد، در اصل در ظهور دوم آن حضرت اتفاق نظر دارند.

بر این اساس، عیسی (ع) دوباره ظهور خواهد کرد و به تصریح عبارات عهد جدید (یا اناجیل چهارگانه و برخی متون فرعی وابسته به آن)، با حاکمان ستمکار خواهد جنگید و پس از نابود کردن آنها بشر را به ساحل نجات و رستگاری رسانیده و به زندگی آرمانی اش جامـه عمل خواهد پوشانید. به همین دلیل، مسیحیان منتظر ظهورش باید آماده باشند و زمینه های ظهور آن حضرت را فراهم کنند.

در انجیل لوقا در این زمینه چنین آمده است: کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند... پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید «پسر انسان» می آید. ظهور دوم حضرت عیسی (ع) با پیدایش یک سلسله حوادث طبیعی، زمینی، آسمانی، سیاسی و اجتماعی همراه خواهد بود.

پسر انسان هنگامی می آید که بشریت با مشکلات و مصایب فراوانی دست به گریبان است: ...و در آفتاب وماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت از برای امت ها روی خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا و امواجش؛ و دلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر می شود؛ زیـرا قـوات آسمان متزلزل خواهد شد و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید.

موعود در آیین اسلام

اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین از ادیان آسمانی، به مسأله مهدی موعود بیش از سایر ادیان اهمیت داده و در تبیین مسائل مربوط به آن اهتمام خاصی ورزیده است. بر اساس جایگاه مهم مهدی(عج) موعود در اسلام است که همه مسلمانان از هر گروه و فرقه ای بر این مساله اتفاق دارند که در آخرالزّمان حضرت مهدی (عج) خروج می کند؛ و بر این مساله نیز اتفاق نظر دارند که آن حضرت از نسل حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س) است و نامش نام پیامبر(ص) است.

علاوه بر آیات فراوانی که بر مسئله مهدویت در اسلام و ظهور حضرت مهدی (ع) دلالت می کند، روایات شیعه و سنی در این زمینه، بسیار زیاد و به حد تواتر رسیده است، به گونه ای که کسی نمی تواند درباره درستی آنها تردید به خود راه دهد. در اینجا مساله مهدی موعود در نگاه اسلام را در دو مذهب مهم و محوری آن یعنی سنی و شیعه پی می گیریم و دیدگاه این دو مذهب اسلامی درباره این مساله را به طور فشرده بیان می کنیم.

مهدی(عج) موعود در مذهب اهل سنت

در کتابهای اهل سنت و جماعت آنقدر روایات درباره مهدی موعود (عج ) وجود دارد که عقیده به آن حضرت از ضروریات دینی مذهبی آنان به شمار آمده است. بـه عنوان مثال، درباره اصل موضوع ظهور مصلح جهانی و حضرت مهدی (ع)، ۶۵۷ حدیث در کتب آنان از قبیل صحیح بخاری، سنن ابن ماجه، سنن ابن داود، سنن ترمذی، منتخب کنز العمّال ، مسند احمد بن حنبل، ینابیع المودهٔ، الصواعق المحرقه و غیر آن نقل شده است.

کتابهایی که اهل سنت درباره حضرت مهدی(عج) نوشته اند و یا روایات مربوط به ایشان را جمع آوری کرده اند، بسیار است. کتاب منتخب الاثـر، بیش از ۶۰ کتاب معتبر اهل سنت را، که به این موضوع پرداخته اند نام می برد، که برخی از عالمان مشهور و بلند آوازه و نیز اکابر اهل سنت،از جمله احمد بن داود، ابن ماجه، ترمذی، بخاری، مسلم، نسائی، بیهقی، ماوردی، طبرانی، سمعانی، ابن عساکر، کسائی، ابن اثیر، حاکم، ابن جوزی و شارح معتزلی در این باب سخن گفته اند.

با وجود اینکه اهل سنت به اصل امامت ـ مانند شیعه ـ اعتقاد ندارند، ولی به خاطر زیادی روایات معتبر مربوط به ظهور حضرت مهدی (عـج ) و تواتر آنها، اعتقاد به ظهور مهدی نامی از نسل فاطمه (س) از اعتقادات ضروری اهل سنت به شمار آمده است و لذا انکار مهدی موعود(عج) را موجب خروج از دین می دانند.

«سفارینی»از عالمان بزرگ سنی مذهب در کتاب «عقیده» می نویسد: ایمان به خروج مهدی واجب است و این مطلب نزد اهل علم مقرر و در کتب عقاید اهل سنت و جماعت مدون اسـت. همچنین «قاضی شوکانی» مؤلف کتاب «نیل الاوطار» نیز گوید: پنجاه حدیث درباره مهدی قابل توجه است و این احادیث بدون شک متواترند.

مهدی(عج) موعود در مذهب تشیع

اندیشه مهدویت و مسأله مهدی موعود(عج) در مذهب تشیع به دو دلیل از جایگاه برتر و حساسیت و جذابیت بیشتری برخوردار است: یکی به دلیل اصالت مسأله امامت و جایگاه اعتقادی آن، که در فرهنگ دینی اعتقادی شیعه، تداوم رسالت است و دوم اینکه طرح مسأله مهدویت در شیعه از صراحت، شفافیت و جامعیت بسیار بـیشتری برخوردار است به طوری که همه ابعاد آن و زوایای شخصیتی حضرت مهدی (عـج) و چگونگی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی اسلام توسط آن حضرت به خوبی روشن شده و هیچ گونه ابهامی در آن وجود ندارد.

پیامبر اکرم (ص) خطاب به علی (ع ) می فرماید: پس از من دوازده امام خواهد آمد، اول آنها تو هستی ای علی و آخر ایشان «قائم» همان کسی که به لطف خدای متعال بر همه شرق و غرب جهان پیروز می شود.

امام جواد (ع) نیز در روایتی خطاب به حضرت عبدالعظیم حسنی درباره حضرت مهدی (ع) می فرماید: ای ابوالقاسم! قائم ما همان مهدی است که لازم است در غیبت او انتظارش را بکشند و در هنگام ظهورش اطاعتش کنند. او سومین از فرزندان من است.

درباره حتمی بودن ظهورش، رسول خدا (ص) می فرماید: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را آن قدر طولانی کند تا مردی از اهل بیتم که نامش نام من است بیاید و زمین را پس از آن که از ستمگری و بیداد پر شده بود، از عدل و داد پر کند.

سخن قائم آل محمد(عج) در هنگام ظهور

روایات درباره حضرت مهدی (عـج) بسیار است و در منابع شیعه نیز مانند اهل سنت ـ و بلکه بهتر و بیشتر از آنها ـ روایات بی شماری که به قول علامه طباطبائی تعداد آنها از ۳ هزار روایت بیشتر است از پیامبر (ص) و ائمه (ع) نقل شده اسـت.

بنا بر روایت نقل شده از امام جعفر صادق (ع)، چون حضرت مهدی (ع ) به در آید به مسجد الحرام رود و رو به کعبه و پشت به مقام ابراهیم بایستد و دو رکعت نماز گذارد و آنگاه فریاد برآورد: ای مردمان! منم یادگار آدم ، یادگار نوح، یادگار ابراهیم، یادگار اسماعیل ... منم یادگار موسی ، عیسی ، محمد(ص )... منم یادگار پیامبران ، منم وارث آدم ، گزیده نوح ، خلاصه ابراهیم و عصاره محمد(ص )، منم صاحب قرآن و زنده کننده سنت ... فریاد مرا پاسخ گویید، من شما را از همه چیز آگاه می کنم ، آنچه می دانید و آنچه نمی دانید... هر کس کتابهای آسمانی را می شناسد گوش فرا دهد... آنگاه به خواندن کتابهای آسمانی می پردازد و صحیفه آدم و شیث و نوح و ابراهیم (ع ) را می خواند و هم تورات و انجیل و زبور را... و سپس قرآن کریم را.

از تمامی منابع و روایات موجود در ادیان مختلف در می یابیم که مسأله موعود در گذر زمان نه تنها رنگ نمی بازد، بلکه به مرور به عنوان یک اندیشه و باور ضروری و غیرقابل انکار جلوه گر شده و جایگاه خود را پیدا می کند.

 

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

                         عقبه اول مرگ ، شدت جان كندن است ؛

 و جاءت سكرة الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحيد ( به حق ، بی هوشی آمد ، این است آن چه از آن روگردان بودی ) (1)

اين مرحله اى است بسيار دشوار كه شداید و سختيها از هر طرف به محتضر رو مى كند؛ از طرفى شدت مرض ‍ و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام ، از طرف ديگر گريستن اهل و عيال و وداع آنها با او و غم يتيمى و بى كس شدن بچه هاى خود، از طرف ديگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاك و اندوخته ها و چيزهاى نفيس ‍ خود كه عمر عزيز خود را صرف به دست آوردن آنها كرده و چه بسا كه بسيارى از آنها مال مردم بود كه با ظلم و غصب ، آنها را مالك شده و چقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده ، حال ملتفت خرابيهاى كار خود شده كه كار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده ؛ پس همانند گفته حضرت علی (ع) خواهد بود که فرمود :

( به یاد می آورد اموالی را که آنها را جمع کرد و در راه پیدا کردن آنها – از حلال و حرام – چشم پوشیده ، و از جاهایی که مشتبه بود بدست آورد ، تبعات و پیامدهای جمع کردن مالها همراه و ملازم اوست و مشرف بر جدایی و فراق از آنها گشته است . اموال برای بعدی ها میماند و از آنها بهره و لذت میگیرند ؛ گوارایی ولذت مال غیر است و وبال و سنگینی بر پشت او مانده است ) (2)

و از طرفى ترس ورود به جائى كه غير از اين دنيا است و چشمش چيزهايى را مى بيند كه پيش از اين نمى ديد :

فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد ( ما پرده را از تو برداشتیم و امروز چشم تو تیز است )  (3)

حضرت رسول و اهل بيت او و ملائكه رحمت و ملائكه غضب را حاضر مى بيند تا درباره او چه حكم شود و چه سفارشى نمايند، و از طرف ديگر، شيطان و يارانش براى آنكه او را به شك اندازند جمع شده اند و مى خواهند كارى كنند كه بى ايمان از دنيا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملك الموت دارد كه آيا به چه هيئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت الى غير ذلك .

اميرالمؤمنين (ع):(سکرات مرگ از یک سو ، پس آنچه بر سرشان آمده است در وصف نیاید) (4)

شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه حضرت اميرالمؤ منين (ع) را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلى الله عليه و آله به عيادت آن حضرت تشريف برد او را ديد كه صيحه و فرياد مى كشد، فرمود كه آيا اين صيحه جزع و بيتابى است يا از شدت درد است ؟ اميرالمؤ منين (ع) عرض ‍ كرد يا رسول الله من هنوز دردى نكشيده ام كه سخت تر از اين درد باشد. فرمود يا على چون ملك الموت براى گرفتن روح كافر نازل شود سيخى از آتش را با خود بياورد و با آن سيخ روح او را بيرون كشد پس صيحه كشد! حضرت اميرالمؤ منين چون اين را شنيد برخاست و نشست و گفت : يا رسول الله دوباره حديث را بر من بخوان سپس گفت آيا از امت شما كسى به اين نحو قبض روح مى شود؟ فرمود بلى حاكمى كه جور كند و كسى كه مال يتيم را به ظلم و ستم بخورد و كسى كه شهادت دروغ دهد.  (5)

   و اما چيزهائى كه سبب آسانى سكرات (سختیهای) موت است از جمله :


شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود : هر كه بخواهد كه حق تعالى بر او سكرات مرگ را آسان كند بايد صله ارحام و خويشان خود كند، و به پدر و مادر خود نيكى و احسان نمايد، پس هر گاه چنين كند خداوند دشواريهاى مرگ را، بر او آسان كند و در حيات خود فقر به او نرسد هرگز . (۱)


و روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد جوانى بهنگام وفات او حاضر شد پس به او فرمود: بگو: لا اله الا الله ، آنگاه زبان آن جوان بسته شد و نتوانست بگويد، و هر چه حضرت تكرار كرد باز نتوانست بگويد؛ پس حضرت به آن زنى كه كنار جوان بود گفت : آيا اين جوان مادر دارد؟ عرض كرد: بلى من مادر او مى باشم فرمود: آيا تو بر او خشمناكى ؟ گفت : بلى و الان شش سال است كه با او سخن نگفته ام حضرت فرمود كه از او راضى شو. آن زن گفت : رضى الله عنه برضاك يا رسول الله  ( خدا به رضایت تو از او خشنود و راضی باشد )  و چون اين كلمه را كه مُشعِر بر رضايت او بود از پسرش گفت ، زبان آن جوان باز شد. حضرت به او فرمود بگو: لا اله الا الله گفت : لا اله الا الله حضرت فرمود چه مى بينى ؟ عرض كرد: مرد سياه قبيح المنظر با جامه هاى چركين و بدبو كه نزد من آمده و گلو و راه نفس مرا گرفته . حضرت فرمود: بگو: يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير اقبل منى اليسير واعف عنى الكثير انك انت الغفور الرحيم ( ای کسی که – عبادت و عمل – کم را می پذیرد و از – معصیت – زیاد می گذرد ، - اطاعت – کم را از من بپذیر و از – گناه – زیادم درگذر همانا تو آمرزنده و مهربانی )  آن جوان اين كلمات را گفت آن وقت حضرت به او فرمود: نگاه كن چه مى بينى ؟ گفت : مردى سفيد رنگ ، نيكو صورت ، خوشبو با جامه هاى خوب را مى بينم كه به نزدم آمده و آن سياه پشت كرده و مى خواهد برود؛ حضرت فرمود: اين كلمات را تكرار كن ، تكرار كرد، حضرت فرمود: چه مى بينى ؟ عرض كرد: ديگر آن سياه را نمى بينم و آن شخص نورانى نزد من است ، پس در آن حال آن جوان وفات كرد. (۲)
مؤ لف مى گويد: خوب در اين حديث تامل كن ببين اثر عاق پدر و مادر چه اندازه است كه اين جوان با آنكه از صحابه است و شخصى مانند پيغمبر به عيادت او آمده و به بالين او نشسته و خود آن جناب كلمه شهادت به او تلقين فرموده ولى نتوانست آن كلمه را تلفظ كند مگر وقتى كه مادرش از او راضى شد آن وقت زبانش باز شد و كلمه شهادت گفت .


و ديگر از حضرت صادق (ع) مروى است كه هر كس جامه زمستانى يا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامه هاى بهشتى مى پوشاند و سكرات مرگ را بر او آسان مى كند و قبرش را گشاد مى سازد . (
۳)


و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه هر كه برادر خود را حلوائى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مى كند. (
۴)
و از چيزهائى كه براى محتضر سودمند است خواندن سوره يس ، و الصافات و كلمات فرج  (
۵) است. (۶)

و شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه هر كه يك روز از آخر ماه رجب روزه بگيرد، حق تعالى او را ايمن گرداند از شدت سكرات مرگ و از ترس بعد از مرگ و از عذاب قبر . (۷)

و بدان كه از براى روزه گرفتن بيست و چهار روز از رجب ثواب زيادى رسيده ؛ از جمله آنكه ، ملك الموت به صورت جوانى با لباس خوب با قدحى از شراب بهشت ، وقت قبض روح او حاضر مى شود، و آن شراب را به او بدهد تا سكرات مرگ بر او آسان شود. (۸)


و از حضرت رسول صلى الله عليه و آله مرويست كه هر كس در شب هفتم رجب چهار ركعت نماز بخواند در هر ركعت حمد را يك مرتبه و توحيد را سه مرتبه و سوره فلق و ناس را و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه تسبيحات اربعه بخواند حق تعالى او را در سايه عرش جاى مى دهد و به او ثواب روزه دار ماه رمضان عطا مى كند و برايش ملائكه استغفار مى كند تا از اين نماز فارغ شود و جان دادن و فشار قبر را بر او آسان گرداند و از دنيا بيرون نرود مگر اينكه جاى خود را در بهشت ببيند و حق تعالى او را از فزع اكبر ايمن گرداند.


و شيخ كفعمى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است : ‍ هر كه هر روزه ده مرتبه اين دعا را بخواند حق تعالى چهار هزار گناه كبيره او را بيامرزد و او را از سكرات مرگ و فشار قبر و هول قيامت نجات دهد و از شر شيطان و لشكرهاى او محفوظش بدارد و دينش ادا شود، و غم و همش ‍ زايل گردد اين دعا اين است :
اعددت لكل هول لا اله الا الله ، و لكل هم و غم ما شاء الله ، و لكل نعمة الحمد لله ، و لكل رخاء الشكر لله ، و لكل اعجوبة سبحان الله ، و لكل ذنب استغفر الله ، و لكل مصيبة انا لله و انا اليه راجعون ، و لكل ضيق حسبى الله و لكل قضاء و قدر توكلت على الله ، و لكل عدو اعتصمت بالله ، و لكل طاعة و معصية لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم . (
۹)
و بدان نيز كه از براى اين ذكر شريف ، هفتاد مرتبه فضل عظيم است از جمله آنكه وقت مردن او را مژده و بشارت دهند و آن ذكر اين است: يا اسمع السامعين و يا ابصر الناظرين و يا اسرع الحاسبين و يا احكم الحاكمين . (1۰)


شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: از قرائت اذا زلزلت الارض زلزالها ملول نشويد زيرا كه هر كه اين سوره را در نوافل خود بخواند حق تعالى زلزله بر او وارد نسازد و او را به زلزله و صاعقه و به آفتى از آفات دنيا نميراند، و در وقت مردن او ملكى كريم از نزد حق تعالى بر او نازل شود و بالاى سر او بنشيند و بگويد: اى ملك الموت ، نسبت به ولى خدا مدارا كن زيرا كه او مرا بسيار ياد مى كرد . (۱۱)


۱)      بحارالانوار ، ج 74 ، ص 66 ، ح 33

۲)      بحارالانوار ، ج 74 ، ص 75 ، ح 67

۳)      بحارالانوار ، ج 74 ، ص 379 ، ح 83

۴)      بحارالانوار ، ج 75 ، ص456 ، ح 33

۵)   کلمات فرج : ( لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السماوات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمدلله رب العالمین ) تا آخر . که در – قنوت - نمازها خوانده میشود .

۶)   بحارالانوار ، ج 81 ، ص 238 – 240

۷)   بحارالانوار ، ج97 ، ص 32 ، ح 6

۸)   امالی صدوق ، مجلس 80 ، ح 1

۹)   بحارالانوار ، ج 87 ، ص 5

۱۰)   سفینة البحار ، ج 8 ، ص 130 ، ماده  " موت "

۱۱)   اصول کافی ، ج2 ، ص 126 ، ح 24

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

يكى از منازل هولناك آخرت ، قيامت است كه هولش عظيم ، بلكه از هر هول اعظم و فزعش فزع اكبر است و خداوند در وصف آن مى فرمايد : ثقلت فى السموات و الارض لا تاءتيكم الا بغتة

« سنگين و گران و عظيم است قيامت از حيث شدائد و هولهاى آن ، در آسمانها و زمين يعنى بر اهل آنها از ملائكه و جن و انس ، نيايد شما را مگر ناگهان » (1)
قطب راوندى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه
حضرت عيسى (ع) از جبرئيل پرسيد : كى قيامت بر پا خواهد شد؟ جبرئيل چون اسم قيامت شنيد به لرزه افتاد و غش كرد ؛ پس چون به حال آمد گفت يا روح الله ، مسئول به امر قيامت اعلم از سائل نيست ، سپس آيه شريفه را كه ذكر شد خواند . (2)
و شيخ جليل على بن ابراهيم قمى ( رحمة الله ) از
حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه وقتى حضرت رسول صلى الله عليه و آله نشسته بود و جبرئيل نزد آن حضرت بود كه ناگاه نظر جبرئيل به جانب آسمان افتاد و از ترس ، رنگش مانند زعفران زرد شد ؛ پس خود را به رسول خدا چسبانيد و به حضرت پناه برد . پس حضرت رسول به آنجا كه جبرئيل نظرش افتاده بود ، نظر افكند ملكى را ديد كه مشرق و مغرب را پر كرده بود . پس آن ملك رو به پيغمبر كرد و گفت يا محمد! من فرستاده خدايم تا تو را خبر دهم كه يا پادشاهى را اختيار كنى يا پيامبرى را ؟ پس حضرت به سوى جبرئيل توجه كرد ، ديد رنگش به حال اول برگشته و به حال آمده .
جبرئيل عرض كرد : بهتر است كه رسول و بنده باشيد . پس پيغمبر گفت : مى خواهم بنده و رسول باشم . پس آن ملك پاى راست را بلند كرد و گذاشت در ميان آسمان دنيا و پاى چپ را بلند كرد و گذاشت در آسمان دوم ، بعد از آن پاى راست را گذاشت در آسمان سوم ؛ به همين نحو رفت تا آسمان هفتم .
هر آسمان را يك گام خود كرد و هر چه بالا رفت كوچك تر شد تا آنكه به اندازه مرغ كوچكى شد. پس حضرت به جبرئيل فرمود: ديدم طورى ترسيده بودى كه رنگت تغيير كرده بود . جبرئيل گفت : يا رسول الله مرا ملامت مفرما . آيا دانستيد كه اين ملك كى بود ؟ اين اسرافيل حاجب الرب بود و از زمانيكه حق تعالى آسمانها و زمين را خلق فرموده از مكان خود پائين نيامده .
(3)
من او را ديدم كه به سوى زمين مى آيد ، گمان كردم كه براى بر پا كردن
قيامت آمده است پس از ترس قيامت ، رنگم چنان تغيير كرد كه مشاهده فرموديد . پس چون ديدم كه براى امر قيامت نيامده بلكه حق تعالى چون شما را برگزيده و به خاطر عظمت شما او را به نزد شما فرستاده ، رنگم به حال اول برگشت و نفسم به سوى من برگشت(4)


و در روايتى است كه نيست ملك مقربى و نه آسمانى و نه زمينى و نه بادى و نه كوهى و نه صحرايى و نه دريائى مگر اينكه بترسند از روز جمعه براى آنكه قيامت در آن بر پا مى شود .

(5)

فقير گويد: شايد ترسيدن آسمان و زمين و ساير چيزها كه ذكر شد ترسيدن اهل آنها و موكلين آنها باشد چنانچه مفسرين در معنى آيه ثقلت فى السماوات و الارض (6) گفته اند .
و روايت شده كه چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله قيامت را ذكر مى نمود، صداى آن حضرت شديد و رخسار آن حضرت سرخ مى شد .
(7)
و شيخ مفيد در ارشاد نقل كرده كه چون
حضرت رسول صلى الله عليه و آله از غزوه تبوك به مدين مراجعت فرمود ، ((عمرو بن معدى كرب )) به خدمت آنحضرت رسيد. حضرت به او فرمود : اسلام بياور اى عمرو تا خدا تو را از فزع اكبر ايمن گرداند يعنى ترسى كه بزرگترين ترسهاست . عمرو گفت : اى محمد صلى الله عليه و آله فزع اكبر كدام است ؛ من كسى هستم كه نمى ترسم .
مؤ لف گويد كه از اين كلام معلوم مى شود دليرى و قوت قلب عمرو؛ نقل شده كه او از شَجعان نامى روزگار بوده و بسيارى از فتوحات عجم به دست او واقع شده و شمشير او به صمصامه معروف بود ، كه با آن ، به يك ضربت ، پاهاى شتر را از هم جدا مى كرد .
(8)
و عمر بن الخطاب در زمان خلافت خود از او خواهش كرد كه آن شمشير را نشان او دهد ، عمرو آن را حاضر كرد. عمر آن را كشيد و بر محلى زد كه تيزى آنرا امتحان كند ابدا اثر نكرد . عمر آن را دور افكند و گفت : اين چيزى نيست . عمرو گفت : اى امير شما از من شمشير طلبيديد نه بازويى كه آن شمشير را مى زد .
(9) عمر از سخن عمرو بدش آمد و او را سرزنش كرد و به قولى او را بزد . (10)
و بالجمله چون عمرو گفت من از فزع اكبر نمى ترسم ،
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اى عمرو چنين نيست كه گمان كرده اى ؛ همانا صيحه اى بلند خواهد شد كه ميتى نماند مگر آنكه زنده شود و نماند زنده اى مگر آنكه بميرد، مگر آنها كه خدا خواسته نميرند. پس يك صيحه ديگر برايشان زده مى شود كه همه زنده مى شوند و صف مى كشند و آسمان شكافته مى شود و كوهها متلاشى و پراكنده مى شوند و پاره ها از آتش جهنم جدا شود و مانند كوه ها افكنده شود ؛ پس نماند صاحب روحى مگر آنكه دلش كنده شود و گناهش را ياد كند و مشغول به خود شود مگر كسانى كه خدا خواسته باشد ؛ پس كجايى تو اى عمرو و اين ؟ عمرو گفت : همانا من مى شنوم امرى را كه عظيم و بزرگ است . (11) پس ایمان بیاورد به خدا و رسول (ص) با قوم خود .

وبالجمله روایات در این باب بسیار است که از همگی استفاده می شود که هول قیامت ، هول بسیار بزرگست و به حدى قيامت هولناك است كه اموات و مردگان در عالم برزخ و قبر نيز هول و وحشت آن را دارند به نحوى كه بعضى از مردگان كه به دعاى اولياء خدا زنده شده اند موهايشان تمام سفيد بوده . سبب سپيدى موى آنها را پرسيدند، گفتند وقتى كه ما را به زنده شدن امر كردند گمان كرديم كه قيامت بر پا شده و از وحشت و هول قيامت تمامى موهاى ما سپيد شد.

اينك ما در اينجا چيزهائى كه سبب خلاصى از سختيهاى قيامت است ذكر مى كنيم شايد آن را به كار بنديد : 

1- روايت شده است كه هر كه سوره يوسف (ع) را در هر روز يا در هر شب بخواند، روز قيامت كه مبعوث مى شود جمالش مانند جمال يوسف باشد، و به او فزع و ترسى از روز قيامت نرسد . (12)

و از حضرت امام محمد باقر (ع) مرويست كه هر كه سوره دخان را در نمازهاى فريضه و نافله ، بخواند حق تعالى او را در جمله آنهائى كه امين و بى ترسند مبعوث فرمايد . (13)

و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است كه هر كه سوره احقاف را در هر شب يا در هر جمعه بخواند، به او ترسى در دنيا نرسد و حق تعالى او را از ترس روز قيامت ايمن گرداند . (14)

و نيز از آن حضرت منقولست كه هر كه سوره والعصر را در نمازهاى نافله خود بخواند روز قيامت با صورت سفيد و روشن مبعوث مى شود، و دهانش به خنده گشوده باشد و چشمش روشن باشد تا داخل بهشت شود . (15)

2- شيخ كلينى از حضرت امام جعفر صادق (ع) نقل كرده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود : هر كه احترام و تعظيم كند كسى را كه در اسلام موى خود را سپيد كرده حق تعالى او را از فزع و ترس روز قيامت ايمن گرداند . (16)

3- و نيز از آن حضرت روايت كرده كه فرمود : هر كه بميرد در راه مكه ، خواه در وقت رفتن باشد يا در وقت برگشتن ، از ترس بزرگ روز قيامت ايمن باشد . (17)

و شيخ صدوق از آن حضرت روايت كرده كه فرمود هر كه در يكى از دو حرم ، يعنى حرم مكه و حرم مدينه بميرد خداوند او را از جمله آنهائيكه امين و بى ترسند قرار مى دهد . (18)

4- شيخ كلينى از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود : هر كه در حرم مكه معظمه دفن شود از فزع اكبر ايمن گردد . (19)

5- شيخ صدوق از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده كه هر كس پیش آید او را فاحشه(20) یا شهوتی ، پس اجتناب کند از آن به جهت ترس از خداوند – عزٌ و جلٌ - خداوند آتش جهنم را بر او حرام گرداند و او را از ترس بزرگ روز قيامت ايمن گرداند . (21)

6- كسى كه نفس اماره را دشمن خويش شمرد - نه مردم را - خداوند او را از ترس روز قيامت ايمن گرداند . (22)

7- شيخ اجل على بن ابراهيم قمى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه هر كس خشم خود را فرو برد خداوند دل او را از امن و ايمان روز قيامت پر گرداند . (23)

8- حق تعالى در سوره نمل فرمود :

من جاء بالحسنة فله خير منها و هم من فزع يومئذ آمنون « هر كه آورد در روز قيامت حسنه را پس از براى اوست بهتر از آن و ايشان از فزع آن روز ايمنند » (24)

از حضرت اميرالمؤمنين روايت شده كه فرمود : حسنه در اين آيه ، معرفت و ولايت و محبت ما اهل بيت است . (25)

9- شيخ صدوق از حضرت صادق (ع) روايت كرده كه فرمود : هر كس كه برادر مؤمن اندوهگين و تشنه را كمك كند و اندوهش را از بين ببرد و يا خواسته اش را بر آورده سازد براى او از طرف خداوند هفتاد و دو رحمت است كه يكى از آنها را حق تعالى در دنيا به او مرحمت فرمايد كه با آن زندگى خود را اصلاح نمايد و هفتاد و يك رحمت ديگر براى جلوگيرى از ترسهاى روز قيامت او باشد . (26)

مؤلف گويد كه در خصوص قضاء حوائج برادران دينى روايات بسيار نقل شده ؛ از جمله از حضرت امام محمد باقر (ع) مروى است كه كسى كه دنبال كار برادر مسلمان خود برود حق تعالى او را در حمايت هفتاد و پنج هزار فرشته قرار دهد كه براى او در هر قدمى حسنه اى بنويسد و زشتى را از او بردارد و درجه بالاتر را به او دهد. و چون فارغ شود از حاجت او بنويسد براى او اجر كسيكه حج و عمره را بجا آورده باشد .(27)

و از حضرت صادق (ع) منقول است كه قضاء حاجت مرد مؤمن افضل است از حجّه ( یعنی یک حج ) و حجّه و حجّه و شمرد تا ده حج . (28)

و روايت شده كه در بنى اسرائيل هر گاه عابدى به نهايت عبادت مى رسيد از ميان همه عبادات سعى و كوشش در بر آوردن حاجات مردم اختيار مى كرد . (29)

و شيخ جليل ، (( شاذان بن جبرئيل قمى )) از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده كه حضرت در شب معراج اين كلمات را ديد كه بر در دوم بهشت نوشته شده : « لا اله الا الله محمد رسول الله على ولى الله » ، از براى هر چيزى حيله ايست و حيله سرور در آخرت چهار خصلت است : دست ماليدن بر سر يتيمان و مهربانى بر بيوه زنان و رفتن پى حاجت مؤمنان و تعهد و پرستارى از فقيران و مسكينان و . . . (30)

لهذا علما و بزرگان دين خيلى اهتمام در قضاء حوائج مؤمنين داشتند و حكاياتى از ايشان در اين باب نقل شده كه جاى نقلش نيست .

10- شيخ كلينى از حضرت امام رضا (ع) نقل كرده كه هر كه نزد قبر برادر خود بيابد و دست خود را بر قبر بگذارد و « انا انزلناه فى ليلة القدر » را هفت مرتبه بخواند خداوند او را از فزع اكبر ايمن گرداند . (31)

(مؤلف گويد كه در روايت ديگر است كه رو به قبله كند و دست بر روى قبر بگذارد) و اين ايمن بودن از ترس بزرگ روز قيامت ، ممكن است براى خواننده باشد چنانچه ظاهر خبر است ، و محتمل است براى ميت باشد چنانچه از بعضى روايات ظاهر مى شود.

و اين فقير ديدم در مجموعه اى كه شيخ اجل افقه ، ابو عبدالله محمد بن مكى عاملى معروف به شيخ شهيد، به زيارت قبر استاد خود شيخ اجل عالم فخر المحققين نجل آية الله علامه حلى ( رضوان الله عليهم اجمعين ) آمد و گفت : نقل مى كنم از صاحب اين قبر و او نقل كرد از والد ماجدش به سند خود از امام رضا (ع) كه هر كه زيارت كند قبر برادر مؤمن خود را و بخواند نزد او سوره قدر را و بگويد:

 اللهم جاف الارض عن جنوبهم و صاعد اليك ارواحهم و زدهم منك رضوانا و أسكن اليهم من رحمتك ما تصل به وحدتهم و تونس وحشتهم ، انك على كل شىء قدير ايمن شود خواننده و ميت از فزع اكبر

مؤلف گويد كه قبر فخر المحققين بنابر آنچه از كلام مجلسى اول در شرح فقيه ظاهر مى شود در نجف اشرف است و شايد نزديك قبر والدش علامه ( رحمه الله عليه ) در ايوان مطهر باشد .

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

در روايات وارد شده است كه از مو باريك تر و از شمشير برنده تر و از آتشگرم تر است ، و مؤمنان خالص به راحتى مانند برق از آن مى گذرند و بعضى با دشوارى مى گذرند اما نجات مى يابند، و بعضى از عقبات آن ، به جهنم مى افتند و آن در آخرت ، نمونه صراط مستقيم دنيا است كه دين حق و راه ولايت و متابعت حضرت اميرالمؤ منين و ائمه طاهرين از ذريه او صلوات الله عليهم اجمعين است و هر كه از اين صراط عدول و ميل به باطل كرده است ، از گفتار يا كردار، از همان عقبه از صراط آخرت مى لرزد و به جهنم مى افتد و صراط مستقيم سوره حمد، اشاره به هر دو است.(1)
علامه مجلسى ( رحمه الله عليه ) در حق اليقين از كتاب عقايد شيخ صدوق ( رحمه الله ) نقل كرده كه فرمود:

اعتقاد ما در عقباتى كه در راه محشر است آنست كه هر عقبه اى اسم واجب و فرضى است از اوامر و نواهى الهى ، پس ‍ انسان به هر عقبه اى كه مى رسد اگر تقصيرى كرده است در آن عقبه او را هزار سال نگه مى دارند و حق خدا را از او مى خواهند اگر از عهده آن با عمل صالحى كه از پيش فرستاده بيرون آمد و يا رحمت خدا شامل حالش شد از آن نجات مى يابد و به عقبه ديگر مى رسد، پس پيوسته او را از عقبه اى به عقبه ديگر مى برند و نزد هر عقبه سؤال مى كنند از آنچه كه او انجام داده است پس اگر از همه سلامت بيرون رفت منتهى مى شود به دار بقاء، پس ‍ حياتى مى يابد كه هرگز مرگ در آن نمى باشد و سعادتى مى يابد كه شقاوت در آن نيست و در جوار خدا با پيغمبران و صديقين و شفعاء و صالحان از بندگان خداى تعالى ، ساكن مى شود و اگر او را در عقبه اى حبس كنند و از او حقى را كه تقصير در آن كرده بخواهند ديگر راه نجاتى نخواهد داشت و با لغزش قدمهايش به درون جهنم مى افتد و اين عقبات بر روى صراط است و نام يكى از اين عقبات ولايت است كه همه خلايق را نزد آن عقبه باز مى دارند و از ولايت اميرالمؤ منين (ع) و ائمه بعد از او (عليهم السلام ) سئوال مى كنند اگر به وظايف خود عمل كرده است نجات مى يابد و مى گذرد و گرنه به جهنم مى افتد چنانكه حق تعالى فرموده است :

وقفوهم انهم مسئولون(2)

« آنها را نکه دارید که از آنها سؤال می شود »

 

و اهم عقبات ، « مرصاد » است ؛ ان ربك لبالمرصاد (3)

« همانا پروردگارت در کمین است »

 

و حق تعالى مى فرمايد :

« به عزت و جلال خود سوگند ياد مى كنم كه ظالمى از آن نمى گذرد تا كيفر شود »

 

و اسم یک عقبه رحم است ، و اسم ديگرى امانت است و اسم ديگرى نماز، و بنام هر وظيفه و تكليفى عقبه [اى] هست كه انسان را در آن نگه مى دارند و به بازرسى و پرس و جوى او مى پردازند.انتهی...(4)


از حضرت
امام محمد باقر (ع) روايت است كه چون اين آيه نازل شد:

و جى ء يومئذ بجهنم : « و بياورند در آن روز جهنم را »(5)

از حضرت رسول صلى الله عليه و آله پرسيدند معنى اين آيه چيست ؟ فرمود كه روح الامين مرا خبر داده كه چون حق تعالى اولين و آخرين را در قيامت جمع كند، بياورند جهنم را با هزار مهار که کشند او را با صد هزار ملك در نهايت شدت و غلظت ، و جهنم را صدای در هم شکستن و خروش و غضب عظیم بوده باشد ، پس نفسی بکشد و صدایی در آن ظاهر شود که اگر نه آن باشد که حق تعالی [امر] مردم را تاخیر کرده است از برای حساب ، هر آینه همه را هلاک کند ، پس نماند هیچ بنده ای از بندگان خدا ، نه ملکی و نه پیغمبری مگر آنکه فریاد کند:

رب نفسى نفسى : پروردگارا جان مرا جان مرا نجات ده

و تو اى پيغمبر خدا ندا كنى : « امتى امتى » و از براى امت خود دعا كنى .

پس صراط را بر روى آن بگذارند، كه از مو باريكتر و از شمشير برنده تر، و در آن سه قنطره ( شاخه ) است بر يك قنطره امانت و صله رحم است ، و بر دوم نماز و بر سوم عدالت پروردگار عالميان یعنی حکم بر مظلمه های بندگان ، پس مردم را تکلیف می کنند که بر صراط بگذرید، پس در عقبه اول صله رحم و امانت ايشان را نگه مى دارد؛اگر قطع رحم و خیانت در اموال مردم کرده باشند از این عقبه نمیگذرند تا از عهده آن بدر آیند یا به جهنم افتند، و اگر از اين عقبه نجات يافتند نماز ايشان را نگه مى دارد؛ و اگر از اين عقبه نجات يافتند عدالت الهى برای مظالم عباد ايشان را نگه مى دارد؛ و اشاره به اين است آنچه حق تعالى فرموده :

ان ربك لبالمرصاد « به درستی که پروردگار تو بر سر راه يا كمينگاه است »(6)

و مردم بر صراط مى روند و بعضى به دست چسبيده اند و بعضى يك پايش ‍ لغزيده با پاى ديگر، خود را نگه مى دارد و ملائكه بر دور ايشان ايستاده و دعا و ندا مى كنند كه اى خداوند حليم بردبار، به فضل و كرم خود آنها را ببخش و ايشان را سالم عبور ده و مى بينى كه مردم خطا كار مى ريزند در آتش جهنم مانند شب پره، پس كسى كه به رحمت خدا نجات يافت و گذشت مى گويد: الحمد لله ، وبه نعمت خدا تمام می شود اعمال صالحات و نموّ می کند حسنات و حمد می کنم خداوندی را که نجات داد مرا از تو بعد از آنکه ناامید شده بودم به منت و فضل خود ، به درستی که پروردگار ما آمرزنده و شکر کننده است عمل های بندگان خود را . (7)


ثقه جليل ، حسين بن سعيد اهوازى از حضرت امام محمد باقر (ع) روايت كرده كه مردى نزد حضرت ابوذر رضى الله عنه آمد و او را به زائيدن گوسفندش بشارت داد پس گفت : اى ابوذر مژده باد تو را كه گوسفندانت اولاد آورده و بسيار شدند. [ابوذر] فرمود: زيادى آنها مرا خوشحال نمى سازد و بهتر است كه تعداد آنها برايم كمتر باشد زيرا زيادى آنها مرا گرفتار مى سازد؛ همانا شنيدم كه پيغمبر خدا فرمود: بر دو طرف صراط، روز قيامت عقبه رحم و امانت است پس كسى كه صله رحم و اداء امانت كرده باشد، از آن بگذرد و آن دو طرف صراط (رحم و امانت) نمى گذارند كه در آتش بيفتد. (8)

و در روايت ديگر است [كه] اگر خيانت كننده در امانت و قطع كننده رحم بخواهد بگذرد، با اين دو خصلت ، عملى ديگر او را نفع ندهد و صراط او را در آتش مى افكند. (9)


حكايت :
سيد اجل اكمل مؤ يد، علامه نحرير بهاء الدين سيد على بن سيد عبدالكريم نيلى نجفى كه جلالت شاءنش بسيار و مناقبش بى شمار است و تلميذ شيخ شهيد و فخر المحققين است در كتاب
« انوار المضيئة » در ابواب فضايل حضرت اميرالمؤمنين (ع) به مناسبتى اين حكايت را از والدش نقل كرده كه در قريه نيله كه قريه خوشان باشد شخصى بود كه توليت مسجد آن قريه با او بود روزى از خانه بيرون نيامد، او را طلبيدند عذر آورد كه نمى توانم ، چون تحقيق كردند معلوم شد كه بدن او با آتش سوخته غير از دو طرف رانهاى او تا طرف زانوها و ديدند درد و الم او را بى قرار كرده ، سبب آنرا از او پرسيدند، گفت : در خواب ديدم كه قيامت برپا شده و مردم به داخل جهنم مى ريزند و من از آن كسانى بودم كه مرا به بهشت فرستادند همين كه رو به بهشت مى رفتم به پلى رسيدم كه عرض و طول آن بزرگ بود، گفتند كه اين صراط است پس از آن عبور كردم و هر چه از آن طى مى كردم عرضش كم ، و طولش بسيار مى شد تا رسيد بجائى كه مثل تيزى شمشير شد، در زير آن نگاه كردم ديدم كه وادى بسيار بزرگى است و در آن آتشسياهى است ، و در آن ، جمره هايى مثل قله كوهها، و مردم بعضى نجات مى يابند و بعضى در آتش مى افتند و من شروع كردم به لرزيدن مثل كسى كه بخواهد بيفتد تا خود را رسانيدم به آخر صراط، به آنجا كه رسيدم نتوانستم خوددارى كنم كه ناگاه در آتش افتادم و در ميان آن فرو رفتم ، پس خود را رساندم به كنار وادى و هر چه دست انداختم دستم به جايى بند نشد و آتش با قوت جريان خود، مرا به پايين مى كشيد و من استغاثه مى كردم ، عقل از من پريده بود، پس ملهم شدم به آنكه گفتم : يا على بن ابى طالب ، پس نظر افكندم ديدم مردى به كنار وادى ايستاده ، در دلم افتاد كه او على بن ابى طالب (ع) است . گفتم اى آقاى من ، يا اميرالمؤمنين ، فرمود: دست خود را بياور نزديك ، پس دست خود را به جانب آن حضرت ، دراز كردم پس ‍ دستم را گرفت و كشيد و مرا بيرون آورد و با دست خود آتش را از دو طرف رانم دور كرد در اين محل وحشت زده از خواب جستم و اين حال خود را ديدم كه مى بينيد سالم نمانده بدن من از آتش مگر آنجائى كه امام دست ماليده ؛ پس مدت سه ماه مرهم كارى كرد تا سوخته ها بهتر شد. و بعد از آن كم بود كه نقل كند اين حكايت را جهت احدى مگر آنكه تب مى گرفت او را (انتهى )


ذكر چند عملى براى سهولت گذشتن از اين عقبه ، غير از صله رحم و اداء امانت ، كه گذشت :


اول :
سيد بن طاووس در كتاب «
اقبال » روايت كرده كه در شب اول ماه رجب بعد از نماز مغرب ، بيست ركعت نماز كند به حمد و توحيد و بعد از هر دو ركعت سلام دهد تا محفوظ بماند خودش و اهل و مال و اولادش و از عذاب قبر در پناه باشد و از صراط بى حساب مانند برق بگذرد.(10)

 

دوم :
روايت شده كه هر كه شش روز از ماه رجب روزه بگيرد از «
آمنين » باشد روز قيامت و بگذرد بر صراط به غير حساب. (11)


سوم :
و نيز سيد روايت كرده كه كسى كه در شب بيست و نهم شعبان ده ركعت نماز كند بخواند در هر ركعت
حمد يك مرتبه و «الهيكم التكاثر» ده مرتبه ، و معوذتين (فلق و ناس) ده مرتبه ، و « توحيد » ده مرتبه ، عطا فرمايد حق تعالى به او ثواب مجتهدين و سنگين كند ميزان او را از حسنات و آسان گرداند بر او حساب را و بگذرد بر صراط مثل برق جهنده. (12)


چهارم :
در فصل سابق گذشت كه هر كه زيارت
كند حضرت امام رضا (عليه السلام ) را با آن دورى قبر شريفش ، آن حضرت بيايد نزد او در سه موطن روز قيامت تا او را خلاصى بخشد از اهوال آنها كه يكى از آنها «صراط» است .(13)


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

هر کدام به طور خلاصه توضیح می دهم . 1- تعریف لغوی و اصطلاحی برزخ و حقیقت مرگ : تعریف لغوی برزخ که همان حائل و حدفاصل بین دو چیز می باشد تعریف اصطلاحی برزخ هم فاصله بین مرگ تا قیامت می باشد و حقیقت مرگ هم دریافت کردن روح انسان توسط خداوند می باشد . 2- انواع مرگ ، علل ترس ازمرگاز دیدگاه ماتریالیستها و الهیون . مرگاز نظر قرآن یا حقیقی است یا مشروط می باشد و علل ترس ازمرگ هم می تواند مختلف باشد که عمده آن عدم اعتقاد و یقین به قیامت و معاد باشد و همچنین ماتریالیستها معتقدند که انسان با مرگ نیست و نابود می شود و از بین می رود اما الهیون معتقدند که انسان با مرگ نابود نمی شود و به حیات برزخی وارد می گردد . 3- حیات برزخی و شواهدی که دلالت بروجود حیات برزخی می کند . حیات برزخی که مربوط به روح انسان می باشد و انسان بعدازمرگ وارد آن می شود و تا قیامت در آن می ماند و به اعمالش در آن جا رسید گی می شود در این زمینه شواهد زیادی است که وجود برزخ را بعدازمرگ اثبات می کند. 4-تصویر برزخ در آیات وروایات : آیات و روایات زیادی در مورد برزخ آمده است و ما را به وجود عالم دیگری بعداز مردن آگاه می کند و علاوه بر آیات قرآن روایات زیادی از ائمه معصومین ( علیهم السلام ) درباره برزخ آمده است . 5- آثاری که اعتقاد به معاد و برزخ در زندگی فردی و اجتماعی دارد و شبهات وارده به برزخ و پاسخ به آن ها . اعتقاد به معاد و برزخ در زندگی فردی و اجتماعی ما تاثیرات فراوانی دارد و ما در مسائل مختلف از جمله مسائل اقتصادی ، نظامی و… نیازمند اعتقاد به حیات پس ازمرگ می باشیم . خدای بزرگ را ، که همو اره از پرتو الطاف و عنایات بی کرانش بیش از میزان شایستگی ام، مرا بهره مند نموده است ، برتوفیق انجام این مهم شکر و سپاس می گویم . از او می خواهم به حق بندگان پاک و مقربان درگاهش قصدمان را خالص ، عملمان را صالح و نوشتارمان را نافع گرداند و آن را ذخیزه ای برای روز جزا سازد ، که او رحمان است و رحیم و دعای بندگان را مجیب


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

آیت الله العظمی سیدمحمدتقی بهجت (ره): از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز و ادعیه مناسبه ی اوقات و امکنه در تعقیباتپندهای قرآنی/۱۸

 و غیر این ها و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرّفه و زیارت علما و صلحا و همنشینی با آنها، از مزضیّات خدا و رسول صلّی الله علیه و آله وسلّم است، و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

برنامه سلوک در نامه های سالکان/ص۴۸۳

 


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ شنبه سیزدهم خرداد 1391 ] [ 8:40 ] [ سید سجاد ادیانی ]

2 نظر

پندهای قرآنی/۱۷

پندهای قرآنی/۱۷

مرحوم حاج اسماعیل دولابی (ره): اگر قرآن را نمی فهمی از خود صاحب کلام که همراه کلامش است بخواه که به تو بفهماند.

مصباح الهدی/ج۱/ص۴۳۸


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ جمعه هجدهم شهریور 1390 ] [ 19:15 ] [ سید سجاد ادیانی ]

3 نظر

پندهای قرآنی/۱۶

پندهای قرآنی/۱۶

بَراء بن عازب گوید: با جمعی در خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله بودیم و از دور جنازه ای را دفن می کردند، حضرت فوراً خود را به کنار جسد رساند و سخت گریست. آنگاه به ما نگاهی کرد و فرمود: «لِمِثلِ هَذَا فَلیَعمَلِ العَامِلُونَ» : برای چنین چیزی اهل طاعت عمل می کنند. (صافات/۵۸) و در ادامه فرمود: ای مردم! از تنگی قبر بترسید و برای این مکان، عمل کنید.

ارشاد القلوب/ج۱/ص۱۶۸و۱۶۹


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ چهارشنبه بیست و ششم مرداد 1390 ] [ 11:26 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۵

پندهای قرآنی/۱۵

آیت الله العظمی سید علی قاضی (ره):

بر شما باد به قرائت قرآن در شب، با صدای زیبا و محزون، که آن شراب (روحانیِ) مؤمنان است.

دریای عرفان/ص۱۲۸


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ پنجشنبه بیستم مرداد 1390 ] [ 10:55 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۴

پندهای قرآنی/۱۴

امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرماید: و همانا خدا استغفار را وسیله دائمی فرو ریختن روزی و موجب رحمت آفریدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهید که آمرزنده است. برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان شما را یاری می دهد، و باغستان ها و نهرهای پر آب در اختیارتان می گذارد (نوح/۱۰ تا ۱۲) ». پس رحمت خدا بر آن کس که استقبال توبه رود، و از گناهان خود پوزش طلبد و پیش از آن که مرگ او فرا رسد اصلاح گردد.

نهج البلاغه/خطبه ۱۴۳ 


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ چهارشنبه پنجم مرداد 1390 ] [ 11:25 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۳

پندهای قرآنی/۱۳

از سخنان امیر المؤمنین علیه السلام است: آگاه باشید که شفاعت قرآن پذیرفته و سخنش تصدیق می گردد. آن کس که در قیامت، قرآن شفاعتش کند بخشوده می شود و آن کس که قرآن از او شکایت کند محکوم است.

در روز قیامت ندا دهنده ای بانگ می زند:

«آگاه باشید امروز هرکس، گرفتار بذری است که کاشته، و عملی است که انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن»

پس شما در شمار عمل کنندگان به قرآن و پیروان آن باشید ...

نهج البلاغه/ خطبه 176


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ پنجشنبه بیست و ششم خرداد 1390 ] [ 18:24 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۲

پندهای قرآنی/۱۲

جوانی را مغتنم بشمار، از سلامتی، پیش از بیماری بهره ببر، و پیش از رسیدن مرگ انفاق کن، و چون مردان مرد، برای خود، چیزی جلوتر بفرست، که بخل ورزیدن به زیان انسان است؛

خداوند در آیه ۱۸۰ آل عمران می فرماید: آنان که بخل ورزیدند و از مالی که خدا به آنان داده، انفاق نکردند، گمان نبرند که این بخل به سود آنها تمام می شود، زیرا آن مال در قیامت، چون طوقی به گردنشان آویخته می شود.

ارشاد القلوب/ج۱/ص۱۴۴


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ پنجشنبه دوازدهم خرداد 1390 ] [ 10:49 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۱

پندهای قرآنی/۱۱

عارفی به مرید خود گفت: شیطان بر پدر و مادر تو آدم و حوا سوگند خورد که نصیحت گر آنان است: وَ قَاسَمَهُمَا اِنّی لَکُمَا لَمِنَ  النَّاصِحینَ (اعراف/21)

حال که به گمراهی تو سوگند خورده و خطاب به پروردگار گفته:

فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعینَ (ص/82)

معلوم است که با تو چه کند. اینک دامن همّت به کمر زن و خود را از کید و مکر و فریبش رها کن.

هزار و یک حکایت قرآنی/ص153

 


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ جمعه شانزدهم اردیبهشت 1390 ] [ 18:52 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۱۰

پندهای قرآنی/۱۰

امیر المؤمنین امام علی علیه السلام می فرماید: همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسید که ...

در شهرها چیزی ناشناخته تر از معروف و شناخته تر از منکر نیست. حاملان قرآن، آن را واگذاشته و حافظان قرآن، آن را فراموش می کنند؛ پس در آن روز قرآن و پیروانش از میان مردم رانده و مهجور می گردند، و هر دو غریبانه در یک راه ناشناخته سرگردانند، و پناهگاهی میان مردم ندارند. پس قرآن و پیروانش در میان مردمند، اما گویا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آن ها بریده اند، زیرا گمراهی و هدایت هرگز هماهنگ نشوند، گرچه کنار یکرگیر قرار گیرند...

نهج البلاغه/خطبه 147


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ دوشنبه پنجم اردیبهشت 1390 ] [ 12:44 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۹

پندهای قرآنی/۹

ای انسان! از خواب گرانت برخیز، و به هوش آی، و امروز عمل کن و پیش از رسیدن اجل، از فرصت استفاده نما و از آن درست کن خانه ای که برهنه می آیی و برهنه از آن کوچ می کنی، چنان که خداوند متعال (در آیه ۹۴ انعام) می فرماید: « و همه شما تنها، به سوی ما بازگشت می کنید، همان گونه که روز اول شما را آفریدیم.»

ارشاد القلوب/ج۱/ص ۱۳۷


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ یکشنبه بیست و هشتم فروردین 1390 ] [ 22:46 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۸

پندهای قرآنی/۸

علامه حسن زاده آملی: دو تا طلبه آمدند پیش من. یکی گفت: آقا من دارم دیوان شعر حفظ می کنم و یک مقداری را هم حفظ کرده ام. به او گفتم: برو قرآن حفظ کن، حفظ کردن دیوان چه فایده ای دارد؟ گفت: چشم.

داستان های عارفانه در آثار علامه حسن زاده/ص۷۹

 


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ دوشنبه شانزدهم اسفند 1389 ] [ 17:2 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/۷

پندهای قرآنی/۷

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: آگاه باشید! کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد، و بدون قرآن، بی نیاز نخواهد بود، پس درمان خود را از قرآن بخواهید، و در سختی ها از قرآن یاری بطلبید، که در قرآن درمان بزرگترین بیماری ها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.

نهج البلاغه/خطبه ۱۷۶


موضوعات مرتبط: پندهای قرآنی

[ شنبه شانزدهم بهمن 1389 ] [ 11:22 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

پندهای قرآنی/پند ۶

پندهای قرآنی

پند ۶

استاد شهید مطهری : همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم.

ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

احادیث قرآنی/۳۲

حضرت فاطمه سلام الله علیها:

قَارِئیُ الحَدیدِ وَ اِذَا وَقَعَت، وَالرَّحمنِ یُدعَیٰ فِی السَّمَاوَاتِ وَالاَرضِ ساکِنُ الفِردَوس:

تلاوت کننده سوره های حدید و واقعه و الرّحمن در آسمان ها و زمین، اهل بهشت فردوس خوانده می شوند.

فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)/ص۱۹۷  


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ جمعه بیست و هشتم مرداد 1390 ] [ 18:1 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۳۱

احادیث قرآنی/۳۱

امام صادق علیه السلام فرمود:

مَن قَرَأَ القُرءَانَ فِی المُصحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَن وَالِدَیهِ وَ اِن کَانَا کَافِرینِ:

هرکس قرآن را از روی آن بخواند از بینایی خود بهره مند می شود و موجب کاهش عذاب پدر و مادرش می شود، هر چند کافر باشند.

اصول کافی/ج۴/ص۵۶۴


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ چهارشنبه بیست و ششم مرداد 1390 ] [ 11:48 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۳۰

احادیث قرآنی/۳۰

امیر المؤمنین علی علیه السلام:

اَفضَلُ الذِّکرِ القُرءَانُ، بِهِ تُشرَحُ الصُّدُورِ وَ تَستَنیرُ السَّرَائِرُ:

برترین ذکرها قرآن است، که به وسیله ی آن سینه ها گشوده شود، درون ها روشنی گیرد.

غررالحکم/ح۸۱۲۹


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ سه شنبه بیست و پنجم مرداد 1390 ] [ 13:3 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۹

احادیث قرآنی/۲۹

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم:

اِقرَءُوا القُرءَانَ بِأَلحَانِ العَرَبِ وَ اَصوَاتِهَا، وَ اِیَّاکُم وَلُحُونِ اَهلِ الفِسقِ وَ اَهلِ الکَبَائِرِ:

قرآن را با الحان و آواهای عربی بخوانید، و از لحن های بدکاران و اهل گناهان کبیره دوری کنید.

اصول کافی/ج۴/ص۵۶۸


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ دوشنبه بیست و چهارم مرداد 1390 ] [ 12:1 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۸

احادیث قرآنی/۲۸

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم:

اِنَّ اَحَقَّ النَّاسِ بِالتَخَشُّعِ فِی السِّرِّ وَ العَلانِيَةَ لَحامِلُ القُرآنِ، وَ اَنَّ اَحَقَّ النَّاسِ فِی السِّرِّ وَ العَلانِيَةَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ لَحَامِلُ القُرآنِ:

همانا سزاوارترین مردم به ترس از خدا در نهان و آشکارا حامل قرآن است، و سزاوارترین مردم در نهان و آشکارا برای نماز و روزه حامل قرآن است.

اصول کافی/ج۴/ص۵۴۶


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ شنبه بیست و دوم مرداد 1390 ] [ 12:22 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۷

احادیث قرآنی/۲۷

امیر المؤمنین علی علیه السلام:

اَهلُ القُرءَانِ اَهلُ اللهِ وَ خاصَّتُهُ:

اهل قرآن، اهل خدا و خاصّان درگاه اویند.

غررالحکم و دررالکلم/ح۸۱۲۵


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ جمعه بیست و یکم مرداد 1390 ] [ 18:4 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۶

احادیث قرآنی/۲۶

امام صادق علیه السلام فرمود:

اَلقُرءَانُ عَهدُ اللهِ اِلَیٰ خَلقِهِ، فَقَد یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن یَنظُرَ فی عَهدِهِ وَ اَن یَقرَأ مِنهُ فی کُلِّ  یَومٍ خَمسینَ آيَةً :

قرآن پیمان خدا با آفریدگان است. پس سزاوار است هر انسان مؤمنی به پیمانش بنگرد و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند.

اصول کافی/ج۴/ص۵۵۶


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ جمعه بیست و یکم مرداد 1390 ] [ 11:0 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۵

احادیث قرآنی/۲۵

امیر المؤمنین علی علیه السلام:

اَحسِنُوا تِلاوَةِ القُرءَانِ فَاِنَّهُ اَنفَعُ القِصَصِ، وَاستَشفَعُوا بِهِ فَاِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدورِ:

نیکو کنید تلاوت قرآن را که آن سودمند ترین داستان هاست، و بدان شفا جویید که آن شفای سینه هاست.

غررالحکم و دررالکلم/ح۸۱۲۷


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ جمعه بیست و یکم مرداد 1390 ] [ 10:54 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۴

احادیث قرآنی/۲۴

امیر المؤمنین علی علیه السلام:

لِیَکُن سَمیرُکَ القُرءَان:

باید داستان سرای شب تو قرآن باشد.

غررالحکم و دررالکلم/ح۸۱۴۴


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ پنجشنبه بیستم مرداد 1390 ] [ 10:53 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۳

احادیث قرآنی/۲۳

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم:

اَلقُرءَانُ غِنیً لا فَقرَ بَعدَهُ وَ لا غِنیً دُونَهُ:

قرآن بی نیازی می آورد که بعد از آن، فقری به همراه ندارد، و غیر از آن (قرآن) بی نیازی وجود ندارد.

نهج الفصاحه/ح۲۷۲۳


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ پنجشنبه بیستم مرداد 1390 ] [ 10:43 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۲

احادیث قرآنی/۲۲

حضرت فاطمه سلام الله علیها:

حُبِّب اِلَیَّ مِن دُنیاکُم ثَلاثٌ : تَلاوَةُ کِتَابِ اللهِ وَ النَّظَرُ فی وَجهِ رَسُولِ اللهِ وَ الاِنفَاقُ فی سبیلِ اللهِ:

از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت کتاب خدا (قرآن) و نگاه به چهره ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا.

فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)/ص 197


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390 ] [ 11:48 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۱

احادیث قرآنی/۲۱

امیر المؤمنین علی علیه السلام:

مَا جَالَسَ اَحَدٌ هذَا القُرءَانَ اِلَّا قامَ بِزیادةٍ اَو نُقصَانٍ، زیادةٍ فی هُدیً اَو نُقصَانٍ فی عَمیً:

هیچ کس همنشین قرآن نگردد مگر اینکه با فزونی یا کاستی برخیزد، فزونی در هدایت، یا کاستی در گمراهی.

غرر الحکم و دررالکلم/ح8152


موضوعات مرتبط: احادیث قرآنی

[ چهارشنبه نوزدهم مرداد 1390 ] [ 11:46 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احادیث قرآنی/۲۰

ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

نامهاى قرآن‏

طبق نوشته برخى از علماء و مفسرین حدود پنجاه اسم براى قرآن در ضمن آیات ذکر گردیده که از جمله آنها است:

 (1) قرآن- إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَقُصُّ عَلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ.(2) فرقان- تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ.

 (3) کتاب- الم ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ. (4) ذکر- إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ.

 (5) حدیث- اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ. (6) تنزیل- تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ.

 (7) موعظه- قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ.(8) تذکرة- وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ.

 (9) ذکرى- وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ.(10) حکم- وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا.

 (11) حکمة- وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلى‏ فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ.(12) حکیم- یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ.

 (13) مهیمن- مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً. (14) شفاء- وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ.

 (15) هدى- وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى‏ آمَنَّا بِهِ.(16) صراط مستقیم- اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ.

 (17) نور- وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ.(18) حبل- وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً.

 (19) رحمة- وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ.(20) روح- وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا.

 (21) قصص- نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ.(22) حق- وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ.

 (23) بیان- هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ (24) تبیان- وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ.(25) بصائر- هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ.

 (26) فصل- إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ.(27) مبارک- وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ.

 (28) نجوم- فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ. (29) مجید- وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ.

 (30) عزیز- وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ.(31) کریم- إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ.                       

 (32) عظیم- وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ.(33) بشیر و نذیر- بَشِیراً وَ نَذِیراً فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ.

 (34) قیم- وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً قَیِّماً.(35) نعمة- وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ.

 (36) مبین- تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ.(37) على- إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ.

که مفاد این آیات بمرتبة جمعى قرآن و سپس تنزیل و تفصیل و تفریق آن اشاره دارند لیکن بعضى از مفسرین معتقدند که بیشتر این اسامى القاب و اوصاف قرآن است نه علم براى آن.

قرآن شامل 114 سوره میباشد که 86 سوره آن در مکه و 28سوره‏اش در مدینه نازل گشته است.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

صراط و ميزان اعمال

كتاب: اعتقاد ما صفحه 66

نويسنده: آية الله مكارم شيرازى

صراط همان پلى است كه بر روى جهنم كشيده شده و همگان بايد از روى آن عبور كنند، آرى راه بهشت از روى جهنم مى‏گذرد!

«و ان منكم الا واردها كان على ربك حتما مقضيا×ثم ننجى الذين اتقوا و نذر الظالمين فيها جثيا، همه شما (بدون استثنا) وارد جهنم مى‏شويد، اين امرى ست‏حتمى و قطعى بر پروردگارت، سپس آنها را كه تقوا پيشه كرده‏اند از آن رهايى مى‏بخشيم و ظالمان را، در حالى كه به زانو در آمده‏اند در آن رها مى‏سازيم». (1)

عبور از اين گذرگاه صعب العبور خطرناك بستگى به چگونگى اعمال انسانها دارد چنان كه در حديث معروفى مى‏خوانيم: منهم من يمر مثل البرق، و منهم من يمر مثل عدو الفرس، و منهم من يمر حبوا، و منهم من يمر مشيا، و منهم من يمر متعلقا، قد تاخذ النار منه شيئا و تترك شيئا، بعضى مانند برق از آن مى‏گذرند و بعضى همچون اسب تيز رو، بعضى با دست و زانو، بعضى همچون پيادگان و بعضى به آن آويزان مى‏شوند (و مى‏گذرند!) گاه آتش دوزخ از آنها چيزى را مى‏گيرد و چيزى را رها مى‏كند!» (2)

اما «ميزان» چنانكه از نامش پيداست وسيله‏اى است‏براى سنجش اعمال انسانها، آرى در آن روز همه اعمال ما را مى‏سنجند و ارزش و وزن هر يك را آشكار مى‏كنند:

«و نضع الموازين القسط ليوم القيمة فلا تظلم نفس شيئا و ان كان مثقال حبة من خردل اتينا بها و كفى بنا حاسبين، ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت‏بر پا مى‏كنيم، و به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏شود، حتى اگر به مقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) داشته باشد ما آن را حاضر مى‏كنيم و (جزايش را به او مى‏دهيم) و كافى است كه حساب كننده باشيم!». (3)

«فاما من ثقلت موازينه فهو فى عيشة راضية×و اما من خفت موازينه فامه هاوية، اما كسى كه در آن روز، ترازوهاى اعمالش سنگين است، در يك زندگى رضايتبخش خواهد بود، و كسى كه ترازوهايش سبك است جايگاهش دوزخ است!» (4)

آرى عقيده ما اين است كه نجات و رستگارى در آن جهان بستگى به اعمال انسانها دارد، نه آرزوها و پندارها، هر كس در گرو اعمال خويش است و بدون پاكى و تقوا كسى راه به جايى نمى‏برد: «كل نفس بما كسبت رهينة، هر انسانى در گرو اعمال خويش است». (5)

اين شرح كوتاهى بود از چگونگى «صراط» و «ميزان» هر چند جزئيات آن براى ما معلوم نيست و همان گونه كه قبلا نيز گفته‏ايم چون سراى آخرت عالمى است‏بسيار برتر از جهانى كه در آن زندگى مى‏كنيم، درك همه مفاهيم آن براى ما زندانيان دنياى مادى مشكل يا غير ممكن است.

 

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

فرشتگانی که نامشان در قرآن آمده است

1- جبرئیل یا روح الامین که هر دو آمده است.

2- مارُوت

3- هاروت

4- میکال

5- مالِک


موضوعات مرتبط: فرشتگانی که نامشان در قرآن آمده است

[ یکشنبه بیست و سوم اسفند 1388 ] [ 23:45 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

احکام مد و قصر

بنابر آنچه صاحب کتاب «النشر فی القراءات العشر-ج1-ص315» آورده است، شخصی نزد ابن مسعود از صحابه معروف رسول اکرم صلّی الله علیه و آله به تلاوت قرآن مشغول بود. زمانی که به آیه شریفه «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَرآءِ وَ المَساکینِ...» رسید، کلمه «لِلفُقَراء» را بدون مد خواند. ابن مسعود گفت: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله این چنین برای من قرائت نکردند. بلکه ایشان چنین خواندند: «اِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلفُقَرآءِ وَ المَساکینِ...» (و الف للفقرآء را با مد خواند).

تعریف مد

کلمه «مد» در لغت به معنای «افزودن – افزونی» آمده است.

معنای اصطلاحی «مد» عبارتست از :

«کشش و امتداد صوت در حروف مد»


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن

[ دوشنبه ششم اردیبهشت 1389 ] [ 10:33 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احکام غنّة

احکام غنّة

کلمه «غنّة» به دو صورت مطرح شده است:

1-   در باب صفات، به عنوان صفت ویژه ی «ن – م».

2-   در احکام «ن» و «م» ساکنه، به عنوان حکم غنّه در مواردی خاص.

تفاوتشان در این است که «صفت غنّه» به صورت همیشگی و در حالات اعم از سکون و حرکت در «ن – م» وجود دارد . اما «حکم غنّه» تحت شرایطی خاص پیش می آید و به میزان 2 حرکت نیز امتداد می یابد.

تعریف غنّة

« غنّة صوتی است که از خیشوم (فضای بینی) خارج می شود»


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن
ادامه مطلب

[ دوشنبه هفدهم اسفند 1388 ] [ 10:42 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احکام میم ساکنه

احکام میم ساکنه

«م» ساکنه در مجاورت حروف 28گانه به یکی از این 3 حالت خوانده می شود:

1- ادغام    2- اخفاء    3- اظهار

 

1-   ادغام

میم ساکنه فقط ادغام «متماثلین» دارد. یعنی تنها در «م» ادغام می شود.

تلفظ میم مشدّد حاصله ، با «غنّه» همراه است؛ چرا که لب ها روی هم منطبق و بسته اند فلذا تمامی صوت از خیشوم خارج می شود. صدای میم مشدّد ، باید به اندازه «دو حرکت» امتداد یابد. مثال:

اِن کُنتُم مُؤمِنینَ – وَلَهُم ما یَشتَهُونَ – کُنتُم مَرضیٰ – یُمَتِّعکُم مَتاعاً

 


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن
ادامه مطلب

[ یکشنبه شانزدهم اسفند 1388 ] [ 10:16 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

احکام نون ساکنه و تنوین

احکام نون ساکنه و تنوین

حرف «ن» یکی از پر مصرف ترین و کاربردی ترین حرف در زبان عرب است.

مقصود از «نون» ساکنه آن است که در وسط و آخر کلام می آید و در وصل و وقف نوشته می شود. مانند : لَانفَضُّوا – مِنهُم – ءَامِن

«تنوین» نون ساکنه ایست که در آخر کلمه خوانده شده ولی نوشته نمی شود. در میان کلام تلفظ می شود اما در حالت وقف حذف می گردد. مانند : کِتاباً – کِتابٍ – کِتابٌ

«ن» ساکنه در مجاورت با هر یک از حروف الفبا که پس از آن واقع شوند، یکی از چهار حکم زیر را پیدا می کند :

1-   اظهار 2- ادغام 3- اِقلاب 4- اخفاء

نزد «حروف حلقی» اظهار ، و در حروف «یَرمَلون» ادغام می شود. نزد «ب» اقلاب (به میم) و نزد بقیه حروف اخفاء می گردد.


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن
ادامه مطلب

[ دوشنبه دهم اسفند 1388 ] [ 10:10 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

ادغام

ادغام

کلمه ادغام در لغت به معنای «اِدخال – داخل نمودن» و در تجوید عبارتست از :

«حذف حرف ساکن و مشدّد نمودن حرف بعدی»

شرط مهم ادغام ، ساکن بودن حرف اول است و اگر در مواردی ، حرف متحرک ادغام شود، در واقع اول ساکن شده و آنگاه در حرف بعدی ادغام می گردد.

در ادغام ، به نظر می رسد حرف اول در حرف دوم ناپدید و موجب فشرده شدن حرف دوم شده است. مانند : «مِن نارٍ» که اگر نون ساکنه را حذف و به جای آن ، نون «نار» را مشدّد بخوانیم ، گویند «عمل ادغام انجام شده است».

مِن نارٍ  ----------  مِنّارٍ

لذا ادغام همیشه موجب بروز تشدید می گردد.

فایده ادغام سهولت در کلام است.


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن
ادامه مطلب

[ چهارشنبه پنجم اسفند 1388 ] [ 19:39 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تفخیم و ترقیق «ر»

تفخیم و ترقیق «ر»

 

اصل در «ر» تفخیم است و تحت شرایطی ترقیق می شود.

 

احکام تفخیم «ر»

1-     «ر» مفتوح و مضموم . مانند : رَسُولٌ – فِرَاراً – رُقُودٌ – خَبِیرٌ – غُرُوراً

2-   «ر» ساکنِ ماقبل مفتوح و مضموم . مانند: اَربیٰ – قُربیٰ – اَلقَمَر – اَلزُّبر

3-   «ر» ساکنِ ماقبل ساکنِ ماقبل مفتوح و مضموم. مانند : وَالفَجر – وَالوَتر – بِکُمُ الیُسر – بِکُمُ العُسر

4-    «ر» ساکنِ ماقبل الف و  واو مدی. مانند: نار – اَلقَرار – نُور – اَلغُرُور

5-    «ر» ساکنِ ماقبل همزه وصل(الف وصل). مانند: رَبِّ ارجِعُونِ – اِنِ ارتَبتُم

6-    «ر» ساکنِ مابعد حرف استعلاء (بشرطی که در یک کلمه باشند) . مانند: فِرقَةٍ– اِرصاداً-قِرطاسٍ


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن
ادامه مطلب

[ سه شنبه چهارم اسفند 1388 ] [ 20:30 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تلغیظ و ترقیق «ل»

تلغیظ و ترقیق «ل»

 

اصل ، در «ل» ترقیق است و فقط تحت شرایطی «تلغیظ» می شود.

 

تغلیظ «ل» : لام لفظ جلاله (لام کلمه الله) در صورتی که حرکت ماقبل آن، «فتحه» یا «ضمّه» باشد ، تغلیظ می شود. مانند :

اَللهُ – اِنَّ اللهَ – یَعلَمُ اللهُ – یَدُ اللهِ

 

ترقیق «ل» :

1- اگر حرکت ماقبل لام لفظ جلاله «کسره» باشد ، «ل» ترقیق می شود. مانند :

بِسمِ اللهِ – اَلحَمدُ لِلّهِ – بِاللهِ – رَسُولِ اللهِ

 

2- حرف «ل» در سایر کلمات قرآن ، بلااستثناء ترقیق می شود. مانند :

خَلَقَ – ظَلَمَ – اَلظُّلُماتِ – صَلصالٍ

 

منبع:کتاب حلیة القرآن نوشته سید محسن موسوی بلده


موضوعات مرتبط: آموزش تجوید قرآن

[ دوشنبه سوم اسفند 1388 ] [ 8:44 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تفخیم و ترقیق الف مدی

تفخیم و ترقیق الف مدی

الف مدی کلاً به 2 صورت تلفظ می شود: فتح – اِمالَة

 

1- فتح

به تلفظ معمولی و متداول الف مدی گفته می شود. در این تلفظ الف مدی نوع کشیده فتحه ی معمولی است.

تفخیم و ترقیق الف مدی

تلفظ الف مدی در نوع فتح ، تابع حرف ماقبل آن است. اگر حرف پایه الف مدی مفخّم باشد اعم از حروف استعلاء و غیر آن ها الف هم تفخیم می شود و اگر مرقّق باشد ، الف نیز به تبعیت آن ترقیق می گردد. مانند :

صادِقاً – سامِراً – ضامِرٍ – دافِعٍ – طالُوتُ – جالُوتُ – ظاهِرینَ – ذاکِرینَ

 

باید به این نکته توجه داشت که این امر منحصر به الف مدی نیست. اصولاً حروف و حرکات آن ها ، در تفخیم و ترقیق با یکدیگر هماهنگ هستند. یعنی اگر حرفی مفخم باشد، فتحه یا ضمّه آن نیز تفخیم می شود و طبعاً نوع کشیده آنها (الف و واو مدی) نیز تفخیم میگردد. همین طور اگر حرفی مرقق باشد حرکت آن نیز اعم از کوتاه یا کشیده ترقیق می گردد.

خَلَقَ – صُرِفَت – ظُلِمُوا – غَرَبَت

 

2- امالة

در لغت به معنای «میل دادن-مایل کردن» و در اصطلاح تجویدی عبارتست از :

«میل دادن الف مدی به سوی یاء مدی»

 


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

تاریخ قرآن/۱۳

فَترَت وحی: گفته اند که چون پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله از حرا بازگشت، پس از نخستین وحی، تا چندی این وحی منقطع گشت؛ مدتی که آن را از سه روز تا سه سال گفته اند، وحی منقطع شده بود...

اما چرا بلافاصله، پس از اولین وحی، دوران فترت و قطع وحی پیش آمد؟ بدان جهت بود که نگرانی پیامبر صلّی الله علیه و آله از میان برود و شوقش افزون گردد و اُنسش بیشتر شود و آماده تر باشد تا وحی را دریافت کند.

رجوع به تارخ قرآن(رامیار)/ص۷۲


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ یکشنبه سیزدهم شهریور 1390 ] [ 17:48 ] [ سید سجاد ادیانی ]

1 نظر

تاریخ قرآن/۱۱

تاریخ قرآن/۱۱

برخی حکمت های نزول تدریجی آیات:

تناسب با حوادث و مقتضیات زمان، تثبیت قلب و دلگرمی پیامبر صلّی الله علیه و آله،  ایجاد فرصت برای حفظ قرآن توسط صحابه، آمادگی برای پذیرش احکام و قوانین اسلام، ایجاد فرصت برای تفکر و تأمل در آیات قرآن، ایجاد فاصله زمانی برای عمل به منسوخ قبل از نزول ناسخ، نزول آیات مطابق با پرسش مردم

تاریخ قرآن کریم/ص47


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ شنبه هفدهم اردیبهشت 1390 ] [ 18:37 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۱۰

تاریخ قرآن/۱۰

آیه عبارت از بخشی از حروف، کلمات یا جملاتی است که از طریق نقل و روایت، حدود آن ها مشخص شده باشد.

هرچند حدود آیات، توقیفی هستند، به دلیل این که پیامبر صلّی الله علیه و آله گاهی دو آیه مربوط به هم را با هم می خواندند، بعضی از روات آن دو آیه را یک آیه فرض کرده اند، لذا در مورد برخی آیات اختلاف نظر وجود دارد.

تاریخ قرآن کریم/ص62


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ پنجشنبه هشتم اردیبهشت 1390 ] [ 17:23 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۹

تاریخ قرآن/۹

کسی که وحی الهی را به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله می رساند و واسطه وحی خدا بود، فرشته ای است که «جبرئیل» نام دارد. او مکلّف به ابلاغ وحی به رسول خدا بود. او یکی از چهار فرشته مقرّب است که عبارتند از : جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل و هر یک وظیفه ای خاص دارند. مفسّران اسلامی جبرئیل رل به معنی «عبدالله» می گیرند. القاب جبرئیل در قرآن عبارتند از : رسول کریم، روح الامین، روح، رسول ربّ، روح القدس.

رجوع به تاریخ قرآن(رامیار)/ص 57و58


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ شنبه سوم اردیبهشت 1390 ] [ 12:4 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۷

تاریخ قرآن/۷

مرحوم طبرسی به نقل از ابن عباس می نویسد: خداوند متعال قرآن را یکباره در شب قدر از لوح محفوظ به آسمان دنیا نازل کرد، و سپس جبرائیل آن را قسمت به قسمت، به صورت پنج یا ده آیه و یا کمتر بیشتر و حتی به صورت یک آیه، در مدّتی حدود بیست و سه سال از جانب خدا بر پیامبر صلّی الله علیه و آله نازل گردانید.

مجمع البیان/ج۱۰/ص۵۱۸

 


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ شنبه بیست و هشتم اسفند 1389 ] [ 9:18 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۶

تاریخ قرآن/۶

رسول خدا صلّی الله علیه وآله به روز دوشنبه در هفدهم رمضان و یا ۲۷ رجب (۱۲ سال پیش از هجرت، مطابق ششم آگوست و یا اول فوریه سال ۶۱۰ میلادی) به هنگامی که چهل سال و شش ماه و هشت روز قمری، سی و نه سال و سه ماه و هشت روز شمسی، از عمر شریفش می گذشت مبعوث شد.

تاریخ قرآن (رامیار)/ص۴۹


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ چهارشنبه ششم بهمن 1389 ] [ 21:29 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۵

تاریخ قرآن/۵

رابطه غیبی و نهانی میان خداوند و برگزیدگان او وحی نام دارد، که این رابطه به سه صورت برقرار می شود:

۱-  القاء معنی و مقصود بر قلب پیامبر بدون واسطه فرشته وحی

۲-  سخن گفتن با پیامبر از پس پرده، چنان که خداوند از وراء شجره، با موسی (ع) سخن گفت

۳-  القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند به یکی از انبیاء ابلاغ نماید.

تاریخ قرآن (حجتی)/ص۳۱ 


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ جمعه هفدهم دی 1389 ] [ 11:27 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۴

تاریخ قرآن/۴

نوشت افزارهای معمول برای نگارش وحی:

قِرطاس (کاغذ)- قلم – مداد (مرکّب) – صُحف (برگ هایی از کاغذ) – سجّل – رَقّ (پوست نازک) – عُسُب (چوبه نخل) – لِخاف (سنگ های سفید نازک) – اَکتاف (استخوان شانه حیوان) – اَقتاب ( چوبهایی که بر شتران نهاده تا بر آن ها سوار شوند) – رِقاع (برگ کاغذ یا درخت ...) – حریر (پارچه ابریشم).

رجوع به تاریخ قرآن(حجتی)/ص ۲۱۳تا ۲۱۵


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ شنبه بیست و هفتم آذر 1389 ] [ 13:40 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۳

تاریخ قرآن/۳

آنان که دست اندر کاران نگارش قرآن بوده اند به «کُتّاب وحی» نامبردار گشتند که شمار این نویسندگان وحی، به ۴۳ و یا ۴۵ نفر بالغ می گردد. ولی براساس روایات، آن که بیش از همه به نگارش وحی، موفق بود، در مرحله اول علی بن ابیطالب (ع) و سپس زید بن ثابت می باشند.

رجوع به تاریخ قرآن(حجتی)/ص ۲۰۱ تا ۲۱۱

 


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ پنجشنبه ششم آبان 1389 ] [ 16:7 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۲

تاریخ قرآن/۲

ابوالاسود دوئلی نخستین فردی بود که اِعراب و نشانه های حرکات را در کلمات قرآن وضع کرد. او نویسنده ای را از میان سی نفر نویسنده انتخاب کرد و به وی گفت: وقتی دیدی لب هایم را در مورد حرفی گشوده و بالا بردم، یک نقطه روی آن حرف قرار ده (فتحه). هرگاه درباره حرفی لب هایم را پایین آوردم، نقطه ای زیر آن بگذار (کسره). و اگر لب هایم را در مورد حرفی جمع نمودم یک نقطه در وسط بنویس (ضمّه)، و در صورتی که همراه با این حرکات، حرفی را با غُنّه (صدای تو دماغی) ادا کردم، دو نقطه در همان موضع بگذار (تنوین).

هزار و یک حکایت قرآنی/ص ۴۱۸ و ۴۱۹


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن

[ چهارشنبه بیست و هشتم مهر 1389 ] [ 15:54 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

تاریخ قرآن/۱

تاریخ قرآن/۱

 

حارث بن هشام از پیامبر گرامی (ص) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل می شود؟

فرمود:

۱- گاه صدائی همانند جَرَس به گوش من می رسید و وحی که بدین صورت بر من نازل می شد، سخت بر من گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع می شد و آنچه را جبرئیل می گفت فرا می گرفتم.

۲- و گاهی جبرئیل به صورت مردی بر من فرود می آمد، و سپس با من سخن می گفت و من گفته های او را از حفظ و از بر می کردم.

تاریخ قرآن (حجتی)/ص۳۳ و ۳۴


موضوعات مرتبط: تاریخ قرآن


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

قرآن و مسيحيت/ منشا بعضى خرافات در مسيحيت

 

قرآن كريم منكر اين است كه مسيح ع اين آراء و عقايد (خرافى) رابه‏مسيحيان القاء نموده و آن را در بينشان ترويج كرده باشد، بلكه مسيحيان در اين عقايد دينى ازرؤساى خودتقليد كرده و هنوز هم مى‏كنند و بطور تعبد و كوركورانه تسليم دستورات ايشانند ورؤسا هم اين عقائد را از بت‏پرستان قديم‏گرفته بودند، همچنانكه قرآن كريم فرمود: و قالت‏اليهود عزيزابن الله و قالت النصارى المسيح ابن الله، ذلك قولهم‏بافواههم، يضاهون‏قول الذين كفروا من قبل، قاتلهم الله انى يؤفكون، اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابامن دون الله‏و المسيح ابن مريم، و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه‏عما يشركون... (1).

و منظور از اين كفارى كه مى‏فرمايد يهود و نصارا از ايشان‏الگو گرفتند، نمى‏تواند عرب‏جاهليت و بت‏پرستى ايشان باشد كه معتقد بودند ملائكه دختران خدايند، براى اينكه اعتقاد يهود و نصارا به اينكه خدا فرزند دارد از نظر تاريخ قديم‏تراز ايامى است كه با عرب جاهليت‏تماس پيدا نموده،


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت

[ سه شنبه بیست و چهارم آذر 1388 ] [ 13:46 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/مسيح شفيع نزد خداوند، نه خونبهاى گنهكاران

قرآن و مسيحيت/مسيح شفيع نزد خداوند، نه خونبهاى گنهكاران

 

نصارا معتقدند كه مسيح با خون پر بهاى خود جرائم ايشان را عوض‏داده و به همين‏جهت لقبفادىبه آن جناب داده، گفته‏اند: بعد از آنكه آدم نافرمانى خدا كردو از شجره‏ممنوعه در بهشت‏خورد، خطاكار شد و اين خطاكارى او به ارث در همه فرزندانش بماند، درنتيجه ذريه او مادام‏كه توالد و تناسل كنند، خطاكار مى‏زايند و جزاى خطيئه هم عقاب درآخرت و هلاك ابدى است كه‏خلاصى و فرار از آن ممكن نيست با اينكه خداى تعالى رحيم‏و عادل است.

و لذا اشكالى لا ينحل در اينجا پيدا شد و آن اين است كه‏اگر آدم و ذريه او را به جرم‏خطاهايش عقاب كند، با رحمتش منافات دارد، چون همين رحمتش او را واداشت كه‏ايشان راخلق كند و اگر ايشان را بيامرزد با عدالتش منافات دارد (چون در اين صورت خوب و بد را به يك‏چوب رانده) وعدالت اقتضاى آن ندارد، بلكه اقتضا مى‏كند بين آن دو را فرق بگذارد، مجرم‏خطاكار را به جرم و خطايش عقاب، و نيكوكار مطيع را به پاداش نيكى‏ها و اطاعتش ثواب‏دهد، البته اين نظريه بيشتر كشيش‏ها است و گرنه بعضى‏هاچون كشيش (مار اسحق) هستندكه تخلف در مجازات مجرم و خطاكار را جائز مى‏دانند و به عبارت‏ديگر مى‏گويند خلف وعده‏جائز نيست، ولى خلف وعيد و تهديد جائز است.

اين اشكال از اول خلقت تا زمان عيسى ع لا ينحل مانده بود، تا آنكه خداوندآن را به بركت مسيح حل كرد، به اين نحو كه مسيح كه فرزند خدا و خود خدا بود، در رحم‏يكى ازذريه‏هاى آدم يعنى مريم بتول حلول كرد و از او متولد شد، همانطور كه يك انسان از انسان ديگر متولد مى‏شود و از اين نظر يك انسان تمام عياربود، چون از انسانى متولد شده بود، ولى از نظر ديگر يك معبود كامل بود، براى اينكه فرزند الله بود و معلوم‏است كه پسر الله همان‏الله تعالى است و از همه گناهان و خطايا معصوم است.

 


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت
ادامه مطلب

[ دوشنبه بیست و سوم آذر 1388 ] [ 22:50 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/ تثليث مسيحيت و قرآن

قرآن و مسيحيت/ تثليث مسيحيت و قرآن

 

احتجاج قرآن بر ضد مذهب تثليث

قرآن وقتى وارد در احتجاج‏عليه تثليث مسيحيت مى‏شود، آن را از دو طريق ردمى‏كند.

اول - از طريق بيان عمومى‏، يعنى بيان اين معنا كه بطوركلى فرزند داشتن بر خداى‏تعالى محال است و فى نفسه امرى است‏ناممكن، چه اينكه فرزند فرضى، عيسى باشد يا عزيرو يا هر كس ديگر.

دوم - از طريق بيان خصوصى و مربوط به شخص عيسى بن مريم‏و اينكه آن جناب نه‏پسر خدا بود و نه اله معبود، بلكه بنده‏اى بود براى خدا و مخلوقى بود از آفريده‏هاى او.


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت
ادامه مطلب

[ دوشنبه بیست و سوم آذر 1388 ] [ 20:10 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/ - مقام حضرت عيسى عليه السلام در درگاه خداوند سبحان

قرآن و مسيحيت/ - مقام حضرت عيسى عليه السلام در درگاه خداوند سبحان

 

عيسى‏ع بنده خدا - پيامبر خدا - (1) و رسول به سوى بنى اسرائيل (2) و يكى از پيامبران اولى العزم و صاحب شريعت بوده و كتابى به نام انجيل داشت (3)، خداى تعالى نام او رامسيح عيسى نهاد (4) وكلمة‏اللهوروحى از خداخواند (5)، و داراى مقام‏امامت (6) و از گواهان‏اعمال (7)، و بشارت دهندگان به آمدن‏پيامبر اسلام بود (8)، وجيه و آبرومند در دنيا و آخرت و، و از اجتباء شدگان‏و از صالحان بود (11)، مبارك بود هر جاكه باشد، زكى و مهذب بود، آيتى بود براى مردم و رحمتى از خدا بود واحسانگرى به مادرش، و از زمره كسانى بود كه خداى تعالى به ايشان سلام كرد (12) و از كسانى بود كه خدا كتاب‏و حكمتش آموخت. (13)

------------------------------

(1) سوره مريم، آيه 30.

(2) سوره آل عمران، آيه 49.

(3) سوره احزاب، آيه 7، سوره شورا، آيه 13، سوره مائده، آيه 46.

(4) سوره آل عمران، آيه 45.

(5) سوره نساء، آيه 171.

(6) سوره احزاب آيه 7.

(7) سوره نساء، آيه 159، سوره مائده، آيه 117.

(8) سوره صف، آيه 6.

(9) سوره آل عمران، آيه 45.

(10) سوره آل عمران، آيه 33.

(11) سوره انعام، آيه 85 - 87.

(12) سوره مريم، آيه 19 - 33.

(13) سوره آل عمران، آيه 48.

 

اينها كه گفته شد بيست و دو خصيصه از مقامات ولايت بود وتمامى اوصافى كه خداى‏تعالى اين پيامبر بزرگوارش را بدان ستوده و رفعت قدر داده، در آن خلاصه مى‏شودو اين بيست‏و دو صفت دو قسم است: بعضى از آنها اكتسابى است، مانند رسيدن به مقام بندگى و مقام قرب‏و صلاح وبعضى‏ها موهبتى و اختصاصى است كه ما هر يك از اين صفات را در موضع مناسبش‏در اين كتاب به مقدارى كه فهممان‏يارى مى‏كرد شرح داديم و خواننده مى‏تواند به مظان آن‏مراجعه نمايد.

 

منبع:

علامه سيد محمد حسين طباطبايى ترجمه الميزان ج 3 صفحه 444


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت

[ یکشنبه بیست و دوم آذر 1388 ] [ 18:2 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/ داستان عيسى و مادرش(ع) در قرآن چگونه است

قرآن و مسيحيت/  داستان عيسى و مادرش(ع) در قرآن چگونه است

 

مادر مسيح نامش مريم دختران عمران بود، مادر مريم به‏وى حامله شد و نذر كرد فرزنددر شكم خود را، بعد از زائيدن محرر كند يعنى خادم مسجد كند، و او در حالى‏اين نذر رامى‏كرد كه مى‏پنداشت فرزندش پسر خواهد بود ولى وقتى او را زائيد و فهميد كه او دختر است، اندوهناك شدو حسرت خورد و نامش را مريم يعنى خادمه نهاد، پدر مريم قبل از ولادت او ازدنيا رفته بود، بناچار خود او دخترش را در آغوش‏گرفته به مسجد آورد و او را به كاهنان مسجدكه يكى از آنان زكريا بود تحويل داد، كاهنان در باره كفالت مريم با هم‏مشاجره كردند و درآخر به اين معنا رضايت دادند كه در اين باره قرعه بيندازند و چون قرعه انداختند زكريا برنده شدواو عهده‏دار تكفل مريم گشت تا وقتى كه مريم به حد بلوغ رسيد، در آن اوان، زكريا حجابى‏بين مريم و كاهنان برقرار نمود و مريم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود و احدى بجز زكريابر او در نمى‏آمد و هر وقت زكريا بر او در مى‏آمد وداخل محراب او مى‏شد، رزقى نزد اومى‏يافت، روزى از مريم پرسيد: اين رزق از كجا نزد تو مى‏آيد: گفت: از نزدخدا و خدا به‏هر كس بخواهد بدون حساب روزى مى‏دهد و مريم ع صديقه و به صمت‏خدا معصوم‏بود، طاهره بود، اصطفاء شده بود،

محدث و مرتبط با ملائكه بود. ملكى از ملائكه به او گفت كه‏خدا تو را اصطفاء و تطهيركرده، مريم از قانتين بود و يكى از آيات خدا براى همه عالميان بود.

اينها صفاتى‏است براى مريم كه آيات زير بيانگر آن است (1).

بعد از آنكه مريم به حد بلوغ رسيد و در حجاب (محراب) قرارگرفت، خداى تعالى روح‏را (كه يكى از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شكل بشرى‏تمام عيار دربرابر مريم مجسم شد و به او گفت كه فرستاده‏اى است از نزد معبودش، و پروردگارش وى رافرستاده تا به‏اذن او پسرى به وى بدهد، پسرى بدون پدر، و او را بشارت داد به اينكه به زودى ازپسرش معجزات عجيبى ظهور مى‏كندو نيز خبر داد كه خداى تعالى به زودى او را به‏روح القدس تاييد نموده، كتاب و حكمت و تورات و انجيلش مى‏آموزد و به عنوان رسولى به سوى بنى اسرائيل گسيلش مى‏دارد،


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت
ادامه مطلب

[ یکشنبه بیست و دوم آذر 1388 ] [ 18:0 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/عيسى عليه السلام گفته‏ها و واقعيت

قرآن و مسيحيت/عيسى عليه السلام گفته‏ها و واقعيت

 

قرآن كريم خاطرنشان ساخته كه عيسى عبدى بود رسول، واينكه هيچ چيزى جز اين‏ادعا نمى‏كرد و آنچه به وى نسبت مى‏دادند خود او ادعايش را نكرده و با مردم‏جز به رسالت‏خدا سخنى نگفته، همچنانكه قرآن اين معنا را در آيه زير صراحتا از آن جناب نقل كرده‏مى‏فرمايد: و اذ قال الله يا عيسى ابن مريم ء انت قلت للناس اتخذونى‏و امى الهين من دون‏الله؟ قال سبحانك ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق، ان كنت قلته فقد علمته‏تعلم ما فى‏نفسى و لا اعلم ما فى نفسك، انك انت علام الغيوب، ما قلت لهم الا ماامرتنى به: ان اعبدوا الله ربى و ربكم، و كنت عليهم‏شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتنى‏كنت انت الرقيب عليهم و انت على كل شى‏ء شهيد، ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفرلهم‏فانك انت العزيز الحكيم، قال الله هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم (1).

و اين كلام عجيب كه مشتمل‏بر عصاره‏اى از عبوديت و متضمن جامع‏ترين نكات ادب

------------------------------

(1) زمانى كه خداى تعالى مى‏گويد اى عيسى بن‏مريم آيا تو، به مردم گفته‏اى كه اى مردم به جاى‏خدا مرا و مادرم را دو معبود براى خود بگيريد؟ عيسى جواب مى‏دهد! منزهى‏تو اى خدا، مرا نمى‏رسيد كه به‏مردم چيزى را بگويم كه حقم نبود و به فرض هم گفته باشم تو بدان آگاهى، چون تو مى‏دانى آنچه در نفس‏من است و من نمى‏دانم آنچه در نزد تو است، زيرا تو علام الغيوبى، من به مردم نگفتم مگر همان‏دستورهائى‏كه تو، به من دادى و آن اين بود كه اى مردم خداى تعالى پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد، مادام‏هم‏در بين ايشان بودم شاهد رفتارشان بودم، ولى بعد از آنكه مرا گرفتى خودت مراقب وضع آنان بودى و تو برهرچيزى شاهد و ناظرى، حال اگر عذابشان كنى كسى حق اعتراض ندارد، چون بندگان خود را عذاب كرده‏اى‏و اگر بيامرزى‏باز هم اعتراضى نيست، چون تو هم عزيزى و شكست‏ناپذيرى و هم كار به حكمت مى‏كنى، خداى تعالى مى‏فرمايد امروزروزى است كه راستى راستگويان به آنان سود مى‏رساند. سوره مائده، آيه‏116 - 119.


موضوعات مرتبط: قرآن و مسیحیت
ادامه مطلب

[ یکشنبه بیست و دوم آذر 1388 ] [ 17:59 ] [ سید سجاد ادیانی ]

آرشیو نظرات

قرآن و مسيحيت/تقديس حضرت مسيح (ع) از عقايد خرافى

قرآن و مسيحيت/تقديس حضرت مسيح (ع) از عقايد خرافى

 

ما كان لبشران يؤتيه الله الكتاب و الحكم و النبوة ثم يقول للناس كونوا عبادا لي من دون الله و لكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون (79) و لا يامركم‏ان تتخذوا الملائكة و النبيين اربابا ا يامركم بالكفر بعد اذ انتم مسلمون (80)

ترجمه آيات

هيچ بشرى را نسزد كه خداى تعالى كتاب و حكم و نبوتش‏داده باشد آنگاه به مردم بگويد به جاى‏خدا مرا بپرستيد و ليكن چنين كسى اين را مى‏گويد كه اى مردم‏بخاطر اينكه كتاب آسمانى را تعليم‏مى‏دهيد و درس مى‏گيريد ربانى باشيد كه جز خدا به ياد هيچكس ديگر نباشيد (79).


ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

ذکر

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند.

در حالی که اهل دنیا دائم به ذکر دنیا مشغول اند و در لذت های دنیوی غوطه می خورند،اهل ایمان تمام لذت شان از یاد خدا است و در اطاعت خدا غوطه ورند. ذکر از بهترین وسایل برقراری ارتباط با حضرت حق جلّ شأنه می باشد. یاد الهی از نزدیکترین مسیرهای قرب و نزدیکی به پروردگار این عالم است. اوقات اشتغال به ذکر خداوند متعال نیز از شیرین ترین حالتها و لذّتهای بندگان مؤمن است.

ذکر نیز مانند تمام امور مهم شرعی دارای تقسیمات، ضوابط و شرایط خاصی است که رعایت این امور برای بهره بردن صحیح لازم است.

معنای حقیقی ذکر و یاد خدا آن است که انسان در هر موقعیتی که هست در حال اطاعت و بندگی خداوند باشد و خدا را فراموش ننماید. تمام اعمال و آداب بندگی خداوند یاد خدا به معنای وسیع و حقیقی کلمه محسوب می شود و مهم هم این است که انسان در تمام زندگی خود اهل ایمان و بنده خدا باشد. ذکر زبانی هم در صورتی موثر است که به معنای وسیع کلمه انسان ذاکر خدا و بنده واقعی حق تعالی و مطیع او باشد.

آثار ذکر بر روح و روان

یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راه های سیر و سلوک ، ذکر است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حُسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیرباران یاد حق.

ذکرخدا، از یادبردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی ، ساحت دل را مکدّر می کند.ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجاب آور و باشکوهی دارد که هریک از آنها در سازندگی روحی و اخلاقی انسان تأثیر به سزایی دارد. این آثار عبارتنداز:

۱- یاد خدا نسبت به بنده

اولین اثر یاد خدا این است که خدای متعال نیز انسان را یاد می کند. «مرا یادکنید تا شمارا یادکنم ».

۲- روشنی دل

خداوند؛ ذکرخویش راموجب نورانی شدن و بیداری دل ها می داند. مردن دل وافسردگی ازهولناک ترین سیه روزی هاست.

یکی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریکی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد.

۳- آرامش قلب

به تعبیر قرآن طمأنینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست. «کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد

۴- خشیت و ترس از خدا

از جمله آثار یاد خدا برای مومنان، خداترسی و خشیت می باشد. قرآن در این زمینه می فرماید: «تنها مومنان هستند که هرگاه یاد خدا به میان آید، دل هایشان ترسان شود».

یکی از موثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیای دوبارة آن، پناه بردن به ذکر خداست؛ ذکرحق نور است و مداومت درآن ، قلب را از تاریکی و ناامیدی و قساوت نجات می دهد

۵- بصیرت یافتن و شناخت شیطان

یکی از عوامل اصلی سقوط انسان و سیه روزی او، افتادن به دام های ناپیدای شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتی می دهد که وسوسه های پنهان و دام های ناپیدای شیطان را به سهولت بشناسد و در دام او نیفتد.

۶- بخشش گناهان

از آثار و ثمرات اخروی یاد خداوند ، مغفرت الهی می باشد که شامل حال یادکنندگان خدا می گردد و اضافه برآن ، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است.

۷- حکمت و علم

یکی دیگر از ثمرات ذکر ، پختگی عقل و کمال و حکمت است. ذکر باعث فروزان شدن قوه ادراک انسان و جوشش فکر و
دعا

اندیشه می شود. جان فرد شایستگی این را پیدا می کند که منعکس کننده حقایق غیبی در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند.

در روایات و احادیث ما به جایگاه مهم ذکر و برخی اذکار شریف و آثار مهم آنها تصریح شده است که به برخی از آنها اشاره می نمائیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اصحابشان فرمودند: آیا می خواهید شما را به بهترین و پاکیزه ترین کارهایتان نزد پروردگارتان، و رفعت دهنده ترین اعمال در درجات معنویات، و آنچه برای شما بهتر از درهم و دینار است، و آنچه بهتر از روبرو شدن با دشمنان و مقابله با آنهاست، راهنمایی کنم؟ همگی گفتند: آری ای رسول خدا صلی الله علیه و آله، ایشان فرمودند: آن ذکر کثیر خداوند متعال است. ۱

۱-ذکر تسبیحات اربعه:

۱ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: پنج چیز است که چقدر در میزان سنگین اند؛ گفتن سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و اللّه اکبر و فرزند شایسته ای است که از مسلمانی بمیرد و او در مرگ آن فرزند دامن صبر از دست ندهد و به حساب خداوند منظور بدارد. ۲

۲ـ امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات الصالحات می باشند.۳

۲- تسبیح (سبحان الله)

۱ـ شخصی از امام علی علیه السّلام درباره تفسیر «سبحان الله» پرسید. امام فرمودند: این ذکر تعظیم و منزه دانستن خداوند است از آنچه مشرکین می گویند. و اگر بنده ای آن را بگوید؛ تمام ملائکه بر او صلوات می فرستند.

۲ـ امام صادق علیه السّلام فرمودند: ابلیس گفت: پنج کار است که در آنها من هیچ حیله ای ندارم و سایر مردم در قبضه من هستند:…و کسی که زیاد در روز و شب تسبیح سبحان الله می گوید و …۴

۳ـ امیرالمؤمنین علیه السّلام: هرکس روزی سی مرتبه تسبیح (سبحان الله) بگوید: خداوند هفتاد نوع بلا که کمترین آنها فقر است را از وی دفع می نماید.۵

۳- تهلیل(لا اله الاّ الله)

۱ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خداوند فرمود: (لا اله الاّ الله) قلعه من است و هرکس در آن داخل شود، از عذاب من در امان است.۶

۲- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کلمه (لا اله الاّ الله)بهاء و قیمت بهشت است.۷

۳ ـ امام صادق علیه السلام فرمودند: ذکر (لا اله الله و الله اکبر) را زیاد بگوئید، چون در نزد پروردگار چیزی از این دو ذکر محبوبتر نیست.۸

امام صادق علیه السّلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ذکر «سبحان الله و الحمد الله و لا اله الاّ الله و الله اکبر» را زیاد بگوئید. چون در قیامت این اذکار با گروهی از فرشتگان و محافظ از پیش رو و پشت سر خواهند آمد. و این اذکار باقیات و صالحات می باشند

تحمید(الحمد الله)

۱ ـ از ائمه سفارش به زیاد گفتن (الحمد الله) در همه حالات اعم از نعمت یا مصیبت شده است.۹

۲ـ امام باقر و صادق علیهماالسّلام فرمودند: هر کس(الحمد الله کما هو اهله) بگوید، نویسندگان آسمانها مشغول می گردند.۱۰
دعا

ذکر(لا حول و لا قوّة الاّ بالله العلی العظیم)

در فضیلت این ذکر آمده است که آن از گنجهای بهشت است. و شفای از نود و نه بیماری و درد است که کمترین آنها همّ و گرفتاری است.

امام صادق علیه السّلام فرمودند: اگر غمها پیوسته به تو روی آورد، پس بگو (لا حول و لا قوّة الاّ بالله). و نیز روایت شده است فرزند یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله به اسارت دشمن در آمد. وی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از این غم شکایت نمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او امر کردند که زیاد و در همه حال ذکر (لا حول و لا قوّة الاّ بالله) بگوید او نیز اطاعت کرد و پس از مدّتی پسرش به همراه صد شتر در هنگامی که مشرکان از وی غافل شده بودند، بازگشت.۱۱

استغفار :

یکی دیگر از ذکرهای بسیار مهم استغفار است که مشهورترین صیغه آن (استغفر الله ربی و اتوب الیه) که از آثار آن بخشش گناهان، گشایش در رزق و حتّی سبب بچه دار شدن است.۱۲

یکی دیگر از اذکار مهّم دعاء مکروب یا ذکر یونسیّه است و آن ذکر (لا اله الاّ انت سبحانک انّی کنت من الظالمین) است.

که برای این ذکر آثار فراوانی ذکر شده است که ما در مبحثی جداگانه به طور مفصل به آن پرداخته ایم . که قابل مراجعه برای شما عزیزان هست.

نکته قابل توجه این که آنچه در بحث ذکر مهّم و در درجه بالاتری از نظر کیفیت است ذکر قلبی است نه ذکر لسانی بدون توجّه. و دیگر آن که این ذکر گفتن لطمه ای به سیر طبیعی زندگی ما نزند و ما تنها برای قرب الهی و زنده نگه داشتن یاد خدا در تمام ساعات و حالات عمر خویش به آن بپردازیم نه کسب قدرتها و ارضای هواهای نفسانی که امری ناپسند و مذموم است.
بخش دین تبیان

پی نوشت ها :

۱ ـ سفینأ البحار ج ۳/ص ۲۰۰٫

۲ ـ خصال،شیخ صدوق،ص ۲۹۵٫

۳ ـ ثواب الاعمال ،شیخ صدوق،ص ۹٫

۴ ـ خصال،شیخ صدوق،باب خصلتهای پنجگانه.

۵ ـ سفینة البحار،ج ۳ ،ص ۲۰۲٫

۶ ـ همان.

۷ ـ ثواب الاعمال،شیخ صدوق،ص ۳٫

۸ ـ همان،ص ۵٫

۹ ـ سفینة البحار،ج ۳،ص ۲۰۵ـ ۲۰۷٫

۱۰ ـ همان.

۱۱ ـ سفینة البحار،ج ۳ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!

۱- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه ۱۷۱) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.

۲- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)

۳- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه ۴۴) … پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)

۴- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لاحول و لاقوة الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد

جهان


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

چگونگی عالم برزخ

بر اساس آیات و روایات بعد از زندگی دنیا و قبل از قیامت، عالمی به نام «عالم برزخ» وجود دارد که روح انسان بعد از مرگ تا برپایی قیامت در آنجا زندگی می‌کند. ازا روایات اسلامی استفاده می‌شود که انسان‌ها در برزخ به پنج گروه تقسیم می‌شوند:

۱٫ افرادی که در درجه اعلای ایمان و کمال هستند؛ روح این افراد پس از مرگ و پاسخ به سۆال‌های نکیر و منکر در قالب مثالی قرار می‌گیرد و به بهشت برزخی وارد می‌شوند و در آنجا در محضر امام علی علیه‌السلام تا برپا شدن قیامت از انواع نعمت‌های الهی برخوردار می‌شوند.

۲٫ افرادی که مۆمن هستند، ولی نه در درجه کمال و گروه قبلی؛ برای این افراد پس از سۆال و پاسخ در قبر، دری از بهشت (برزخی) به سوی قبرشان باز می‌شود و قبر به مقدار چشم انداز، وسیع شده و باغی از باغ‌های بهشت می‌شود.

این گروه در قبرشان متنعم به نعمت‌های پروردگارند و همیشه دعایشان این است که خدایا قیامت را برپا نما و نعمت‌های بهشتی را که به ما وعده داده ای، عطا فرما.

۳٫ مۆمنان گناهکار که مستحق عذابند؛ آنان پس از ورود به قبر و ناتوانی در پاسخ به سۆال نکیر و منکر، فرشتگان با عمودی که در دست دارند، بر فرق آن‌ها می‌کوبند و قبرشان پر از آتش می‌شود و دری از جهنم (برزخی) به سوی قبر آنان باز می‌شود و قبرشان به چاهی از چاه های جهنم تبدیل می‌شود. این گروه در قبر معذبند تا وقتی که گناهانشان بخشیده شود.

۴٫ کسانی که کافر محض هستند؛ این افراد نیز همانند مۆمنان گناهکار تا برپا شدن قیامت در جهنم برزخی معذبند؛ با این تفاوت که عذاب کافر، عذاب در عقیده و عمل است و کاهش دهنده عذاب قیامتش نیست، ولی عذاب مۆمن گناهکار عذاب عمل است و باعث پاک شدن او می‌شود و جنبه اصلاح گرانه و رهایشگرانه دارد. (۱)

در سخنی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم: وقتی مۆمن داخل قبر می‌شود، نماز در سمت راست و زکات در سمت چپ او قرار می‌گیرد و نیکوکاری‌هایش بالای سر او سایه می‌افکنند و صبر در قسمتی دیگر قرار می‌گیرد. وقتی دو فرشته برای پرسش می‌آیند، صبر به نماز و روزه می‌گوید: از صاحبتان دفاع کنید وگرنه من آماده دفاع هستم

۵٫ گروهی که نه اهل ثوابند تا مستحق نعمت باشند و نه اهل گناه تا مستحق عذاب گردند. روح این گروه (در قالب مثالی) به صورت بی هوش و یله تا برپایی قیامت باقی می‌ماند. (۲)

هنگام مرگ روح انسان از بدن به طور کامل جدا می‌شود و به هنگام رستاخیز، خداوند متعال بار دیگر بدن و استخوان‌های پوسیده و خاک شده را حیات مجدد می‌دهد و روح دوباره به آن بر می‌گردد. (۳) (۴)

در عالم برزخ حوادث زیادی اتفاق می‌افتد که در برخی از آیات قرآن از جمله آیات ۹۹ و ۱۰۰ سوره مۆمنون و در روایات فراوانی به آن‌ها اشاره شده است.

پرسش در قبر

از مضمون روایتی از امام سجاد علیه‌السلام چنین برداشت می‌شود که وقتی انسان را در قبر می‌گذارند، دو فرشته الهی به سراغ او می‌آیند و از اوصل عقاید، یعنی توحید، نبوت و امامت او و اینکه از چه پیشوایانی پیروی می‌کرده و از چگونگی مصرف عمر در راه‌ها و کارهای مختلف و طریق کسب اموال و مصرف آن‌ها می‌پرسند و چنانچه از مۆمنان راستین باشد، به خوبی از عهده جواب بر می‌آید و مشمول رحمت و عنایات حق می‌شود و اگر از مۆمنان نباشد، در پاسخ سۆال‌ها عاجز می‌ماند و مشمول عذاب دردناک برزخی می‌گردد. (۵)

حضور ائمه علیهم السلام

وقتی مۆمن بمیرد، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین علیهم السلام همراه با ملائک مقربی می‌آیند. اگر مۆمن توانست جواب تکیر و منکر را بدهد، آن‌ها به نفع او شهادت می‌دهند و اگر نتوانست جواب بدهد (زبانش بند آمد)، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امر خدا شهادت می‌دهد که این مۆمن زبانش از ترس بند آمده است وگرنه به آنچه شما می‌پرسید، معتقد است و امام علی، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام نیز فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله را تأیید می‌کنند. (۶)

در روایتی از امام علی علیه‌السلام درباره هول و هراس قبر می‌خوانیم: برای کسی که آمرزیده نشود، بعد از مرگ، از خود مرگ شدیدتر است. از قبر و تنگی و تاریکی آن بر حذر باشید؛ همانا قبر هر روز می‌گوید: من خانه غربتم. من خانه وحشتم. من خانه کرم‌ها هستم و قبر برای مۆمنان باغی از باغ‌های بهشت و برای گنهکاران گودالی از گودال‌های آتش است. زندگی و معیشت سختی که خدا دشمنان خویش را از آن ترسانده، عذاب قبر است

تجسم اعمال

در سخنی از امام صادق علیه‌السلام می‌خوانیم: «وقتی مۆمن داخل قبر می‌شود، نماز در سمت راست و زکات در سمت چپ او قرار می‌گیرد و نیکوکاری‌هایش بالای سر او سایه می‌افکنند و صبر در قسمتی دیگر قرار می‌گیرد. وقتی دو فرشته برای پرسش می‌آیند، صبر به نماز و روزه می‌گوید: از صاحبتان دفاع کنید وگرنه من آماده دفاع هستم».(۷)

فشار قبر

از برخی احادیث چنین به دست می‌آید که فشار قبر برای همه جز اندکی وجود دارد؛ البته در برخی کیفر اعمال محسوب می‌شود و برای بعضی، ملایم‌تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهی‌هاست. در سخنی از امام صادق علیه‌السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است: «فشار قبر برای مۆمن، کفاره نعمت‌هایی است که تباه کرده است» .(۸)

وحشت شب اول قبر

در روایتی از امام علی علیه‌السلام درباره هول و هراس قبر می‌خوانیم: «برای کسی که آمرزیده نشود، بعد از مرگ، از خود مرگ شدیدتر است. از قبر و تنگی و تاریکی آن بر حذر باشید؛ همانا قبر هر روز می‌گوید: من خانه غربتم. من خانه وحشتم. من خانه کرم‌ها هستم و قبر برای مۆمنان باغی از باغ‌های بهشت و برای گنهکاران گودالی از گودال‌های آتش است. زندگی و معیشت سختی که خدا دشمنان خویش را از آن ترسانده، عذاب قبر است».(

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

اطلاعات قرآنی

عروس قرآن : سوره الرحمن

بزرگترین سوره : سوره بقره

بزرگترین آیه : بقره / 282

کلمه وسط قرآن : ولیتلطف /کهف / 19

بزرگترین کلمه قرآن : فاسقیناکموه/ حجر / 22

اولین سوره که نازل شد : علق

تعداد سوره های قرآن :  114 

تعداد حزب قرآن : 120

تعداد حروف قرآن : 323671

تعداد بسمله قرآن : 114

سجده های مستحب قرآن : 11 آیه

سوره ای که حرف  فا در آن نیست : سوره حمد

سوره ای که در تمام آیاتش کلمه  الله  است : مجادله

امیدبخش ترین آیه : قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله

قلب قرآن : سوره یس

کوچکترین سوره : سوره کوثر

کوچکترین آیه : طه

حرف وسط قرآن : تا

کوچکترین کلمه قرآن :با بسمله

آخرین سوره که نازل شد : نصر

تعداد جز قرآن : 30 جز

تعداد کلمات قرآن :    77437

تعداد آیات قرآن :  6236

تعداد حروف مقطعه : 71  در آغاز 29 سوره

مهمترین آیه قرآن : آیه الکرسی

سوره ای که حرف  میم  در آن نیست : کوثر (به غیر از بسمله)

عدالت آمیزترین آیه : ان الله یامر بالعدل و الاحسان

ترس آورترین آیه : فمن یعمل مثقال ذره شراً یره

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

دانستنی های قرآنی/۴۵

تنگی نفس و صعود به آسمان:

فَمَن یُرِدِ الله اَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلأِسلامِ  وَ مَن یُرِد اَن یضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء:

هرکس را خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای اسلام وسعت می بخشد و آن کس را که بخواهد گمراه سازد، سینه اش را از آن چنان تنگ می کند که گویی می خواهد در آسمان بالا رود...

انعام/۱۲۵

امروز ثابت شده است که هوای اطراف کره زمین در نقاط مجاور سطح زمین، کاملاً فشرده است، زیرا اکسیژن کافی دارد، و هر قدر از سطح زمین دور شویم، هوا رقیق تر می شود، بطوری که مثلاً در ده کیلومتری بالای زمین، تنفس بدون ماسک اکسیژن، برای انسان بسیار مشکل است و حالت تنگی فوق العاده ای به او دست می دهد...

بنابراین رابطه نزدیکی، میان تنگی سینه و صعود به آسمان (که در آیه ۱۲۵ انعام به آن اشاره شده) وجود دارد و این حقیقتی است که در آن روز بر هیچ کس روشن نبود.

رجوع به قرآن و علوم تربیتی/ص۱۰۵


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

قرآن در کلام بزرگان/۱۲

آیت الله جوادی آملی : قرآن، حبل الهی است که انس با آن و تدبّر در آن و ایمان و عمل به آن، انسان را بالا می بردو مقام صالحین ملحق می سازد تا مستقیماً تحت ولایت الله قرار گیرد.

قرآن در قرآن/ص۲۴۱


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

نکته های قرآنی/۶۰

ایلاج شب و روز در یکدیگر:

یُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیلِ

شب را در روز داخل می کند و روز را در شب وارد می کند.

فاطر/۱۳

ایلاج مصدر یولج به معنای فرو کردن است و ایلاج شب در روز به معنای آن است که با طولانی کردن شب، روز را کوتاه می کند و ایلاج روز در شب آن است که با طولانی کردن روز، شب را کوتاه می کند.

تفسیر المیزان/ج۱۷/ص۳۸


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

دعای قرآنی/۲۸

رَبَّنَا اِنَّنَا ءَامَنَّا فَاغفِرلَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ:

ای پروردگار ما، ما ایمان آوردیم، پس گناهان ما را بیامرز و ما را از عذاب آتش در امان دار.

آل عمران/۱۶
ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

نکته های قرآنی/۶۱

همگان تسبیح گوی دلدار

سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الاَرضِ وَ هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ

آن چه در آسمان ها و آنچه در زمین است، برای خدا تسبیح می کنند و اوست عزیز حکیم.

حشر/۱

بعضی گفته اند مراد از تسبیح موجودات، تسبیح تکوینی است، نه تشریعی، یعنی همه موجودات به زبان حال، نه زبان قال، خدا را تسبیح و تنزیه می کنند...

اما به نظر می رسد مراد قرآن از تسبیح موجودات، تسبیح با زبان باشد، زیرا : اگر آفرینش حکیمانه موجودات نشانه تسبیح باشد، ما این نشانه را می فهمیم، در حالی که خداوند در آیه ای دیگر (اسراء/۴۴) می فرماید: «شما تسبیح موجودات را نمی فهمید»

تفسیر نور/ج۱۱/ص۵۳۳


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

دانستنی های قرآنی/۴۶

·       صنعت زره سازی منسوب به حضرت داود علیه السلام است.

انبیاء/۸۰

·       صنعت کشتی سازی منسوب به حضرت نوح علیه السلام است.

هود/۳۷

·       صنعت سدسازی منسوب به ذوالقرنین است.

کهف/۹۴تا۹۷

·       نخستین کسی که در علم هیأت و نجوم و حساب، سخن گفت، ادریس پیامبر بود.

کشکول شیخ بهایی/ص ۱۹۲


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

حکایت های قرآنی/۲۷

روزی یک یهودی به سیّد اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی علیه السلام گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز ۲۵ سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود، با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟

امام علی علیه السلام فرمود: و اما شما هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل نگذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسَی اجعَل لَنَا اِلَهاً کَمَا لَهُم ءَالِهَةٌ : ای موسی! همان طور که آنان را خدایانی است، برای ما هم خدایی بساز! (اعراف/۱۳۸)

هزار و یک حکایت قرآنی/ص۵۰


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

نکته های قرآنی/۶۲

اوست و جز او نیست

هُوَ اللهُ الَّذی لا اِلهَ اِلَّا هُوَ عَالِمُ الغَیبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الَّرحیمُ:

او خدایی است که غیر از او معبودی نیست. داننده نهان و آشکار است. اوست هستی بخش مهربان.

حشر/۲۲

·       یکتایی و یگانگی، اولین و مهم ترین اصل در صفات الهی است (هُوَ اللهُ الَّذی لا اِلهَ اِلَّا هُوَ)

·       او که همه به دنبال اویند، خداست (هُوَ اللهُ)

·       علم خداوند به غیب و شهود یکسان است (عَالِمُ الغَیبِ وَالشَّهَادَةِ)

·       با اینکه خداوند همه چیز را می داند(عَالِمُ الغَیبِ وَالشَّهَادَةِ) ولی با رحمت با بندگان برخورد می کند. اگر علم او بیم آور است، رحمت او امید بخش است و در تربیت، انسان باید بین بیم و امید باشد.( الرَّحمنُ الَّرحیمُ)

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

پندهای قرآنی/۱۸

آیت الله العظمی سیدمحمدتقی بهجت (ره): از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز و ادعیه مناسبه ی اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر این ها و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرّفه و زیارت علما و صلحا و همنشینی با آنها، از مزضیّات خدا و رسول صلّی الله علیه و آله وسلّم است، و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.

برنامه سلوک در نامه های سالکان/ص۴۸۳

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

دانستنی های قرآن/۴۷

اسامی و صفات پیامبر اسلام در قرآن براساس حروف الفبا:

احمد – امین – اوّل المسلمین – اوّلُ المؤمنین – اوّلُ العابدین – بُرهان – بشیر – خاتم النَّبیین – داعیاً الی الله – رحمةً للعالمين – رحیم – رسول – رسول الله – رسول امین – رسول مبین – رسول کریم – رئوف – سراجٌ منیر – شاهد – شهید – صاحب – طه – عبدالله – مُبشّر – محمد – المدثر – المزمل – مُنذر – ناصحٌ امین – النّبی – النّبی الامّی – نذیر – النّذیر المبین – ولی – یس

دانستنی های قرآن/ص ۱۲۷


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

زمانى كه حضرت زهراى مرضیه سلام الله علیها در بستر بیمارى بودند، زنان مدینه به ملاقات ایشان

آمدند و از احوال حضرت جویا شدند اما حضرت زهرا سلام الله علیها در پاسخ احوالپرسى آنان شروع به

امر به معروف و نهى از منكر نمودند كه این اقدام حضرت درسى شد براى تمام مردم تا به ایشان تأسى

ورزند.


حضرت زهرا سلام الله علیها در سخنان خویش خطاب به زنان مدینه فرمودند: مردان شما خلافت را به

كجا سوق دادند؟ پیچاندند جریانى را كه جبرئیل آورده بود و بیرون آوردند از دستش آن كه خبیر بود.


حضرت زهرا سلام الله علیها در این جملات خود از امامت و ائمه علیهم السلام تعبیر به رواسى رسالت

و قواعد نبوت نمودند و تأكید نمودند بر این كه مردان شما نبوت و رسالت را پیچاندند؛ یعنى آن را از

مسیر اصلى خویش خارج ساختند.


حضرت زهرا سلام الله علیها در شرایطى این امر به معروف را انجام دادند كه مى دانستند در حال حاضر

اثرى نخواهد داشت و در ضمن نیز به قیمت جان شان تمام خواهد شد؛ اما با این وجود آن را انجام

دادند و این به خاطر آن بود كه حضرت مى خواستند عملاً یك مسأله ى شرعى را بیان سازند به طورى

كه برخى از مراجع تقلید نیز بر همین اساس فتوا داده اند.


گاهى امر به معروف و نهى از منكر در شرایطى خاص واجب مى شود و آن نیز هنگامى است كه اصل

دین در حال از بین رفتن است، لذا دیگر براى انجام آن شرایطى وجود ندارد و حضرت زهرا سلام الله

علیها نیز با علم به تمامى این مسائل چنین عملى را انجام دادند.


پنهان بودن قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نیز از استثنائاتى است كه خداى متعال قرار داده است، زیرا

 قبر امیرالمؤمنین علیه السلام نیز تا بیش از صد سال مخفى بود اما سرانجام آشكار شد ولى خداى

متعال اراده كرده است تا قبر حضرت زهرا سلام الله علیها همچنان مخفى بماند.


باید به حضرت زهرا سلام الله علیها تأسى نموده و هرآنچه را كه از آن حضرت مى شنویم و یا مى

بینیم، به آن عمل كنیم و در مقام بیان احكام الهى نیز خسته نشویم زیرا این اقدام حضرت سلام الله

علیها درسى براى تمام تاریخ بود.


آنچه از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها صادر گردیده و آنچه شخصاً عمل نموده و یا تقریر فرموده اند در

حجیت مانند قرآن بوده و اطاعت از آن واجب است.

 


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

مفاتیح‌الجنان شیخ قمی، روایتی از معلی بن خنیس را درباره نوروز ذكر كرده است كه اعمال این روز و

دعای مربوط به آن را همراه دارد. در بحارالانوار مجلسی روایات معلی بن خنیس را به تفصیل آورده

است. در آن روایات به فضیلت و برتری این روز نسبت به سایر ایام بسیار پرداخته است و یكی از روایات

مفصل معلی بن خنیس، نوروز را این گونه تجلیل كرده است: نوروز روزی است كه كشتی نوح بر كوه

جودی قرار گرفت، روزی است كه جبرئیل بر نبی (ع) نازل شد، روزی است كه رسول اكرم (ص) علی

(ع) را بر دوش كشید تا بت‌های قریش را از بالای كعبه رمی كند، روزی است كه نبی (ع) به وادی جن

رفت و از ایشان بیعت گرفت، روزی است كه برای علی (ع) ازمردم بیعت گرفت (غدیرخم)، روزی است

كه قائم آل محمد (عج) ظهور خواهد كرد و روزی است كه امام عصر (عج) بر دجال پیروز خواهد شد.

«چون نوروز شود، غسل كن و پاكیزه‌ترین جامه‌های خود را بپوش و به بهترین بوی‌های خوش خود را

معطر گردان. پس چون از نمازهای پیشین و پسین و نافله‌های آن فارغ شدی، چهار ركعت نماز بگذار

یعنی هر دو ركعت به یك سلام و در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر (اناانزلناه) و در ركعت دوم

بعد از حمد10 مرتبه سوره قل یا ایهاالكافرون و در ركعت سوم بعد از حمد، 10مرتبه قل اعوذ برب الناس و

قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شكر برو و این دعا را بخوان « اللهم صل علی ... و

بسیار بگو یا ذالجلال والاكرام.»

همان‌طور كه مشاهده می‌شود، این روز نیز چون اعیاد اسلامی با غسل كردن، پوشیدن جامه نو و

معطر گردیدن به بوی‌های خوش و روزه داشتن آغاز می‌شود، ضمن آنكه نمازی مشابه نمازهای سایر اعیاد اسلامی دارد.

 

نماز عید نوروز

نماز عید نوروز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سوره‌های قدر، كافرون، توحید، فلق و ناس و بسیار

شبیه به نمازی است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همین طور اعمال روز عید غدیر خم وارد شده

است.

از آنجا كه قرائت سوره قدر در نماز عید نوروز توصیه شده است می‌توان دریافت كه عید نوروز نیز چون

دیگر اعیاد اسلامی با نزول بركات و آیات الهی همراه بوده است. تأكید بر قرائت سوره‌های كافرون،

توحید، معوذتین نیز می‌تواند اشاره به درخواست دفع انواع شرور و بدی‌ها داشته باشد.

دعای عید نوروز

دعای مخصوص عید نوروز با درود و صلوات بر رسول اكرم (ص) و آل او و اوصیا و همه انبیا و رسولان آغاز

می‌شود. آنگاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ایشان ادامه می‌یابد.

در این دعا آمده است: «هذا الذی فضله و كرمته و شرفته و عظمته خطره» این فراز با اندكی جابجایی

در كلمات در دعای مخصوص ماه رمضان، ماه نزول قرآن نیز آمده است.

فراز پایانی دعای مخصوص عید نوروز «اللهم ... ما فقدت من شی فلا

تفقدنی عونك علیه حتی لا اتكلف مالا احتاج الیه یا ذالجلال و الاكرام» از آن جهت كه در آن سخن از گم

شدن و گمشده‌ها به میان می‌آید بیش از اندازه قابل توجه است، زیرا عید نوروز همان روزی است كه

حضرت سلیمان (ع) انگشتری خویش را پس از مدتی پیدا كرده است.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

 

اول ربیع الاول :


-هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - نخستین سال هجرت


-لیلة المبیت و نزول آیه (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ، وَ اللّهُ رَئوُفٌ بِالْعِباد) در

شأن امام على بن ابیطالب علیه السلام- سال اوّل هجرى قمرى.


-آغاز قیام توابین در کوفه به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی 65 قمری.


- شهادت امام حسن عسکری علیه السلام به روایت شیخ طوسی و کفعمی 260 قمری.


-سریه عبیدة بن حارث - سال دوّم هجرى قمرى


-نامه معاویه به امام على بن ابى طالب علیه السلام- سال 36 هجرى قمرى


-كشته شدن مسوّر بن مخرمه در خانه خدا - سال 64 هجرى قمرى

 


-ماموریت موفق عباسى براى نبرد با صاحب الزّنج - سال 258 هجرى قمرى

دوم ربیع الاول:

 


-وفات عالم جلیل القدر سید محمد باقر شفتی 1260 هجری قمری.

سوم ربیع الاول:


-وفات محمد بن احمد بن موسى مبرقع در قم - سال315 هجرى قمرى


-یورش حصین بن نمیر به مکه به دستور یزید و آتش زدن کعبه 64 قمری.

 


-رحلت آیت الله آقا محمد کبیر مدفون در قبرستان شیخان قم 1288 قمری .

چهارم ربیع الاول:


-وفات محدث بزرگ شیخ یوسف بحرانی صاحب اثر گرانسنگ الحدائق الناضره 1186 قمری.


-خروج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از غار ثور به سمت مدینه سال اول قمری.

پنجم ربیع الاول:

-وفات حضرت سكینه بنت الحسین علیه السلام - سال 117 هجرى قمرى


-زیارت قبر مطهر پیامبر اعظم توسط حضرت فاطمه سلام الله علیها.

 


-وفات حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی 1370 قمری.

ششم ربیع الاول:

 


-ولادت جلال الدین محمد رومی بلخی مشهور به مولوی 640 قمری.

هفتم ربیع الاول:

 


-شهادت مظلومانه حضرت محسن فرزند امیرالمومنین علی علیهما السلام 11 قمری.

هشتم ربیع الاول:


-شهادت امام حسن عسكرى علیه السلام - سال 260 هجرى قمرى.


-وفات عالم جلیل القدر شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی پدر شیخ بهایی 984 قمری.

 


نهم ربیع الاول:


-آغاز امامت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه 260 قمری.


-هلاكت هشام بن عبدالملك - سال 125هجرى قمرى.


-آغاز بنای مسجد گوهرشاد به فرمان گوهرشاد بیگم (همسر سلطان شاهرخ میرزا و جانشین امیر

 

تیمور گورکانی) 812 قمری.

دهم ربیع الاول:


-رحلت عبدالمطّلب، جدّ بزرگوار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم - سال هشتم عام الفیل

-ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با خدیجه كبرى سلام الله علیها- سال 25 عام

الفیل.

 


-درگذشت مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی 179 قمری.

یازدهم ربیع الاول:

 


-وفات آیت الله سید حسن صدر 1354 قمری.

دوازدهم ربیع الاول:


-میلاد مسعود پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم به روایت اهل سنت


-آغاز هفته وحدت .


-ورود رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه سال اول هجری.

-ولادت عالم جلیل سید علی مولف ریاض المسائل 1161 قمری.

-قیام مختار در كوفه - سال 66 هجرى قمرى

 


-درگذشت احمدبن حنبل پیشواى حنبلیان - سال 241 هجرى قمرى

سیزدهم ربیع الاول:

 


-وفات آیت الله بهاءالدینی 1418 قمری.

چهاردهم ربیع الاول:


-هلاكت هادى عباسى.


-هلاکت یزیدبن معاویه 64 قمری.


-رحلت حاج آقا حسین طباطبایی قمی رهبر قیام علیه کشف حجاب رضاخانی در مشهد 1366

قمری.


-خلافت هارون الرّشید - سال 170 هجرى قمرى.

 


-وفات آیت الله کوهستانی مازندرانی 1391 قمری.

پانزدهم ربیع الاول:


-سریه حمزة بن عبدالمطلب علیهما السلام- سال دوّم هجرى


-هلاكت یزید بن معاویه - سال 64 هجرى قمرى


-خلافت معاویه دوّم اموى - سال 64 هجرى قمرى


-وفات ابو محمد سلیمان بن مهران کوفی مشهور به أعمش كوفى - سال 148 هجرى قمرى

 


-وفات احمد بن مقتدر ، معروف به الرّاضى باللّه ( بیستمین خلیفه عباسى) سال 329 قمرى

شانزدهم ربیع الاول:


-وفات آیت الله سید حسین قمی 1366 قمری .


-وفات آیت الله فاضل تونی بشروی مولف وافیه 1071 قمری.


-وفات آیت الله حاج میرزا احمد مدرس یزدی 1391 قمری.

 


-وفات آیت الله سید روح الله خاتمی نماینده امام و امام جمعه یزد 1409 قمری.

هفدهم ربیع الاول:


-میلاد مسعود پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم - اوّل عام الفیل

 


-زادروز فرخنده امام جعفر صادق علیه السلام - سال 83 هجرى قمرى

هجدهم ربیع الاول:


-وفات میرزا تقی‌خان فراهانی مشهور به امیر کبیر ابرمرد تاریخ ایران - صادر کننده فرمان قتل

سیدعلی محمد باب و موسس مدرسه دارُالفُنون 1268 قمری .

 


-وفات آیت الله سید محمد طباطبایی عاملی صاحب مدارک الاحکام 1009 قمری.

نوزدهم ربیع الاول:

 


-وفات آیت الله ذبیح الله محلاتی صاحب ریاحین الشریعه

بیستم ربیع الاول:


-حكومت ولید بن یزید اموى - سال 125 قمرى

 


-خلافت متّقى عباسى - سال 329 هجرى قمرى.

بیست و یکم ربیع الاول:

 


-وفات آیت الله ملامحمدباقر واعظ تهرانی صاحب خصائص فاطمیه 1313 قمری.

بیست و دوم ربیع الاول :


-غزوه بنى نضیر - سال چهارم هجرى‏قمرى


-بیرون راندن یهودیان از مدینه و بخشیدن فدک به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط

 

پیامبر اعظم

بیست و سوم ربیع الاول :


-تشریف فرمایی حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شهر قم 210 قمری .

 


-وفات آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی 1410 قمری.

بیست و چهارم ربیع الاول :


-وفات هنرمند خوشنویس علی بن هلال بغدادی مشهور به ابن بواب کاتب نفیس ترین قرآن موجود

 

در کتابخانه چستربیتی ایرلند 413 قمری.

بیست و پنجم ربیع الاول :


-غزوه دومة الجندل - سال پنجم هجرى قمرى


-صلح امام حسن مجتبى علیه السلام- سال 41 هجرى قمرى


-وفات عالم بزرگ سید مرتضی علم الهدی 436 قمری.

 


-شهادت سعیدبن جبیر به دست حجاج

بیست و ششم ربیع الاول :

 


-صلح امام حسن علیه السلام با معاویه 41 قمری.

بیست و هفتم ربیع الاول :

 


-وفات آیت الله سید محسن حکیم 1390 قمری.

بیست و هشتم ربیع الاول :

 


-انقراض سلسله ساسانی 31 قمری .

بیست و نهم ربیع الاول :


-حرکت امیرالمومنین علی علیه السلام برای جنگ جمل 36 هجری.


-تاسیس دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره 1366 قمری.

-وفات آیت الله حاج حسین شاهرودی 1410 قمری.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

سوگنامه کربلا در بیان امام رضا(ع)

قَالَ الرِّضَا(ع): «إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا وَ هُتِکَ

فِیهِ حُرْمَتُنَا وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا وَ لَمْ

تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا وَ أَسْبَلَ دُمُوعَنَا وَ أَذَلَّ عَزِیزَنَا بِأَرْضِ کَرْبٍ

وَ بَلَاءٍ وَ أَوْرَثَتْنَا الْکَرْبَ وَ الْبَلَاءَ إِلَى یَوْمِ الِانْقِضَاءِ فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَیْنِ فَلْیَبْکِ الْبَاکُونَ فَإِنَّ الْبُکَاءَ یَحُطُّ

الذُّنُوبَ الْعِظَامَ. ثُمَّ قَالَ(ع) کَانَ أَبِی(ع) إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَى ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکِئَابَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ

حَتَّى یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ

هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ(ع)»

امام رضا(ع) فرمود: محرم؛ ماهى بود که اهل جاهلیت نبرد را در آن حرام مى‌‏دانستند. اما اینها

خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتک کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و آتش به

خیمه‏هاى ما زدند و وسایل آنها را چپاول کردند و رعایت رسول خدا(ص) را در سفارش به ما نکردند.

روز شهادت حسین(ع) چشم ما را ریش کرد و اشک ما را روان ساخت و عزیز ما را در زمین کربلا

خوار کرد و ما را تا قیامت به گرفتارى و بلا دچار ساخت. اگر کسی خواست گریه کند، بر مانند

حسین باید گریه کند. این گریه، گناهان بزرگ را بریزد. سپس فرمود: شیوه پدرم این بود که وقتی

محرم می‌‌شد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم. روز دهم؛ روز مصیبت و حزن و

 

گریه‏اش بود و می‌‌فرمود در این روز حسین(ع) کشته شد.

فضیلت گریه بر شهادت امام حسین(ع)

قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ(ع): «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع) حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ

اللَّهُ تَعَالَى بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَاباً»

امام سجاد(ع) مى‏‌‌فرمود: هر مؤمنى که براى شهادت امام حسین(علیه السّلام) آنچنان بگرید تا

قطرات اشک بر گونه‏اش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏‌‌هاى بهشتى جاى مى‏‌دهد تا براى

 

مدّتهاى طولانى در آن سکونت کند.

چشمی که در قیامت گریان نخواهد بود

قَالَ النَّبِیُّ(ص): «یَا فَاطِمَةُ کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا

ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة»

رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمى گریان است؛ مگر چشمى که در مصیبت

و عزاى حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده

مى‌‌شود.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

اصطلاحات علوم قرآنی

2ـ سوره از سور، به معني حصار و بارة شهر است، چون سورة قرآن، پيرامون آياتي را احاطه كرده و آنها را گرد هم به صورت واحدي درآورده و نيز همچون بارة شهر، بلند مرتبت و رفيع است، آن را سوره مي‌نامند.
3ـ سوره از سوار است كه معرب دستواره (= ‌دستبند) مي‌باشد و چون سورة قرآن مانند دستواره‌اي آياتي از قرآن را در‌بر‌گرفته است سوره ناميده شده است.
4ـ مقام و منزلت رفيع.
5ـ سوره از تصور (= ‌تصاعد و تركيب) است و از كلمة تَسَوَّرُوا در آية «إِذْ تَسَوَّرُوا الِْمحْرابَ»[1] همين معني اراده شده است زيرا سوره‌هاي قرآن بر روي هم قرار گرفته‌اند، لذا آنها را سوره مي‌نامند[2].
28ـ آيه
آيه، بخشي از حروف، كلمات يا جمله‌هايي است كه از طريق نقل و روايت، حدود آن مشخص شده است[3].
واژة آيه داراي معاني گوناگون است، از جمله:
1ـ علامت و نشانه، از آن جهت كه هر آيه‌اي از قرآن، نشانة صدق و راستي آورندة آن؛ و علامت عجز و ناتواني مخالفان؛ و حاكي از انقطاع و جدايي آن از ما‌قبل و مابعد آن است.
2ـ جماعت، از آن رو كه هر آيه، از جماعت و تعدادي حروف، كلمات يا جمله‌ها، تشكيل يافته است.
3ـ امر عجيب و شگفت‌آور، زيرا هر آيه در همان حد كوتاه و محدود خود، از نظر لفظ و مدلول، در حد اعجاز قرار دارد و عجيب و شگفت‌آور است[4].
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سورة ص، آية 21.
[2] . دكتر سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در قرآن كريم، ص 83ـ 84.
[3] . همان، ص 65.
[4] . همان، ص 63ـ 64.


ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa

اصطلاحات علوم قرآنی

 

1ـ قرائت
قرائت، همان تلاوت و خواندن قرآن كریم است، یعنی هرگاه تلاوت قرآن به گونهای باشد كه از نصّ وحی الهی حكایت كند و برحسبِ اجتهادِ یكی از قرّاء معروف ـبرپایه و اصول مضبوطی كه در علم قرائت شرط شده استـ استوار باشد، قرائت قرآن تحقّق یافته است[1].
امام صادق،‌(ع)، میفرماید: «قرآن یكی بیش نیست و اختلاف بر سر قرائت آن، از جانب راویان (قاریان) صورت گرفته است»[2].
قرآن دارای نصّ واحدی است و اختلاف میان قرّاء بر سرِ بدست آوردن و رسیدن به آن نصّ واحد است و عوامل اختلاف چند چیز است:
1
ـ اختلاف مصاحف اوّلیه، چه پیش از اقدام به یكسان كردن مصاحف در زمان عثمان و چه پس از آن.
2
ـ نارسایی خط و نوشتههای قرآن كه از هرگونه علایم مشخصه و حتّی از نقطه، عاری بوده است.
3
ـ ابتدایی بودن خط، نزد عرب آن روز[3].
2
ـ ترتیل
حضرت علی،‌(ع)، درباره معنای ترتیل میادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ شنبه 17 تير 1391برچسب:, توسط mahsa